شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🌸💫🌸💫🌸 💫🌸💫🌸 🌸💫🌸 💫🌸 🌸 #خوابهای_عجیبی_که_در_مورد_ #شهید_تورجی_نقل_شده راوی: حمید مراد زاده از پایان
#خوابهای_عجیبی_که_در_مورد_
#شهیدمحمدتورجی_زاده_نقل_شده
#قسمت_آخر
🌸آخرین روزهای سال 88 فرزند ما به دنیا آمد. قرار شد اگر پسر بود نامش را من انتخاب کنم.
اگر هم دختر بود همسرم. فرزند ما دختر بود. همسرم پس از جستجو در کتابهای اسم و ... نام عجیبی را انتخاب کرد. اسم دختر ما را گذاشت: دیانا
خیلی ناراحت شدم ولی چیزی نگفتم. وقتی همه رفتند شروع به صحبت کردیم. خیلی حرف زدم. از هر روشی استفاده کردم اما بی فایده بود. به هیچ وجه کوتاه نمی آمد.
گفتم:آخه اسم قحطی بود.تو که خودت مذهبی هستی!؟ لااقل یه اسم ایرانی انتخاب کن. دیانا که انتخاب کردی یعنی الهه عشق رُم!
وقتی هیچ راه چاره ای نداشتم سراغ دوست عزیزم رفتم. به تصویر محمد خیره شدم و گفتم:
محمد( تورجی زاده )جان این طور نگاه نکن! این مشکل را هم باید خودت حل کنی!
صبح روز بعد محل کارم بودم. همسرم تماس گرفت. با صدایی بغض آلود گفت: حمید، بچه ام!
رنگم پریده بود. گفتم: چی شده! خودت سالمی؟! اتفاقی افتاده!؟ همسرم گفت: چی می گی! بچه حالش خوبه. اگه تونستی سریع بیا!
فرمودند: شما ما را دوست دارید؟! گفتم: خانم جان، این حرف را نزنید. همه زندگی ما با محبت شما خانواده بنا شده.
بعد گفتند: این دختر شماست؟
برگشتم و نگاه کردم: شوهرم و شهید تورجی در کنار دخترم نشسته بودند. با هم صحبت می کردند.
آن خانم مجلله پرسید: اسم فرزندت چیست:من یکدفعه مکثی کردم و گفتم: فاطمه
بعد هم از خواب پریدم! حالا این شناسنامه را بگیر و برو! اسم فرزندم را درست کن.
از این قبیل ماجراها در مورد شهید تورجی بسیار رخ داده. که ما به ذکر همین چند نمونه اکتفا کردیم.
خوابهای عجیبی از او نقل شد که از نقل آنها صرف نظر کردیم.
📚 کتاب یازهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نظام تربیتی پروردگار عالم چگونه است؟
➕توصیه امام صادق(ع) در مورد تربیت فرزند که اکثر والدین آن را نمیپذیرند!
#تصویری
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
🌷♦️🌷♦️🌷
♦️🌷♦️
🌷
سلام
بعد از ظهرداغتون ناب و خدایی
خیلی از دخترخانمها گله دارند
از اینکه چرا ازدواجشون دیر شده
یا مادرا ناراحتن برای دیر ازدواج
کردن پسراشون
البته حق هم دارند. تو این زمان
از دنیا _هرچی جوان زودتر ازدواج
کنه بهتره
ولی به تقدیر و سرنوشت هم
بستگی داره _ اینطوری نیست که
خدا حالا یه بنده را آفریده و رهاش
کرده _ خیر برایش سرنوشتی هم
رقم زده
بعضی از سرنوشت ها قابل تغییر
نیستند بعضی ها ممکنه تغییر پیدا کنه
مثلا گناه مسیر زندگیتون را عوض می
کنه و در آینده شما تاثیر خواهد گذاشت
یا مثلا خوب بودن و با خدا بودن در
آینده آدم تاثیر خواهد گذاشت و...........
