امام رضا علیهالسلام:
منْ فَرَّجَ عَنْ مُؤْمِنٍ فَرَّجَ اَللَّهُ عَنْ قَلْبِهِ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ
هر كه غم و نگرانى مؤمنى را بزدايد خداوند در روز قيامت گره غم از دل او بگشايد
الکافي ج2 ص200
💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
#قسمت_نوزدهم_و_بیستم ( رمان بسیار جالب همراه با احادیث )👌 داستان محمد مهدی 👇👇👇
#قسمت_بیست_و_یکم و
#بیست_و_دوم
( رمان بسیار جالب همراه با احادیث )👌
داستان محمد مهدی
👇👇👇
#رمان_محمد_مهدی
#قسمت_بیست_و_یکم
🔰 آقا هادی بعد اینکه با دقت تمام حرفهای پسرش رو گوش کرد بهش گفت حتما برو جلو و ترس و خجالت رو بذار کنار و باهاش صحبت کن ، دلیل رو ازش بپرس
باهاش رفیق بشو ، سعی کن با رفاقت . مهربانی و دوستی از مشکلاتش خبر دار بشی و بعدش سعی کن حل کنی
منم کمکت می کنم
خداروشکر با این توصیفهایی که کردی، مشکل مالی ندارن ، اما خب همه مشکلات که فقط مالی نیست ، اما حتما تلاش کن مشکلاتش رو حل کنی، روایت از امیرالمومنین (ع) داریم که شیعیان ما را در هنگام اوقات نماز و کمک به برادران دینی خود بشناسید.
بدون پسرم که شیعه بودن فقط به اسم نیست، باید همراه با عمل هم باشه، عمل ما هست که ما رو نجات میده ، اگه مشکلش رو حل کنی با آسوده خاطری بیشتری درس میخونه و موفق میشه و تو هم در همه موفقیت هاش شریک هستی
💠 #محمد_مهدی اون شب رو با آرامش خوابید، می دونست که موفق میشه، صبح وقتی برای نماز از خواب بلند شده بود ، پدرش گفت بعد از نماز با امام زمان (عج) صحبت کن و ازش کمک بخواه که تو این مسیر کمکت کنه
انشالله کمکت می کنه و موفق میشی
#محمد_مهدی بعد از یه سلام به حضرت ، شروع به صحبت کردن با آقا کرد
آقا جان، می دونم که صدای منو می شنوی، می دونم که دردها و مشکلات همه ما رو میدونی، می دونم که خبر داری ساسان چه مشکلی داره که اینقدر گرفته و غمگین هست، می دونی که اگه اینجوری ادامه بده ، هم به درسهاش لطمه میخوره و هم به زندگیش
من مطمئن هستم که میتونه شیعه خوبی برات بشه، اما این مشکلاتش...
کمکم کن آقا تا کمکش کنم ، تا مشکلاتش حل بشه و بتونه برای شما سربازی کنه
قول هم میدم خودم در حد توانم کمکش کنم ، هرجا کمک خواست کمک کارش باشم
شما فقط کمکم کن
🌀 بعد خوردن صبحانه ، آماده شد تا با ماشین پدرش بره مدرسه ، دوباره تو ماشین با پدرش در این باره حرف زد و به کار خودش ایمان و اعتماد بیشتری پیدا کرد
با خوشحالی از ماشین پیاده شد و رفت مدرسه
امروز یک ماموریت مهم داشت #محمد_مهدی
ادامه دارد...
#نویسنده :
#استاد_احسان_عبادی
#رمان_محمد_مهدی
#قسمت_بیست_و_دوم
🔰 بذارین از این جای قصه به بعد رو از زبان خود #محمد_مهدی بشنویم
💠 من وارد مدرسه شدم و بعد مراسم صف که اکثر اوقات ، خودم قاری قرآنش بودم، وارد کلاس شدیم . رفتم کنار ساسان نشستم ، یعنی با اجازه خانم معلم جای خودم رو تو کلاس تغییر دادم و رفتم دقیقا کنار ساسان تا بیشتر حواسم بهش باشه
سعید کمی ناراحت به نظر می رسید، فکر کنم انتظار داشت برم پیش اون بشینم که فامیل هم هستیم و خلاصه هم تو درس ها کمکش کنم هم اینکه بیشتر احساس راحتی کنه ، اما خب نمی دونست که من یه دلیل محکم برای این کار خودم دارم
دوست داشتم بدونم خود ساسان چه احساسی داره از اینکه اومدم پیشش ،اما راستش هرکاری نکردم نفهمیدم ، گذاشتم موقع زنگ تفریح ، آخه خوراکی های خوشمزه ای همراهم آورده بودم که بعید می دونستم بخواد دست من رو رد کنه !!!
