eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
36.9هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
11.4هزار ویدیو
112 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
شفای بیمار با دعای توسل شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی🌹 🌸فراموش نميكنم، يكبار بچه ها پس از ورزش در حال پوشيدن لباس و مشغول خداحافظی بودند يكباره مردی سراسيمه وارد شد! بچه خردسالي را نيز در بغل داشت. 🌸بــا رنگی پريده و با صدائی لرزان گفت: حاج حسن كمكم كن. بچه ام مريضه، دكترا جوابش كردند. داره از دستم ميره. نََفس شما حقه، تو رو خدا دعا كنيد. تو رو خدا... بعد شروع به گريه كرد. 🌸ابراهيم بلند شد و گفت: لباساتون رو عوض كنيد و بيائيد توی گود. خودش هم آمد وسط گود. 🌸آن شب ابراهيم در يك دور ورزش، دعای توسل را با بچه ها زمزمه كرد. بعد هم از سوز دل برای آن كودك دعا كرد. آن مرد هم با بچه اش در گوشه ای نشسته بود و گريه ميكرد. 🌸دو هفته بعد حاج حسن بعد از ورزش گفت: بچه ها روز جمعه ناهار دعوت شديد! با تعجب پرسيدم: كجا ⁉️ 🌸گفت: بنده خدائی كه با بچه مريض آمده بود، همان آقا دعوت كرده. 🌸بعد ادامه داد: الحمدالله مشكل بچه اش برطرف شده. دكتر هم گفته بچه ات خوب شده برای همين ناهار دعوت كرده. 🌸برگشتم و ابراهيم را نگاه کردم. مثل کسی که چيزی نشنيده، آماده رفتن میشد. 🌸اما من شک نداشتم، دعای توسلی که ابراهيم با آن شور و حال عجيب خواند کار خودش را کرده. 🗣دوست شهیدم . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ما هم به نیابت از ابراهیم هادی و توسل به این شهید عزیز. 🌸🍃 میخوانیم و هدیه میکنیم به روح مطهر و 🌷به نیت تعجیل در 🌷و به نیت حل مشکلات همه اعضای بزرگواری که التماس دعا گفتند و به نیت حل مشکلات همه شما اعضای بزرگوار میباشد ♦️( سهم هر نفر یک دعای توسل )♦️
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
شفای بیمار با دعای توسل شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی🌹 🌸فراموش نميكنم، يكبار بچه ها پس از ورزش در حال پوشيدن لباس و مشغول خداحافظی بودند يكباره مردی سراسيمه وارد شد! بچه خردسالي را نيز در بغل داشت. 🌸بــا رنگی پريده و با صدائی لرزان گفت: حاج حسن كمكم كن. بچه ام مريضه، دكترا جوابش كردند. داره از دستم ميره. نََفس شما حقه، تو رو خدا دعا كنيد. تو رو خدا... بعد شروع به گريه كرد. 🌸ابراهيم بلند شد و گفت: لباساتون رو عوض كنيد و بيائيد توی گود. خودش هم آمد وسط گود. 🌸آن شب ابراهيم در يك دور ورزش، دعای توسل را با بچه ها زمزمه كرد. بعد هم از سوز دل برای آن كودك دعا كرد. آن مرد هم با بچه اش در گوشه ای نشسته بود و گريه ميكرد. 🌸دو هفته بعد حاج حسن بعد از ورزش گفت: بچه ها روز جمعه ناهار دعوت شديد! با تعجب پرسيدم: كجا ⁉️ 🌸گفت: بنده خدائی كه با بچه مريض آمده بود، همان آقا دعوت كرده. 🌸بعد ادامه داد: الحمدالله مشكل بچه اش برطرف شده. دكتر هم گفته بچه ات خوب شده برای همين ناهار دعوت كرده. 🌸برگشتم و ابراهيم را نگاه کردم. مثل کسی که چيزی نشنيده، آماده رفتن میشد. 🌸اما من شک نداشتم، دعای توسلی که ابراهيم با آن شور و حال عجيب خواند کار خودش را کرده. 🗣دوست شهیدم . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ما هم به نیابت از ابراهیم هادی و توسل به این شهید عزیز. 🌸🍃 میخوانیم و هدیه میکنیم به روح مطهر و 🌷به نیت تعجیل در 🌷و به نیت حل مشکلات همه اعضای بزرگواری که التماس دعا گفتند و به نیت حل مشکلات همه شما اعضای بزرگوار میباشد ♦️( سهم هر نفر یک دعای توسل )♦️ ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
