eitaa logo
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
123 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
7 فایل
اینجامحفل آسمانی شهیدیست که در سالروز تولدخودوهمزمان با ایام فاطمیه در۳فروردین۱۳۹۴درعراق به شهادت رسید. 👇🌹👇 #جهت_تبادل.. @ahmadmakiyan14 #یازهرا‌...🌹 #کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊 🍃🌹 @shahid_hadi_jafari65🌹🍃 #لبیک_یاحسین...🌴
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
#کتاب_شهید_چمران 🌹🍃 🌷🕊#زندگی_نامه_و_خاطرات : #شهید_دکتر_مصطفی_چمران فصل دوم ..( قسمت پنجم)🌹🍃
🌹🍃 🌷🕊 : فصل دوم ..( قسمت ششم)🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین اولی عید بعد از ازدواج بود لبنانی ها رسم دارند که دور هم جمع شوند اما مصطفی ماند توی موسسه ولی غاده با به خانه پدرش فرستاد وقتی غاده برگشت از او پرسید دوست دارم بدانم چرا به خانه پدرم نیامدی؟ مصطفی گفت: الان عید است خیلی از بچه ها رفته اند پیش خانواده هایشان این ها که رفته اند وقتی برگردند برای این دویست سیصد نفری که در مدرسه مانده اند تعریف م کنند که چنین و چنان شد من باید بمانم با این بچه ها ناهار بخورم سرگرم شان کنم که این ها هم چیزی برای تعریف کردن داشته باشند غاده با دلخوری پرسید خوب چرا غذایی که مادرم را فرستادن را نخوردی به جایش فقط نان پنیر؟ مصطفی با لبخند گفت: چون غذای مدرسه نبود غاده گفت: تو که دیر امدی بچه ها نمی دیدند چی خوردی با این حرف غاده مصطفی بغض کرد در جالی که چشم هایش پر از اشک بود گفت بچه ها نمی دیدند خدا که می دید. غاده خیلی دوست داشت به مصطفی اقتدا کند ولی مصطفی دوست داشت تنها نماز بخواند بنابراین به غاده می گفت: نمازت خراب می شود ولی باز هم غاده بعضی از نمازهای واجب را به مصطفی افتدا می کرد می دید مصطفی بعد از هر نماز به سجده می رود صورتش را به خاک می مالد گریه می کند چقدر این سجده ها طول می کشید وسط شب که مصطفی برای نماز شب بیدار می شد غاده طاقت نمی آورد و می گفت: بس است دیگه استراحت کن خسته شدی ولی مصطفی جواب می داد تاجر اگر از سرمایه اش خرج کند بالاخره ورشکست می شود باید سود در بیاورد که زندگی اش بگذرد اگر نماز شب نخوانیم ورشکست می شویم. گاهی اوقات برای پیاده روی شبانه تنها می رفت لب دریا موقع برگشت یک زنبیل را از سنگ های ریز و درشت پر می کرد و با خودش می آورد دنبال سنگ هایی بود که رنگ شان با هم فرق می کرد با همان سنگ ها یک آب نمای زیبا درست کرده بود آب از نزدیک در خانه به یک بلندی می آمد بعد روی آن سنگ ها که خودش جمع کرده بود می ریخت و صدای آبشار می داد آخرش همه آب ها می ریختند توی حوض و از آن جا هم می رفتند سمت باغچه مصطفی نماز شب اش را کنار همان آبشار می خواند. به درخواست امام موسی صدر قرار شده بود هفتاد و پنج هزار بعلبکی برای تظاهرات علیه کارشکنی دولت مسیحی لبنان به صور بیایند. مزدوران دولتی برای آن که مردم به تجمع نرسند همه راه ها جاده ها را از میخ های درشت پر کردند دکتر از همان مدرسه جبل عامل تعدادی تراکتور کشاورزی آورد و شاخه های بزرگ درختان سرو را در دو طرف تراکتور بست تا مثل جارو روی زمین را پاک کند بعد تراکتورها را فرستاد تا راه های منتهی به صور را تمیز کنند و مردم بتوانند به شهر بیایند. 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
#کتاب_شهید_چمران 🌹🍃 🌷🕊#زندگی_نامه_و_خاطرات : #شهید_دکتر_مصطفی_چمران فصل دوم ..( قسمت ششم)🌹🍃 🌷
