باعرض سلام به همه رفقاومحبان آقاابراهیم هادی♥️🌱 این کانال مخصوص ارسالی شماست💛✨ یعنی اینکه هرچی شهیدبهتون عنایت داشته ونحوه آشناییتون وحتی میتونین خوابتون روهم اینجاتعریف کنیدشایدازحرفای شماخیلیاعوض بشن یاباعث یه تلنگری توزندگیشون بشہ😌💞 🌈 جهت اطلاع🌈 📌دلنوشته هم جزارسالی محسوب میشه... خوب خلاصه خیلی بهتون تبریک میگم که شهیدهادی شماروانتخاب کرده وشماشهیدهادی رو☺️🙃 امیدوارم انقدرخوب بشین که خودشهیدشفاعتتون کنه☘ @shahid_hadi314 ارسال متن هاتون بہ آیدے زیر: @kheiybar84 @vesali3281

#عنایت_شهید 🍃اولین باری که اسم شهید ابراهیم هادی را شنیدم حدود یکی دو سال پیش بود اون موقع زیاد بهش توجه و فکر نکردم که باهاشون آشنا بشم. 🍃 پتا اینکه دو سه ماه پیش کتاب سلام بر ابراهیم را خواندم و به مقام و بزرگی شون پی بردم. 🍃یک جایی خونده بودم که گفته بود: چه خوبه هر کسی یک دوست شهید داشته باشد و باهاش درد و دل کند و سعی کند و الگوی زندگی اش قرار دهد. 🍃این موضوع خیلی جدی به دلم نشست با خودم گفتم چه بهتر با شهید ابراهیم هادی که آشنایی بیشتری دارم دوست خودم قرار بدم. 🍃خیلی به شهید و کارهایش فکر می کردم که خیلی اتفاقی لابلای لینک کانالهای مختلف، لینک کانال شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی رو دیدم و بلافاصله عضو شدم. 🍃کانال خوبی هست، بعد از مطالعه مطالب و کرامات هاشون حالم منقلب شد. 🍃آرزویم زیارت اربعین امام حسین (ع) بود در حالی که شوهرم به هیچ وجه نه اعتقادی به این پیاده روی داشت و نه اجازه رفتن به کربلا را بهم می داد. 🍃همین که عکس شهید رو نگاه میکردم و اشک میریختم و باهاش پیمان دوستی بستم و گفتم داداش شهیدم، من فقط ازت پیاده روی اربعین را می خوام. 🍃بخدا قسم همین که دیشب از شوهرم خواستم که برم گذرنامه بگیرم. 🍃گفت من نمیتونم بیام اگه میخوای خودت تنها برو. 🍃منم از خدا خواسته قبول کردم و از داداش شهیدم ابراهیم هادی تشکر کردم. 🍃هنوز باورم نمیشه که الان در اتوبوس در حال حرکت به طرف مرز مهران هستم. 🍃ان شاء الله نائب الزیاره همگی بخصوص داداش ابراهیم و پدر و مادر مرحومم هستم. 19مهر1398 ساعت 8:07 🗣ارسالی از اعضا