اینارا گفتم تا یک داستانی را براتون
تعریف کنم داستان قدیمی هست
ولی بسیار جذاب هست
👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆
داستان امروز مثل داستان واقعی.
شاعر معروف دعبل خزائی هست
که داستان زندگیشون در کتاب
دعبل و زلفا به زیبایی نوشته شده
حالا داستان امروز ما هم شبیه
همون شاعر هست ولی کمی با
تفاوت
داستان امروز ما سرنوشت یک.... 👇👇
در سالهای پیش یک جوانی بود که
زیاد سفر می کرد به کوه و دره و بیابون
و..... تا یه روز در سفرهایش که به
جنگلی رسیده بود بود به شب خورد و
مجبور شد شب را در جایی همون
نزدیکی بماند و دنبال سرپناهی می گشت .
که یک کلبه میون جنگل دید و رفت
سمت کلبه دید زنی باردار در این
کلبه تنها هست _ جوان ازش پرسید
همسرت کجاست؟ زن گفت همسرم
چوپان هست و گوسفندان را به صحرا
برده و هر سه چهار شب یه بار به خونه
بر می گرده و........
خلاصه جوان از زن اجازه گرفت که
شب را در اتاقک کناری بماند و زن
هم که اجازه داد و جوان شب را
اونجا موند
نصفه های شب بود که دید صدایی
از اتاقک زن تنها می آید. و بیدارشد
و صدا بلند کرد که ای زن چی شده؟
زن که از درد زایمان به خود می پیچید
صدا زد ای جوون بیا و مردی کن و
امشب کمکم کن تا بچه ام به دنیا
بیادو.........
مرد جوان که هیچی نمی دونست
گفت چه کمکی کنم؟؟ گفت بیا داخل
اتاق و پشتت به من باشه تا. بچه ام
به دنیا بیاد و نافش را برام ببر و کمک
حالم باش و امشب خدا ترا فرستاده و
بیا و برام برادری کن و.........................
خلاصه مرد جوان که دلش به حال
زن سوخته بود قبول کرد و کمکش کرد
و آب را گرم کرد و خلاصه بچه به دنیا
آمد
😁🌷🌷🌷🌷🌷
یه دختر زیبا و نمکین و.............
اون جوان اون شب وقتی به ناموس
مردم کمک کرد و خیانت نکرد خداوند.
هم چشم دلش را باز کرد
جوان وقتی نوزاد را به پارچه پیچید
تا ببره نزد مادرش دید دو تا آدم
سفید پوش دارن از اتاق بیرون می روند
جوان با تعجب پرسید شما کی هستید؟
یکی گفت من به امر خداوند اومدم
تا تفدیرش را به پیشونیش مهر بزنم
جوان متعجب تر پرسید حالا
تقدیرش چی هست! ؟؟؟؟؟؟
نفر دومی گفت سرنوشت این دختر
با شما رقم خورده و خداوند چنین
خواسته و...........
مرد جوان که از تعجب کم مونده بود
شاخ دربیاره__. با خودش گفت یعنی
من باید بشینم و این نوزاد بزرگ بشه
بشه زن من؟؟؟؟؟ ‼️‼️‼️😳
من این تقدیر و سرنوشت را نمی خوام
هم اکنون نوزاد را می کشم تا دیگر
سرنوشتش به من گزه نخورد............
جوان یه چاقو کشید پهلوی نوزاد
و نوزاد دیگر نفس نزد و جوان
پا به فرار گذاشت تا..................
سالها گذشت و جوان هم که حالا
مرد عاقلی شده بود روزی در بازار
دختر جوانی را دید و مجذوب این
دختر شد و پرسان پرسان آدرس
دخترک را به دست آورد و گفت
بین این همه دختر این دختر بد جور
چشمم را گرفته این دختر باید
نصیب من بشه..