✳️ اون روز خانم معلم علاوه بر درس های مدرسه ، داستان حضرت نوح رو برای ما تعریف کرد که با وجود این همه سختی و زحماتی که در طی سالهای مختلف کشید، فقط چند نفر بهش ایمان آوردن، اما هیچوقت از مسیر حقی که داشت عقب ننشست
خیلی برام جالب بود ، با اینکه این داستان رو می دونستم اما با بیان شیرین خانم معلم طور دیگه ای به دلم نشست
تصمیم قطعی خودم رو گرفتم که زنگ تفریح با ساسان حرف بزنم.
🌀 از یه اخلاق خانم معلم خیلی خوشم می اومد ، همیشه وسط کلاس وقتی احساس می کرد ما خسته شدیم ، یه قصه دینی تعریف می کرد، البته بیشتر قصه های دینی از کتاب داستان راستان شهید مطهری بود ، چون سبک و ساده هست به محض اینکه خوندن یاد گرفتم ، پدرم پیشنهاد کرده بود بخونمش و واقعا هم عالی بود ،
تازه گفته بود هرکس آیت الکرسی رو حفظ کنه ، تو ارزشیابی پایان کار تاثیر می گذاره و اینجوری تقریبا همه ما حفظ شدیم و وقتی خانم معلم سر کلاس می اومد ، بلند می شدیم و از حفظ می خوندیم و بعدش کلاس رو شروع می کردیم.
💠 زنگ که خورد رفتم یه سوال از خانم معلم بپرسم که دیدم ساسان نیست
کل حیاط رو دنبالش گشتم اما انگار نه انگار
همیشه جلوی چشم بود ، حالا امروز که کار مهمی باهاش دارم غیبش زده رفته
چند دقیقه بیشتر نمونده بود که زنگ کلاس بخوره که دیدم کنار درب نمازخونه ، یک جفت کفش هست
کنجکاو شدم ، رفتم جلوتر دیدم یه نفر تو نمازخونه هست و قرآن رو بغل کرده و داره زار زار گریه می کنه
دیدم ساسان هست...
#ادامه_دارد ......
#نویسنده :
#استاد_احسان_عبادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲شما یک تماس از شهید #حاج_قاسم_سلیمانی دارید ❗️
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
🔸خانه مان #روضه امام حسین (ع) بود. مصطفی آن زمان 4 سال داشت. اواخر روضه نزدیک اذان🔊 ظهر بود که صدای #ترمز شدیدی از خیابان آمد.....❗️
🔹بلافاصله یکی از #همسایه ها خطاب به من با صدای وحشت زده ای داد زد و گفت: حاج خانم بچه ات #مُرد! از ترس خشکم زده بود😰 و نمیتوانستم حرف بزنم، به دیوار تکیه زدم و آرام نشستم، درست روبه روی کتیبه #یا_اباالفضل_العباس بودم
🔸همین که چشمم به #کتیبه افتاد گفتم: یا ابالفضل العباس این پسر نذر شما😔 سرباز و #فدایی شما. بعد هم به آقا متوسل💞 شدم که بلایی سرش نیامده باشد.
🔹و خدارو شکر آن روز به خیر گذشت. #سرش شکسته بود اما به خیر گذشت. از این #نذر سال ها گذشت و با هیچکس در میان نگذاشتم❌ فقط برای حضرت اباالفضل شیر نذری🥛 هر سال در روضه پخش میکردم. این نذری در همه ی سال ها ادامه داشت و این راز بین من و حضرت ابالفضل بود❤️
راوی: مادر شهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده ( از عاشقان و دوستداران شهید ابراهیم هادی )🌷
#شهید_مدافع_حرم
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
به عمروعاص گفتن:
چرا پشت سر علی نماز میخونی ولی تو خونه معاویه غذا میخوری؟
گفت نماز علی قشنگه اما پلو معاویه هم خوشمزه هست
حال و روز بعضی ها اینگونه است
💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
AUD-20201027-WA0016.mp3
2.4M
💠 #چراغ_راه
🔹 بازخوانی وصیت نامه های شهدا در اولین روز هر هفته
🎙 بانوای : #حاجمیثممطیعی
🔹 دست نوشته شهید سید مجتبی هاشمی: بندگی خدا را به خانه آورید...