#عنایت_شهید 🍃25 روز پیش برادرم را به خاطر بدهکاری و شکایت طلبکار به زندان بردند. 🍃دختر برادرم به خاطر این قضیه خیلی گریه میکرد، هیچ جور نمی توانستیم آن را آرام کنیم. 🍃هر چه قدر از طلبکار خواستیم و التماسش کردیم که رضایت دهد برادرم از زندان آزاد شود راضی نمی شد. 🍃و می گفت سود این مدت هم که از روی چک گذشته را هم می‌خواهم. 🍃مادرم از بس گریه می کرد مریض شده بود هیچ کاری نمی توانستیم انجام دهیم. 🍃بیشتر از ده بار با طلبکار قرار گذاشتیم چندبارش اصلا سر قرار نیامد فقط یکی دو مرتبه اومد هیچ جوری راضی به رضایت نمیشد. 🍃تا اینکه با خادم کانال شهید جاویدالاثر هادی مشکلمون را در میان گذاشتم و ایشان برای حل مشکلمون ختم صلوات و.. گذاشتند. 🍃خودم هم با استعانت از حضرت زهرا (س) و این شهید بزرگوار خواستم کمکم کنند. 🍃برای آخرین بار که مجدد با طلبکار برادرم صحبت کردیم. خیلی جدی گفت: که رضایت نمی دهم. 🍃 به کلی ناامید شدیم. آن شب همه اعضا خانواده ام حال بدی داشتیم و خیلی سخت می گذشت. 🍃فردا صبح مددکار زندان خبر داد که طلبکار برادرم به زندان رفته و رضایت داده که بدهی به صورت قسطی پرداخت بشه. فقط چون پنجشنبه بوده آزادی به شنبه موکول شد و امروز(۲۰ مهر ۱۳۹۸) برادرم از زندان آزاد میشود. 🍃نمی‌دونم آن شب(شب پنج شنبه) تا صبح چه اتفاقی افتاد که نظر آن مرد تغییر کرد ولی هرچه بود لطف خدا و عنایت حضرت زهرا سلام الله علیها و شهید ابراهیم هادی بود و بس. 🍃خدا می‌دونه چقدر خوشحالیم. 🍃خدایا هزاران بار ممنونم و همچنین سپاسگزار حضرت زهرا (س) و شهید ابراهیم هادی هستم. 🍃انشاالله حاجت دل همه روا شود. 🗣ارسالی از اعضا

#عنایت_شهید 🍃پنج سال پیش برات زیارت کربلا را از امام رضا علیه السلام گرفتم. 🍃در اوج ناباوری با اینکه پول نداشتم در یک جلسه روز تولد حضرت معصومه سلام الله علیه برنده کمک هزینه کربلا شدم و رفتم خیلی خیلی خیلی عالی بود. 🍃مداح کاروان برامون گفت از امام حسین علیه السلام بخواهید وقتی از کربلا برگشتید بهتون صبوری بدهد که تحمل کنید. 🍃من با خودم گفتم این حرف خوب نیست من بجای درخواست صبوری زیر قبه ی امام حسین علیه السلام رفتم و ازشون بی‌قراری و اشتیاق و شوق بیشتر خواستم. 🍃از موقع برگشت تا به الان دارم در آتش فراق می سوزم نمی‌دانم کی این انتظار تموم می شود. 🍃بعد از دو سال برای اربعین حسینی برادرم می خواستند راهی کربلا بشوند. 🍃من ازشون می خواستم و التماس می کردم که من را همراه خودشون ببرند. 🍃برادرم دلش سوخت و با زحمت پدرم را راضی کردند تا باهاشون بروم. 🍃 یک روز به رفتنمون به کربلا به داداشم زنگ زدند که اگر بری مرخصی کارت را از دست میدی. 🍃منم خانواده نمی گذاشتند که تنها برم و رفتن به کربلا کنسل شد. 🍃بعد از دو سال به دلم وعده وصال داده بودم چه شور و اشتیاقی داشتم اما جا ماندم پاسپورتم با ویزا با کاروان رفت کربلا و من خودم جا موندم. 🍃بعد از سه سال دوباره امسال با ناباوری تمام در یک کانال قرعه کشی کربلا بود با اینکه میدونستم خانواده ام نمی گذارند برم ولی اسمم را نوشتم. 🍃اسمم در قرعه کشی در اومد همه جز بابا راضی شدند. 🍃بابام هم آخرش راضی شد که با دوتا داداشم برم. 🍃 خیلی ذوق کردم سراغ پاسپورتم رفتم دیدم دقیق یک ماه پیش به تاریخ انقضا رسیده و باید تعویض بشود. 🍃رفتم کارهای تعویض گذرنامه را در عرض نیم ساعت انجام دادم و گفتند برام برگ تردد سه روزه یا نهایت چهار روزه میاد. 🍃منم کوله پشتی خریدم همه ی وسایل های سفرم را آماده کردم اما از التهاب نرسیدن برگه تردد داشتم دق میکردم. 🍃 یک روز مونده بود به حرکت برادرام خودم را به آب و آتیش زدم شیش روز گذشته بود اما برگه ی تردد نیومد. 🍃چندین بار رفتیم اداره گذرنامه، اداره پست و... همه جا رفتم اما گفتن هیچ خبری نیست و نیومده است. 🍃جیگرم خون شده پرپر زدم نشد دوتا داداش هام رفتند الان کربلا هستند اما بازم من جا ماندم. 🍃سه روز پیش موقع اذان مغرب برگه ترددم اومد، اما نمیذارن تنها برم. 🍃یااااااا حسسسسین جان ادرکنی به خودت قسم ارباب دارم میمیرم از فراقت بذار بیام لایقم کن خواهش میکنم عاجزانه خواهشمندم بی صبرانه دلم معجزه حرم میخواد. 🍃خیلی ناراحت بودم تا اینکه دیشب (۱۹ مهر ۱۳۹۸) خواب دیدم آقا ابراهیم واسطه برات کربلام شد و من با هواپیما راهی کربلا شدم. 🍃خیلی امیدوار شدم و منتظر معجزه آقا ابراهیم هستم که برای من واسطه بشوند. 🍃التماس دعا از همگی دارم. 🗣ارسالی از اعضا