🌹🍃 🌷🕊 : فصل دوم ..( قسمت آخر)🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین انقلاب که شدت گرفت دکتر تصمیم گرفت تا پانصد رزمنده از سازمان امل را تجهیز کند و خود را به وسط معرکه نبرد در ایران برساند دولت سوریه هم دادن امکانات و هواپیما برای انتقال رزمندگان را تقبل کرده بود تا در هر جا که سازمان امل بخواهد رزمندگانش را پیاده کند اما به خواست خدا درگیرهای مسلحانه زیاد طول نکشید و انقلاب اسلامی ایرن با کم ترین خونریزی به پیروزی رسید این طور شد که مصطفی همراه با شماری از جنگاوران امل به ایران برگشت نخسین کلام اش در زمان ورود به وطن این بود چه قدر دلم می خواهد به مادر بگویم یک لحظه خدا را فراموش نکردم آخر بیست و دو سال پیش همان وقت که از ایران به آمریکا می رفت مادرش گفته بود من از تو هیچ انتظاری ندارد الا این که خدا را فراموش نکنی. با حرکت ضد انقلاب به سمت پاوه جنگ وراد مزحله جدیدی شد نیروهای اندک انقلاب به جز پاسگاه ژاندارمری در غرب پاوه زیر نظر شعبانی و خانه پاسداران در وسط شهر که مصطفی خودش در آن جا مستقر بود در هیچ نقطه دیگری حضور نداشتند با غروب خورشید دشمنان از همه طرف پاسگاه را محاصره کردند و حدود چهار صبح آن چنان قتل و غارتی شهر را فرا گرفت که انگار شهر در باتلاقی فرو رفته است و هیچ نیرویی قادر نیست که مهاجمین را از قتل و غارت خانه ها باز دارد چند ماشین با بلند گو در وسط شهر اعلام می کردند هرکس وفاداری خود را به حزب دموکرات اعلام کند در امن و امان است ما فقط آمده ایم که پاسداران و دکتر جمران را سر ببریم. 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
وقتی به تو سلام می کنم وجودم سرشار از امید می شود. و زندگی،شروع به لبخندزدن می کند... وقتی به توسلام می کنم روزم پر از برکت می شود ، پر از روزی ... وقتی به تو سلام می کنم جانم لبریز از بوی نسیم و بهار و شادمانی می شود ... 🌹🏴 ....🌹🏴 ....🌹🏴 🌷🕊 @shaid_mohands_hadi_jafari65 🌹🏴 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
خرید دفتر و مداد برای فرزندان فقرا یک روز محمدرضا، علی‌رضا را تهدید کرد و گفت «اگر کوتاه نیایی به بابا می‌گم در مدرسه چه‌کار می‌کنی.» آن‌ها کلاس دوم و سوم ابتدایی بودند و من با شنیدن این حرف کمی نگران شدم. مدتی بعد محمدرضا را کشیدم کنار و گفتم «بابا، علیرضا در مدرسه چه‌کار می‌کنه؟» گفت « با پول ‌توجیبی که بهش میدی، دفتر و مداد برای بچه‌هایی که خانواده‌هایشان فقیر هستند، می‌خره.» 🎙راوی: پدر شهید علیرضا موحددانش 🌹🏴 ....🌹🏴 ....🌹🏴 🌷🕊 @shaid_mohands_hadi_jafari65 🌹🏴 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
❤️ 🌸مهدی نظری به ما عنایت کن 🍃مارا به صراط خود هدایت کن 🌸مهدی! اگر از منتظرانت بودیم 🍃چون دیده ی نرگس نگرانت بودیم 🌸با این همه روسیاهی و سنگدلی 🍃ای کاش که از همسفرانت بودیم 🌿 🌹🏴 ....🌹🏴 ....🌹🏴 🌷🕊 @shaid_mohands_hadi_jafari65 🌹🏴 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
✋💚 سلام آقا🌹 صدای پای تو خبر از آمدن باران می دهد ای بهار سبز هستی ماه محرم هم آمده است🏴 ڪے می آیی ای صاحب عزا 🌤اللهــم‌عجـل‌لـولیڪ‌الفـرج آجرک‌‌الله‌یاصاحب‌الزمان‌عج 🌹🏴 ....🌹🏴 ....🌹🏴 🌷🕊 @shaid_mohands_hadi_jafari65 🌹🏴 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
452845188_877469219_1153009670.mp3
3.06M
🌱اے‌تمام‌آرزویم،غم‌تو‌شد‌آبرویم 🌱آقا‌درد‌دل‌زیاده‌از‌ڪجا‌برات‌بگویم‌ 🌱تو‌اوج‌مهربونی‌،ای‌همای‌اسمونی 🌱من‌به‌دنبال‌تو‌هستم‌که‌شاید‌بدی‌نشونی 🌹🏴 ....🌹🏴 ....🌹🏴 🌷🕊 @shaid_mohands_hadi_jafari65 🌹🏴 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---