شفای بیمار با دعای توسل شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی🌹 🌸فراموش نميكنم، يكبار بچه ها پس از ورزش در حال پوشيدن لباس و مشغول خداحافظی بودند يكباره مردی سراسيمه وارد شد! بچه خردسالي را نيز در بغل داشت. 🌸بــا رنگی پريده و با صدائی لرزان گفت: حاج حسن كمكم كن. بچه ام مريضه، دكترا جوابش كردند. داره از دستم ميره. نََفس شما حقه، تو رو خدا دعا كنيد. تو رو خدا... بعد شروع به گريه كرد. 🌸ابراهيم بلند شد و گفت: لباساتون رو عوض كنيد و بيائيد توی گود. خودش هم آمد وسط گود. 🌸آن شب ابراهيم در يك دور ورزش، دعای توسل را با بچه ها زمزمه كرد. بعد هم از سوز دل برای آن كودك دعا كرد. آن مرد هم با بچه اش در گوشه ای نشسته بود و گريه ميكرد. 🌸دو هفته بعد حاج حسن بعد از ورزش گفت: بچه ها روز جمعه ناهار دعوت شديد! با تعجب پرسيدم: كجا ⁉️ 🌸گفت: بنده خدائی كه با بچه مريض آمده بود، همان آقا دعوت كرده. 🌸بعد ادامه داد: الحمدالله مشكل بچه اش برطرف شده. دكتر هم گفته بچه ات خوب شده برای همين ناهار دعوت كرده. 🌸برگشتم و ابراهيم را نگاه کردم. مثل کسی که چيزی نشنيده، آماده رفتن میشد. 🌸اما من شک نداشتم، دعای توسلی که ابراهيم با آن شور و حال عجيب خواند کار خودش را کرده. 🗣دوست شهیدم . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ما هم به نیابت از ابراهیم هادی و توسل به این شهید عزیز. 🌸🍃 میخوانیم و هدیه میکنیم به روح مطهر و 🌷به نیت تعجیل در 🌷و به نیت حل مشکلات همه اعضای بزرگواری که التماس دعا گفتند و به نیت حل مشکلات همه شما اعضای بزرگوار میباشد ♦️( سهم هر نفر یک دعای توسل )♦️ ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
شفای بیمار با دعای توسل شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی🌹 🌸فراموش نميكنم، يكبار بچه ها پس از ورزش در حال پوشيدن لباس و مشغول خداحافظی بودند يكباره مردی سراسيمه وارد شد! بچه خردسالي را نيز در بغل داشت. 🌸بــا رنگی پريده و با صدائی لرزان گفت: حاج حسن كمكم كن. بچه ام مريضه، دكترا جوابش كردند. داره از دستم ميره. نََفس شما حقه، تو رو خدا دعا كنيد. تو رو خدا... بعد شروع به گريه كرد. 🌸ابراهيم بلند شد و گفت: لباساتون رو عوض كنيد و بيائيد توی گود. خودش هم آمد وسط گود. 🌸آن شب ابراهيم در يك دور ورزش، دعای توسل را با بچه ها زمزمه كرد. بعد هم از سوز دل برای آن كودك دعا كرد. آن مرد هم با بچه اش در گوشه ای نشسته بود و گريه ميكرد. 🌸دو هفته بعد حاج حسن بعد از ورزش گفت: بچه ها روز جمعه ناهار دعوت شديد! با تعجب پرسيدم: كجا ⁉️ 🌸گفت: بنده خدائی كه با بچه مريض آمده بود، همان آقا دعوت كرده. 🌸بعد ادامه داد: الحمدالله مشكل بچه اش برطرف شده. دكتر هم گفته بچه ات خوب شده برای همين ناهار دعوت كرده. 🌸برگشتم و ابراهيم را نگاه کردم. مثل کسی که چيزی نشنيده، آماده رفتن میشد. 🌸اما من شک نداشتم، دعای توسلی که ابراهيم با آن شور و حال عجيب خواند کار خودش را کرده. 🗣دوست شهیدم . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ما هم به نیابت از ابراهیم هادی و توسل به این شهید عزیز. 🌸🍃 میخوانیم و هدیه میکنیم به روح مطهر و 🌷به نیت تعجیل در 🌷و به نیت حل مشکلات همه اعضای بزرگواری که التماس دعا گفتند و به نیت حل مشکلات همه شما اعضای
شفای بیمار با دعای توسل شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی🌹 🌸فراموش نميكنم، يكبار بچه ها پس از ورزش در حال پوشيدن لباس و مشغول خداحافظی بودند يكباره مردی سراسيمه وارد شد! بچه خردسالي را نيز در بغل داشت. 🌸بــا رنگی پريده و با صدائی لرزان گفت: حاج حسن كمكم كن. بچه ام مريضه، دكترا جوابش كردند. داره از دستم ميره. نََفس شما حقه، تو رو خدا دعا كنيد. تو رو خدا... بعد شروع به گريه كرد. 🌸ابراهيم بلند شد و گفت: لباساتون رو عوض كنيد و بيائيد توی گود. خودش هم آمد وسط گود. 🌸آن شب ابراهيم در يك دور ورزش، دعای توسل را با بچه ها زمزمه كرد. بعد هم از سوز دل برای آن كودك دعا كرد. آن مرد هم با بچه اش در گوشه ای نشسته بود و گريه ميكرد. 🌸دو هفته بعد حاج حسن بعد از ورزش گفت: بچه ها روز جمعه ناهار دعوت شديد! با تعجب پرسيدم: كجا ⁉️ 🌸گفت: بنده خدائی كه با بچه مريض آمده بود، همان آقا دعوت كرده. 🌸بعد ادامه داد: الحمدالله مشكل بچه اش برطرف شده. دكتر هم گفته بچه ات خوب شده برای همين ناهار دعوت كرده. 🌸برگشتم و ابراهيم را نگاه کردم. مثل کسی که چيزی نشنيده، آماده رفتن میشد. 🌸اما من شک نداشتم، دعای توسلی که ابراهيم با آن شور و حال عجيب خواند کار خودش را کرده. 🗣دوست شهیدم . 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 شب چهارشنبه هست ما هم به نیابت از ابراهیم هادی و توسل به این شهید عزیز. 🌸🍃 میخوانیم و هدیه میکنیم به روح مطهر و 🌷به نیت تعجیل در 🌷و به نیت حل مشکلات همه شما اعضای بزرگوار