#ارسالی_همسنگری💕🌱 دلنوشته..سلام راستش کانال تون خیییلی عالیه دلنوشته هاروکه میخونم واقعاحالم خوب میشه😍 من یه مربی ام خودم ۵ساله باشهیدهادی آشناهستم توکلاسام زیادازمعجزه هاش میگم وبچههاشدیدا شیفته ایشون شدن امروزیکی ازبچههاباذوق وشوق اومدپیشم وگفت شهیدهادی معجزه کردشهیدهادی معجزه کرد میگفت پدرش توکمابودودکترا گفتن۹۰درصداحتمال مرگشه این بادل شکسته ازشهیدمی خوادکه پدرش شفاپیداکنه وبهش قول میده اگ شفاگرفت نمازخون بشه و..میگفت الان بابام به هوش اومد😲 خودم نمازخون شدم دیشبم مامانم کتاب سلام برابراهیم هردوجلدشوبرام خرید سلام خدابرابراهیم... @shahid_hadi314

#عنایت_شهید 🍃سلام بر همگی وقتتون به خیر و خوشی 🍃خدا را شاکرم و خیلی خوشحال هستم که در خدمت شما دعوت شده های خانم حضرت زهرا سلام الله علیها و شهید جاویدالاثر آقا ابراهیم هادی هستم. 🍃هر چه قدر از خوبی و بزرگواری آقا ابراهیم بگویم و بنویسم در برابر لطف ایشان ناچیز و قابل قیاس نیست. 🍃امروز دوباره لطف و عنایت شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی شامل حال من شد. 🍃یه دنیا ممنون ایشان هستم که هوای من را هم دارد و با یک درد و دل ساده در کمتر از سه ساعت از جایی که حتی فکرش را هم نمی کردم مشکل من را حل میکند. 🍃خیلی خوشحالم که دوست مثل ایشان که برای من هدیه خانم حضرت زهرا سلام الله علیها و عزیزتر از برادر هستند را دارم. 🍃قصد دارم برای آقا ابراهیم گسترده علاوه بر فضای مجازی در فضای حقیقی هم فعالیت کنم و یادواره برگزار کنم. 🍃امروز (۲۱ مهر۱۳۹۸) این تصمیمم را با خانواده در جریان گذاشتم خداروشکر با این کار به شرط به دست آوردن سلامتی خواهرم که حدود ده سالی هست از لحاظ حرکتی به مشکل خورده موافقت کردند و قبول کردند ان شاءالله با اتفاق افتادن این معجزه خودشون هم از من در کار معرفی آقا ابراهیم به دیگران حمایت می کنند. 🍃 ان شاءالله به حق مظلومیت و گمنامی آقا ابراهیم و به حق معجزه اذان و نگاه پاکش به حق گریه ها و مداحی هایش شفیع همگی به خصوص اعضای محترم کانال و همچنین خواهر من بشوند. 🍃به امید روزی که از همگی خبر خوش حاجت روایی را بشنوم و هم اینکه سعادت خادمی در فضای حقیقی نصیب من هم بشود. 🗣خادم کانال شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی

#ارسالی_همسنگری 😍🌱 سلام من حدود یک ماه پیش مسابقه لیگ استانی ووشو داشتم روز مسابقه خیلی حالم بد بود به زور رفتم وقتی رفتم رو سکو واقعا تمام بدنم بی حس بود و سرم گیج می رفت راند اول کلی مشت خورد توصورتم😁انقد خوردم که کل سالن مسابقه دور سرم میچرخید رفتیم برا استراحت یک دقیقه وقت داشتیم کلی ذکر گفتم چون حالم خیلی بد بود و دارو خوردم اثرات دارو به کل بی حالم کرده بود گفتم یاعلی و راند دوم رفتم رو سکو دوبار از زمین حریفو انداختم بیرون وراندو بردم چون یه راند حریف یه راند من بردم یه راند دیگه باید میدادیم تا برنده مشخص شه راند سوم رفتم گفتم شهید هادی تو ورزش میکردی همش روزه بودی کمکم کن با این حالم بتونم ادامه بدم من خیلی تلاش کردم کمکم کن..خلاصه صداش کردم زانوم پیچ خورد و مصدوم شدم رباط پام کش آورد افتادم تو زمین میخواستم ادامه ندم ولی بازم به عشق شهید هادی بلند شدم گفتم من قویم چون دوست خوبی مثل تو دارم وبا همون پای مصدوم ادامه دادم و فقط و فقط یه معجزه بود که بردم چون رباط پا کم چیزی نیست و واقعا اون لحظه هیج جا رو ندیدم از درد واین شد به لطف خدا و دوست خوبم ابراهیم اول شدم و طلا رو گرفتم @shahid_hadi98

#عنایت_شهید 🍃یک هفته ای میشد که از نامزدم خبری نداشتم خیلی نگرانش بودم. 🍃به هرکس زنگ میزدم و سراغ نامزدم رو میگرفتم جواب سربالا می داد. 🍃چون راهمون از هم دوره نمیشد خودم برم ببینم چه اتفاقی افتاده است. 🍃تا اینکه برادرشون بهم پیام دادن که یک هفته هست بیمارستانه. 🍃این یک هفته عین صد سال برام گذشت حتی درست هم برام توضیح ندادند که در چه وضعیتیه. 🍃خیلی وقت بود ارتباطم با رفیق شهیدم(ابراهیم هادی) کم شده بود کمتر یادش می افتادم این موضوع ناراحتم میکرد ولی اینقدر سرگرم ادمای اطرافم و زندگیم و درسم بودم که به کل فراموش کردم. 🍃این اتفاق که افتاد یاد ابراهیم هادی افتادم خجالت می کشیدم بعد از اینهمه مدت برم و ازش کمک بخوام فکر میکردم ابراهیم هادی هم منو فراموش کرده است. 🍃تا چند روز درگیر بودم تنها جایی که می رفتم شهدای گمنام شهرمون بود حتی از شهدای گمنامم خجالت میکشیدم خواستم را ازشون بخوام. 🍃تا اینکه خادم کانال شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی دیروز پیام دادند که ختم های کانال به نیت من و چند نفر دیگ فرستاده می شود. 🍃خوشحال شدن فهمیدم هنوزم شهید ابراهیم هادی فراموشم نکرده با اینکه خواهر خیلی بدی براشون بودم ولی ایشون همیشه یادش بوده و هست هیچوقت نشده دسته خالی برم گردونه. 🍃با پیام خادم کانال دلم روشن شد بعد از توکل به خدا، به شهید ابراهیم هادی و شهدای گمنام شهرمون توسل کردم. 🍃امروز (۲۲مهر۱۳۹۸) که سر مزار شهدای گمنام رفتم بهم خبر داده که حالش خوب شده و فردا مرخص میشه. 🍃من این سلامتی نامزدم رو مدیون خدا و شهدای گمنام بخصوص ابراهیم هادی هستم. 🗣ارسالی از اعضا