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بیدار_شیم
حتمـــا" تمـــاشا کنید
👌👌
#صحــبتهاے_بسیارتڪان_دهنده
#شهید_حســام_اسماعیلےفر
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
1_483837293.mp3
2.79M
#کربلایی_یوسفی
🎼 این خاکا، شمیم سیب حرم داره...
#نوای_شهدایی
شبتون شهدایی
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
روزِمان را با سَلام بَر چهارده مَعْصوم آغاز میکنیم
🌱اَلْسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اَللّه صل الله
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَاَلْمؤمِنین
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَةُ اَلزَهْراءُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُسَینَ بنَ عَلیٍ سَیدَ اَلشُهَداءِ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَاَلحُسَیْنِ زینَ اَلعابِدینَ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بنَ عَلیٍ نِ اَلباقِرُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا جَعْفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ نِ اَلصادِقُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ نِ اَلکاظِمُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاعَلیَّ بنَمُوسَیاَلرِضَا اَلمُرتَضی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدٍ بنَ عَلیٍ نِ اَلجَوادُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَ مُحَمَّد نِ اَلهادی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلعَسْکَری
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقیَةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمان
وَ رَحْمَةَ اَللّهِ وَ بَرَکاتِهِ
#اللّهُمَّ_عَجِّلْ_لَوِلیِڪَ_اَلْفَرَجْ
#صبحتون_معطربه_عطرشهدا
#التماس_دعا
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_محسن_حججی
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
#شــاه_نجــف
مینویسم که پناهنده ی حیدر هستم
اوست سلطانم و من شیعه ی حیدر هستم😍☝️
#السلام_علیک_یا_علی_بن_ابی_طالب_ع
#یکشنبه_های_علوی💛
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
🌸 صبح آمد و
🍃خاطرات شادت اینجاست
🌼عطر تن و
🍃 خنده های نابت👌اینجاست
🌸🍃در باورِ من نیست نباشی دیگر
🌼تصویرِ رخِ
🍃پُر تب و تابت💗 اینجاست
#صبحتون_شهدایی🌺
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
🌸 ﷽ 🌸
🎀 #بصائر_علوی
🎀؛ تصمیم #امیرمومنان
📣( در سال ۳۷ هجری به هنگام شروع جنگ صفین این سخنرانی را ایراد فرمود.)
🔹وصف روز بیعت
♦️مردم، همانند شتران تشنه ای که به آب نزديک شده، و ساربان رهاشان کرده، و عِقال (پای بند) از آنها گرفته،
بر من هجوم آوردند و به يکديگر پهلو می زدند،
فشار می آوردند،
چنان که گمان کردم مرا خواهند کشت،
يا بعضی به وسيله بعض ديگر می ميرند و پايمال می گردند.
✅ پس از بيعت عمومی مردم، #مسئله_جنگ_با_معاويه را ارزيابی کردم،
⬅️ همه جهات آن را سنجيدم تا آن که مانع خواب من شد،
✅ ديدم چاره ای جز يکی از اين دو راه ندارم:
1⃣ يا با آنان مبارزه کنم،
2⃣ و يا آن چه را که محمّد(صلی الله علیه و آله)آورده، انکار نمايم،
🔰پس به اين نتيجه رسيدم که، #تن_به_جنگ_دادن آسانتر⬅️ از تن به #کيفر_پروردگار_دادن است،
✅ و از دست دادن دنيا،⬅️ آسان تر از رهاکردن آخرت است.
📜 #نهج_البلاغه، #خطبه54
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
@dars_akhlaq.mp3
949K
🎙🌸استادآيت الله #مشکینی (ره)
🔵 موضوع:پاداش اعمال در روز قیامت "این دنیا محل امتحان و آزمایش است...."
✅ خیلی تأثیر گذار 👌👌
بسیار شنیدنی حتما گوش کنید
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
#خاطره
✍از کنار صف نماز جماعت رد شدم . دیدم حاجی بین مردم توی صف نشسته. رد شدم اما دو صف نرفته برگشتم. آمدم رو به رویش نشستم. دستش را گرفتم . پیشانیش را بوسیدم. التماس دعا گرفتم و رفتم . انگار مردم تازه فهمیده بودند که حاج قاسم آمده حرم.