خلاصه رفت خواستگاری و همه
چی به خوبی و خوشی جور شد
اما دخترجوان به پسر جوان گفت
آقا ببخشید همه به این وصلت راضی
هستند و منم راضیم فقط من یه
مشکلی دارم باید بهتون بگم که بعدا
اگر خواستید با من ازدواج کنید
پسر جوان گفت چه مشکلی؟؟؟
دختر جوان گفت زمانی که من بدنیا
اومدم جوانی پیش مادرم بود و
نمی دونم چرا یهو پهلوی منو چاقو
می کنه و فرار می کنه بعد از اون.
من مداوا شدم ولی جایش هنوز باقی
مونده و گاهی درد میگیره
پسر جوان تا این را شنید هوش
از سرش پرید و صدا زد خدایا
من غلط کردم هرچی که تو بخواهی
همان می شود و بقیه همه بهانه هست
...................................................
خوب داستان امروزمون به پایان رسید
امیدوارم از این داستان هم خوشتون
اومده باشه و هم اینکه تلنگر و امیدی
باشه برای دختران و پسران مجرد
لطفا نشر این داستان فقط با لینک کانال
مجاز هست 👇👇👇
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
1_396474206.mp3
6.68M
🍃با مادرم ایشالله اربعین میام حرم
🍃سلام بدم به محضرشما قدم قدم
🎤سید رضا_نریمانی
#احساسی
#پای_پیاده_اربعین
#اللهم_الرزقنا_ڪربلا 💔
💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
بسم الله الرحمن الرحیم
🌸السلام علیکَ یا رسولَ الله
💗السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین
🌸السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ
💗السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ المجتبی
🌸السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ
🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الباقرُ
💗السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الصادقُ
🌸السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الکاظمُ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی
🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الجوادُ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الهادی
🌸السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ العسکری
💗السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان
💕💕و رحمة الله و برکاته💕💕
#اول_صبح_سلامم_به_شما_میچسبد
#روزم_به_نام_شما_اختران_الهی
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
سیمرغ ۳۱۳:
طلوع کن،
تا هوای صبح
بتابد به چشم هايت!
وقتی بوسه های تو،
گونه هايم را گل می اندازد
تا عطرت بريزد روی پيراهنم!
وقتی دوست داشتنت را
از رگ هايم عبور داده است!
کمی بيشتر از وقتی،
که عشق نفس می کشد ...
#سلام_صبحتون بخیر🦋
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
درد و رنج مردم اذیتش میڪرد، هرگز بیتفاوت نبود همیشه در حال جهیزیه دادن به یڪ خانواده بود مخصوصاً دخـتران شهدا.
به فقرا و مستمندان میرسید، به سـاخت مسجد ڪمڪ میڪرد، برای بچههای بیسرپرست مڪانی رو درست ڪرده بود ڪه مدتها بعد از شهادتش، ڪسی خبر نداشت اگر میخواست پولشو جمع ڪنه یکی از ثروتمندترین افراد میشد؛ ولی همین ڪه انقلاب شد، مغـازهاش را ڪرد تعاونی وحــدت اسلامـی از جیبش میگذاشت تا اجناس ارزانتر به دست مردم برسد.
🌷شهید سیدمجتبی هاشمی🌷
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
#حدیث_غدیر
✨حضرت محمدصلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
اى مسلمانان ! حاضران به غیبان برسانند : کسی را که به من ایمان آورده و مرا تصدیق کرده است ، به ولایت علی سفارش می کنم☝️ ، آگاه باشید ولایت علی ، ولایت من است و ولایت من ، ولایت خداى من است👌 . این عهد و پایمانی بود از طرف پروردگارم که فرمانم داد تا به شما برسانم .✨✅
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🎥 #بهترین_ذکر_توسل_به_امام_جواد_ع #دانلود_ویژه 👌👌👌 ♥️ کانال #شهید_هادی و #شهید_تورجی_زاده👇👇 @sh
نماز توسل به امام جواد ع.
#ویژه_برای_حاجتمندان.👌👌👌
باید بعد از نماز عصر بلافاصله خونده بشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی سوزناکه پسر بچه 5ساله در بین الحرمین
#پیشنهاددانلود👌👌
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_نـــود۹۰ 👈این داستان⇦《 در برابر چشم 》 ــــــــــــــــــ
داستان واقعی
قسمت 91 و 92
نسل سوخته 👇
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_نــود_و_یکــم۹۱
👈این داستان⇦《 تنهایم نگذار 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎برگشتم توی اتاق ... لباسم رو عوض کردم و شام نخورده خوابیدم ... حالم خیلی خراب بود ... خیلی ... روحم درد می کرد ...🤕🤒
⭕️چرخیدم سمت دیوار و پتو رو کشیدم روی سرم ... بغض راه گلوم رو بسته بود و با همه وجود دلم میخواست گریه کنم ... اما مقابل چشمان فاتح و مغرور سعید❓ ...
یک وجب از اون زندگی مال من نبود ... نه حتی اتاقی که توش میخوابیدم ... حس اسیری رو داشتم ... که با شکنجه گرش ... توی یه اتاق زندگی میکنه ... و جز خفه شدن و ساکت بودن ... حق دیگه ای نداره ...😔
✨خدایا ... تو، هم شاهدی ... هم قاضی عادلی هستی ... تنهام نذار ...🍃✨
🔸صبح میخواستم زودتر از همیشه از اون جهنم بزنم بیرون... مادرم توی آشپزخونه بود ... صدام که کرد تازه متوجهش شدم ...
مهران ...
به زور لبخند زدم ...😏
- سلام ... صبح بخیر ...
🔹بدون اینکه جواب سلامم رو بده ... ایستاد و چند لحظه بهم نگاه کرد 👀... از حالت نگاهش فهمیدم ... نباید منتظر شنیدن چیزهای خوبی باشم ...
چیزی شده❓ ...
💢 نگاهش غرق ناراحتی بود ... معلوم بود دنبال بهترین جملات میگرده ...
بعد از مدرسه مستقیم بیا خونه ... میدونم نمراتت عالیه... اما بهتره فقط روی درسهات تمرکز کنی ...📚
برگشت توی آشپزخونه ... منم دنبالش ...
بابا گفت دیگه حق ندارم برم سر کار❓ ...
▫️و سکوت عمیقی فضا رو پر کرد ... مادرم همیشه توی چند حالت، سکوت اختیار میکرد ... یکیش زمانی بود که به هر دلیلی نمیشد جوابت رو بده ... از حالت و عمق سکوتش، همه چیز معلوم بود ... و من، ناراحتی عمیقش رو حس میکردم ...😔
اشکالی نداره ... یه ماه و نیم دیگه امتحانات پایان ترمه ... خودمم دیگه قصد نداشتم برم سر کار ... کار کردن و درس خوندن ... همزمان کار راحتی نیست ...✨🍃
♨️ شاید اون کلمات برای آرام کردن مادرم بود ... اما هیچ کدوم دروغ نبود ... قصد داشتم نرم سر کار ... اما فقط ایام امتحانات رو ...
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
👇👇👇
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_نــود_و_دوم۹۲
👈این داستان⇦《 نت برداری 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎امتحانات آخر سال هم تموم شد ... دلم پر میکشید برای مشهد و امام رضا ... تا رسیدن به مشهد، دل توی دلم نبود...❤️😍
🔹مهمانیها و دورهمیها شروع شد ... خونه مادربزرگ پر شده بود از صدای بچهها ... هر چند به زحمت ۱۵ نفر آدم... توی خونه جا میشدیم ... اما برای من ... اوقات فوقالعادهای بود ... اون خونه بوی مادربزرگم رو میداد ... و قدم به قدمش خاطره بود ...🍃✨
بهترین بخش ... رفتن سعید به خونه خاله معصومه بود ... و اینکه پدرم جرات نمیکرد جلوی دایی محمد چیزی بهم بگه... رابطه پدرم با دایی ابراهیم بهتر بود ... اما دایی ابراهیم هم حرمت زیادی برای دایی محمد قائل بود ... و همه چیز دست به دست هم میداد ... و علیرغم اون همه شلوغی و کار ... مشهد، بهشت من میشد ...✨🌺🍃
🌙شب، خونه دایی محسن دعوت بودیم ... وسط شلوغی ... یهو من رو کشید کنار ...
- راستی مهران ... رفته بودم حرم ... نزدیک حرم، پرده پناهیان رو دیدم ... فردا بعد از ظهر سخنرانی داره ...
گل از گلم شکفت ...😍
جدی؟ ... مطمئنی خودشه❓...
🔸نمیدونم ... ولی چون چند بار اسمش رو ازت شنیده بودم با دیدن پرده ... یهو یاد تو افتادم ... گفتم بهت بگم اگه خواستی بری ...
محور صحبت درباره "جوانان، خدا و رابطه انسان و خدا " بود... سعید، واکمنم رو شکسته بود ... هر چند سعی میکردم تند نت برداری📝 کنم ... اما آخر سر هم مجبور شدم فقط قسمتهای مهمش رو بنویسم ... بعد از سخنرانی رفتم حرم ... حدود ساعت 8 بود که رسیدم خونه ...✨
دایی محمد، بچهها رو برده بود بیرون ... منم از فرصت و سکوت خونه استفاده کردم ... بدون اینکه شام بخورم، سریع رفتم یه گوشه ... و سعی کردم هر چی توی ذهنم مونده رو بنویسم 📝... سرم رو آوردم بالا ... دیدم دایی محسن بالای سرم ایستاده ...😳
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
▪️ 8 ذیحجه #حرکت_کاروان_امام_حسین(ع) از مکه به کربلا
.
🏴تا که خاکی نشده معجر زینب برگرد😔
💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
مداحی آنلاین - داره میرسه به گوش صدای یه قافله - سید رضا نریمانی.mp3
11.07M
🏴 #حرکت_کاروان_امام_حسین(ع)
🌴داره میرسه بهگوش صدای یه قافله
🌴کاروان حضرت اربابه
🎤 #سید_رضا_نریمانی
⏯ #زمینه
👌فوق زیبا
💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
🌸يکبار به ابراهيم گفتم: داداش، اينهمــه پول از کجا مياري؟! از آموزش و پــرورش ماهي دو هزار تومان حقوق ميگيري، ولــي چند برابرش را براي ديگران خرج ميکني!
🌸نگاهي به صورتم انداخت و گفت: روزي رسان خداست. در اين برنامه ها من فقط وسيلهام. من از خدا خواستم هيچوقت جيبم خالي نماند. خدا هم از جایی که فکرش را نميکنم اسباب خير را برايم فراهم ميکند.
"شهید ابراهیم هادی"
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
🏴 #السلام_علی_سفیر_الحسین✋
کوفیان در دلشان کینه زهراست، نیا
مسلمت را بنگر بی کس و تنهاست، نیا
کار این بی صفتـان سَب عمویم علی ست
بِین شان بُغض علی واضح و پیداست، نیا
#شهادت_حضرت_مسلم(ع)🥀
#تسلیٺ_باد💔🏴
💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
🌱🍃❣
بین زمین و اسمان بودیم، توی هواپیما
داشتیم میرفتیم سوریه.
نگاهم ب حاجی بود
سرش را تکیه داده بود به صندلی و چشم هایش را بسته بود
انگار که خوابیده باشد.
از شیشه هواپیما دوتا جنگنده امریکایی رو دیدم ک مثل لاشخور دور ما میپلکیدند.
دلم هری ریخت.
بخاطر حاج قاسم نگران بودم.
یک دقیقه گذشت همونطور ک سرش روی صندلی بود چشمهایش را باز کرد و خونسرد گفت:
نگران نباش، چند دقیقه دیگه میرن.
دوباره چشمهایش را بست.
چند دقیقه که گذشت رفتند.
هواپیما میخواست توی فرودگاه سوریه بنشیند که از چپ و راست تیر سمتمان حواله شد.