#دلنوشته 🌟می گویند قلب هر کس به اندازه مشت بسته اوست. 🌟اما قلب هایی را دیده ایم که به اندازه دنیایی از"محبت" عمیقند 🌟دلهای بزرگی که هیچ وقت در مشت های بسته جای نمی گیرند. 🌟مثل غنچه ای با هر تپش شکفته می شوند. 🌟دلهای بزرگی که مانند کویر نامحدودند و تشنه اند تا اینکه ابر محبت ببارد 🌟در عوض دلهایی هم هستند که حتی از یک مشت بسته هم کوچک ترند. 🌟دلهایی که شاید وسیع هم بتوانند باشند اما بیش از یک بند انگشت هم عمق ندارند. 🌟تو هر وقت خواستی بدانی قلبت چقدر بزرگ است به دستت نگاه کن وقتی که مهربانی را به دیگران تعارف می کنی. 🌟درست است ابراهیم هادی هم قلبش از جنس خدا بود بزرگ، وسیع و پهناور وعمیـــق از مهربانی

باعرض سلام به همه رفقاومحبان آقاابراهیم هادی♥️🌱 این کانال مخصوص ارسالی شماست💛✨ یعنی اینکه هرچی شهیدبهتون عنایت داشته ونحوه آشناییتون وحتی میتونین خوابتون روهم اینجاتعریف کنیدشایدازحرفای شماخیلیاعوض بشن یاباعث یه تلنگری توزندگیشون بشہ😌💞 🌈 جهت اطلاع🌈 📌دلنوشته هم جزارسالی محسوب میشه... خوب خلاصه خیلی بهتون تبریک میگم که شهیدهادی شماروانتخاب کرده وشماشهیدهادی رو☺️🙃 امیدوارم انقدرخوب بشین که خودشهیدشفاعتتون کنه☘ @shahid_hadi314 ارسال متن هاتون بہ آیدے زیر: @kheiybar84 @vesali3281

#عنایت_شهید 🍃ظهر عاشورا (۱۹ شهریور ۱۳۹۸) بود خیلی دلشکسته بودم شروع به خواندن زیارت عاشورا کردم. 🍃بعد از اتمام زیارت عاشورا، امام حسین (ع) را قسم دادم اگر حتی لیاقت زیارت هم ندارم منو طلب کند تا به پابوس ایشان بروم. 🍃خلاصه اینکه بعد مدت کوتاهی عکس شهید ابراهیم هادی را دیدم و دوستانم درباره ی ایشان برایم گفتند. 🍃سریع به خانه برگشتم و شروع به سرچ کردن در مورد ابراهیم هادی شدم و خیلی داستانها از داداش ابراهیم خواندم. 🍃در کل زندگیم دگرگون شد. همان شب تصمیم گرفتم گروه آیت الکرسی به نیابت از شهید ابراهیم هادی تشکیل دادم. 🍃ماه صفر که رسید دل من بیقرار کربلا شده بود. 🍃داداشم راضی نمی شد من کربلا برم میگفت: تنهایی اجازه نمیدهم بایست یکی از اعضای خانواده هم همراهت باشه. 🍃شب و روز نداشتم کارم شده بود اشک و زاری و متوسل شدن بخدا و شهدا و داش ابراهیم. 🍃تا اینکه یک شب خواب دیدم در اتاقم باز شد و داداش ابراهیم وارد شد. اینقدر نور وارد اتاق شد که چشم اذیت میشد بهم گفت چرا اینهمه بی تابی میکنی کربلات آماده هست فردا هم راس ساعت10منتظر زنگ داداش باش که میخواد بهت بگه اجازت رو میدم برو بسلامت. داداش ابراهیم مبلغ500000تومان هم بهم پول داد گفت اینم همرات داشته باش. 🍃خوابم به واقعیت پیوست داداشم زنگ زد اجازه بهم داد و پول هم برام واریز کرد. 🍃از طرف کانال شهید هادی قرعه کشی کردند و به نام من هم افتاد مبلغی به حسابم واریز کردند. 🍃من عنایت شهید ابراهیم هادی را دیدم و خیلی ازشون ممنونم ان شاءالله شفاعت و عنایت داداش ابراهیم شامل همگی بشود. 🗣ارسالی از اعضا