از لابهلای صف های نماز میآمدند پیش حاجی. آرام و مهربان میگفت: «آقایون نیاید! صف نماز رو به هم نزنید.» بعد از نماز آمد کنار ضریح ایستاده بودم پشت سرش تا بتواند زیارت کند . وقت رفتن گفت:
«آقای خادم امروز خیلی از ما مراقبت کردی زحمتت زیاد شد» گفتم: «سردار من برادر دو شهید هستم. شما امانت برادر های من هستید.» نگاه ملیحی انداخت و گفت: «خدا شهدات رو رحمت کنه.» چه میدانستم چند روز بعد خودش هم میرود قاطی شهدا.....
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز
💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
یه مریض بد حال کرونایی داریم لطفاً براشون بگین اعضای کانال دعا کنن و حمدشفا بخونن😞
#ارسالی_از_اعضا 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ تصویری
بسیار لازم👌
پیشنهاد ویژه دانلود
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
#قسمت_بیست_و_یکم و #بیست_و_دوم ( رمان بسیار جالب همراه با احادیث )👌 داستان محمد مهدی 👇👇👇
#قسمت_بیست_و_سوم و
#بیست_و_چهارم
( رمان بسیار جالب همراه با احادیث )👌
داستان محمد مهدی
👇👇👇
#رمان_محمد_مهدی 23
💠 دیدم ساسان محکم قرآن رو گرفته تو بغلش و داره گریه می کنه
نزدیک تر رفتم
منو که دید گریه اش بیشتر شد و گفت #محمد_مهدی ، فقط تو هستی که میتونی کمکم کنی، فقط تو هستی که میتونم راز دلم رو بهش بگم ، تورو خدا کمکم کن، تو رو همین قرآنی که قبولش داری و هر روز سر صف تلاوتش می کنی کمکم کن
دوست دارم بمیرم و از این زندگی راحت بشم
🔰 رفتم پیشش نشستم و بغلش کردم و بوسیدمش، گفتم چی شده ساسان جون؟
مشکلی هست ؟
کسی تو مدرسه اذیتت کرده؟
بگو تا کمکت کنم
بگو تا به خانم معلم بگم تا کمکت کنه
🌀 سرشو بالا کرد و گفت نه ، خانم معلم نه ، نمیخوام کسی بفهمه ، می ترسم به خانوادم بگن ، دوست دارم فقط خودت کمکم کنی، مگه همیشه نمی گفتی دوست واقعی اون کسی هست که تو شرایط گرفتاری به رفیقش کمک کنه؟
خب الان من مشکل دارم
کمکم کن ، الان به دادم برس که فردا دیر هست!
✅ گفتم باشه، پاشو ، پاشو برو دست و صورتت رو بشور که الان زنگ رو میزنن و با این حالت اگه بچه ها و خانم معلم ببیننت بد میشه
اصلا اگه تو مدرسه نمیتونی حرف بزنی ، شماره خونه خودمون رو میدم تلفنی مشکلت رو بگو
گفت نه ، نمی تونم ، مادرم همیشه خونه هست و نمیشه تلفنی حرف بزنیم
اما تو مدرسه بهت میگم
🌀زنگ خورد و رفتیم کلاس، وسط درس دادن خانم معلم حواسم به ساسان بود
تو خودش بود ، به تخته و خانم معلم نگاه می کرد، اما معلوم بود که حواسش جای دیگه هست
⏺ وقتی زنگ آخر خورد و داشتیم می رفتیم خونه ، ساسان اصل قضیه مشکلش رو به من گفت و تاکید کرد روزهای بعد حتما دقیقتر و کامل تر توضیح میده ، خیلی ناراحت شدم ، دیدم باز هم مادرش اومد دنبالش ، من هم چند دقیقه منتظر موندم تا پدرم بیاد ، تو ماشین حرفی نزدم و ساکت بودم ، داشتم فکر می کردم ، به حرفهای ساسان ، به اینکه واقعا مشکلش چی هست ؟
شب موقع شام دیگه تصمیم خودم رو گرفتم و با پدر مادرم مشورت کردم از اونها راه حل خواستم .