حاجی رو ب خلبان گفت ما سریع پیاده میشیم.
تو دوباره تیک آف کن، نمون
هواپیما ک به زمین خورد پریدیم بیرون و سنگر گرفتیم تو فرودگاه و هواپیما سریع رفت.
هنوز جا نگرفته بودیم ک چند تا خمپاره خورد دقیق همونجایی ک پیاده شده بودیم 🍂
#راوی_شهید_حسین_پور_جعفری
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
امشب و فردا را دریابیم!
از غروب شب عرفه تا غروب روز عرفه زمان بسیار بزرگی است. این را گفتم تا امشب که به حسب ظاهر شب عرفه است و موقعیت بسیار خوبی است، هم دعا کنید و هم به اعمال صالحه مشغول شوید
مقید باشید که امشب مشغول به غیر عبادت نشوید! کاری کنید که اشتغالات کنار برود تا بتوانید به سوی عبادات و صالحات بروید! وقتی چنین معادلهایی هست که عبادت امشب مانند عبادت صد و هفتاد ساله است، خیلی انسان باید مراقبت و جدیت داشته باشد. این خیلی قابل توجه است، چون امشب یکی از بزرگترین فرصتهایی است که ما داریم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت مسلم بن عقیل تسلیت باد
ویژه #استوری
بسم الله الرحمن الرحیم
🌸السلام علیکَ یا رسولَ الله
💗السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین
🌸السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ
💗السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ المجتبی
🌸السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ
🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الباقرُ
💗السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الصادقُ
🌸السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الکاظمُ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی
🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الجوادُ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الهادی
🌸السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ العسکری
💗السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان
💕💕و رحمة الله و برکاته💕💕
#اول_صبح_سلامم_به_شما_میچسبد
#روزم_به_نام_شما_اختران_الهی
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
نام حسین آمد
و از خود بدر شدم
گویی ازاین جهان به جهان دگر شدم
نام حسین آمد
و چشمم وضو گرفت
آب از سرم گذشت و دلم آبـرو گرفت
#اݪسلامعلیڪیااباعبدالله 🌹
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
.
.
ای امیر عرفه
بی تو صفانیست که نیست💔
بی تو در آن عرفه
عشق و وفا نیست که نیست😔
ای امیر عرفه
یوسف زهرا مهدی(عج)
حاجتی غیر ظهورت
به خدا نیست که نیست✋
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل ⚫️🍃⚫️
شرمندهی شما شدم آقا مرا ببخش
در کوچه ماندهام تک و تنها مرا ببخش
آن نامه کاشکی که به دستت نمیرسید
گفتم بیا، به خاطر زهرا مرا ببخش
آقا گمان کنم که به همراه کاروان
میآوری سهسالهی خود را مرا ببخش
با ساقیات بگو که فقط فکر آب باش
از قول من بگو تو به سقا مرا ببخش
فردا ز بام دارالاماره صدا زنم
یا اینکه سمت کوفه میا یا مرا ببخش
باعث منم که خواهرت آواره شد حسین
شرمندهام ز زینب کبری مرا ببخش
دیدم درون جمعیت انگار حرمله
تیر سهشعبه کرد مهیا مرا ببخش
اینجا همه ز نام علی کینه داشتند
سربسته، وای از دل لیلا مرا ببخش
جان میدهی غریب، تو بر خاک و کوفیان
با خنده میکنند تماشا مرا ببخش
جایی که میشود تن تو پایمال اسب
آقای من کرم کن و آنجا مرا ببخش
ای وای اگر اسیر شود خواهرت حسین
کوفه شود مصیبت عظما مرا ببخش
وقتی به کوفه رد شدی از پیش پیکرم
مولا ز روی نیزهی اعدا مرا ببخش
🔸شاعر:
#مهدی_مقیمی
__________
#کاروان_دردل_صحراست_خدارحم_کند😭
#حرکت_امام_حسین_ازحج_به_سمت_کوفه😭
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124