گفتم مشکل ساسان این هست که...
ادامه دارد...
#نویسنده
#استاد_احسان_عبادی
#رمان_محمد_مهدی 24
🔰 گفتم مشکل ساسان این هست که پدر و مادرش اصلا با هم خوب نیستند ، حتی فکر کنم قصد جدا شدن هم دارن اما ساسان نگفت و من حدس زدم
👈 می گفت تو خونه مرتب با هم دعوا می کنن و ساسان هم هیشه شاهد این دعوا
برای همین آرامشی نداره ، تمرکز نداره ، نمی تونه خوب درس بخونه و به حرفهای معلم گوش بده ،
حتی گاهی تکالیف رو هم خوب انجام نمیده
بیشتر از این به من نگفت ولی میشه تا آخر ماجرا رو حدس زد
💠 پدرم با ناراحتی گفت : واقعا دردناک هست ، این بچه قطعا با استعداد هم هست، اما با این رفتارهای پدر و مادرش قطعا ضربه میخوره و آینده اون هم به خطر می افته
گاهی پدر و مادرها حواسشون نیست که با کارهای خودشون چه آسیبی به فرزند خودشون می زنن
✳️ مادرم گفت اصلا بیا یه کاری کن ، یه روز دعوتش کن منزل ما ، بیاد تا ما هم ببینیمش و باهاش صحبت کنیم ، حداقل بدونه که قصد کمک بهش داریم تا احساس نکنه هیچکس به فکرش نیست. یا اصلا با مادرش بیاد که خانوادش رو هم ببینیم
⬅️ گفتم نه مامان جون ، اصلا امکانش نیست، بعید هست بیاد خونه ما، نه خانوادش اجازه میدن و نه خودش خیلی تمایل داره
بهترین راه این هست که خودم تو مدرسه حلش کنم
⭕️ پدرم گفت : اره ، همون تو مدرسه حلش کن
بیشتر باهاش رفیق بشو ، حتی تو اوقات زنگ تفریح یا بیکاری از خودت بهش بگو تا بهش ثابت کنی بهش اطمینان داری ،
تا اون هم بهت اطمینان کنه
تو درس ها کمکش کن و بهش امید بده
🔰 فردا پنجشنبه بود و برنامه ریزی کردم برای درس خوندن و انجام تکالیف
روز جمعه که رسید، با پدرم و مادرم رفتیم نماز جمعه ، واقعا با صفا هست ، از چهارسالگی همراه پدرم می رفتم
امام جمعه تو خطبه اول مباحث مهمی درباره دعا و استغفار گفت
یاد گرفتم بسیاری از گناهان ما هست که مانع استجابت دعاهای ماست ، همیشه تقصیر رو گردن خدا نندازیم،
از همه مهمتر اینکه گناهان ما باعث ناراحتی امام زمان (عج) هم هست ، اگه از همین اول عادت کنیم به گناه ، دیگه ترک کردنش سخت هست و از امام هم بیشتر دور میشیم
برای همینه میگن گناه نکردن راحت تر از توبه کردن هست
👈 شب که شد صفحات آخر کتاب " اسلام شناسی برای نوجوانان " اثر حاج اقا قرائتی رو تمام کردم
واقعا کتاب عالی ای بود و باعث آشنا شدن بیشتر من با اسلام شد
قرار شد فردا به آقا مدیر بگم تا به خانواده ها معرفی کنه یا معلم ها سر کلاس مقداری از اون رو برای بچه ها بگن
ادامه دارد...
#نویسنده
#استاد_احسان_عبادی
Miravam-mashhad.mp3
4.16M
🌴هر زمانی در دیارم حس غربت میکنم
🌴میروم مشهد سه روزی استراحت میکنم
#سید_رضا_نریمانی
#فوق_زیبا 👌👌👌
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
🔮 توصیه شهید مدافع حرم نوید صفری برای حاجت روایی
🌹 کسانی که حاجت دارند حتما این کار رو انجام بدید
عکس لطفا باز شود
💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
بخش دوم - سرود - ID @MAHMOUDKARIMMI.mp3
5.99M
(ای شور تو در دلها، مولا یا اباالزهرا)
مجموعه #صدای_ماندگار
«ویژه اعیاد ربیع الاول»
منتخب ولادت حضرت رسول(ص)
#حاج_محمود_کریمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا