❤️🍃
مــا از تو به غیر از تو نداریـم تمنا
مـن لال شوم از تو به غیر از تو بخواهم
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#صبحتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
خط سرخ حسین...
حزب الله فداکار است و از مرگ نمیترسد؛
حزب الله از جانب خدا مامور است که انسان را و جهان را تغییر دهد.
#شهید_سید_مرتضی_آوینی📝
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
من گمان میکردم
رفتنـش ممکن نیـست🥀
رفتنـش ممـکن شد
باورش ممـکن نیسـت...💔
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
بر سر مزار #شهید_علی_امرایی
(از رفقای شهر ری شهید)
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_چهارم #قسمت_چهل_و_چهارم همچنان روی تخت #چمباته زده و به انتظار بازگشت #م
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_چهارم
#قسمت_چهل_و_پنجم
در این چند روز چند بار تصمیم گرفته بودم که با ابراهیم و #محمد تماس بگیرم و درخواست کنم تا #مخفیانه و دور از چشم پدر، میهمان خانه شان شویم یا پولی قرض بگیریم، ولی میدانستم #مجید به این خفت و خواری رضایت نخواهد داد.
همین دیشب بود که به #سرم زد تا به هر زبانی شده دل #مجید را نرم کنم و با هم به در خانه خودمان برویم، بلکه پدر #دلش به رحم آمده و بار دیگر به خانه راهمان دهد، ولی بلافاصله #پشیمان شدم که میدانستم حتی اگر مجید راضی شود، دل سنگ پدر و آتش فتنه انگیزی نوریه #اجازه نمیدهد ما دوباره به آن خانه برگردیم.
از این همه #غریبی و بیکسی، دلم شکست و هنوز زخم از دست دادن حوریه التیام #نیافته بود که باز کاسه چشمانم از اشک پُر شد و سر به #زانوی غم گذاشتم که کسی به در زد.
مجید که #کلید داشت و لابد عبدالله بود که طبق عادت این چند روزه به دیدنم آمده بود. همچنانکه #اشکهایم را پاک میکردم، از روی تخت پایین آمدم و هنوز کمرم درد میکرد که با قدمهایی #سُست و سنگین به سمت در رفتم. در را که باز کردم، عبدالله بود و پیش از هر حرفی، با دلسوزی #اعتراض کرد: "تو این اتاق خفه نمیشی؟!!!"
و خواست به سراغ #مسئول مسافرخانه برود که #مانع شدم و گفتم: "ولش کن، فایده نداره! اگه الانم #برق اضطراری رو #وصل کنه، دوباره خاموش میکنه."
وارد اتاق شد و از #چشمانش میخواندم دلش به حالم آتش گرفته که #اوج دلسوزی اش را به زبان آورد: "اگه این همخونه ام زودتر بر میگشت #شهرشون، شما رو میبُردم #خونه خودم، ولی حالا اینم این ترم #پایان نامه داره و به این زودیها بر نمی گرده."
هر چند مثل #گذشته حوصله ابراز مهر خواهری نداشتم، ولی باز هم #دلم نمیخواست بیش از این #غصه حال و روزم را بخورد که با لبخند کمرنگی جواب دادم: "عیب نداره! #خدا بزرگه..." و به قدری #عصبی بود که اجازه نداد حرفم را تمام کنم و همانطور که روی صندلی کنار #اتاق مینشست، جواب صبوری ام را با عصبانیت داد: "خدا بزرگه، ولی خدا به آدم عقل هم داده!"
مقابلش لب #تخت نشستم و هنوز باورم نمیشد با این لحن #تلخ، توبیخم کرده باشد که با دلخوری سؤال کردم: "من چی کار کردم که #بی_عقلی بوده؟"
به همین چند لحظه حضور در #اتاق، صورتش از گرما #خیس عرق شده بود که با کف دستش پیشانی اش را خشک کرد و با صدایی #گرفته جواب داد: "تو کاری نکردی، ولی مجید به عنوان یه #مرد باید یه خورده عقلش رو به کار مینداخت!"
و نمیدانم دیدن این #وضعیت چقدر خونش را به #جوش آورده بود که مجیدم را به #بی_خردی متهم میکرد و فرصت نداد حرفی بزنم که با حالتی #مدعیانه ادامه داد:
"اگه همون روز که #بابا براش خط و نشون میکشید و تو التماسش میکردی که مذهب #اهل_سنت رو قبول کنه، حرف تو رو گوش میکرد و سُنی میشد، بر میگشت خونه و همه چی #تموم میشد! نه بچه تون از بین میرفت، نه انقدر #عذاب میکشیدین! تو میدونی من هیچ مشکلی با #مذهب مجید نداشتم و ندارم، ولی وقتی کار به اینجا کشید، باید کوتاه می اومد!"
خیره نگاهش کردم و با #ناراحتی پرسیدم: "مگه همون روزها تو به #من نمیگفتی که چرا زودتر #نمیرم پیش مجید؟ مگه باهام #دعوا نمیکردی که چرا تقاضای طلاق دادم؟ مگه زیر گوشم نمیخوندی که مجید #منتظره و من باید زودتر برم پیشش؟ پس چرا حالا اینجوری میگی؟"
در تاریکی اتاق #صورتش را به وضوح نمیدیدم، ولی ناراحتی نگاهش را #احساس میکردم و با همان #ناراحتی جواب داد: "چون میدونستم مجید #کوتاه نمیاد! چون مطمئن بودم اون دست از #مذهبش برنمیداره!"
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_چهارم #قسمت_چهل_و_پنجم در این چند روز چند بار تصمیم گرفته بودم که با ابر
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_چهارم
#قسمت_چهل_و_ششم
سپس به #چشمانم دقیق شد و عقیده عاشقانه مجید را پیش نگاهم به محاکمه کشید: "ولی واقعاً اون همه #مصیبت کشیدن ارزش این همه پافشاری رو داشت؟!!! تو که ازش نمیخواستی کافر شه، فقط میگفتی مذهبش رو عوض کنه! اصلاً می اومد به بابا میگفت من #سُنی شدم، ولی تو دلش شیعه بود! یعنی زندگی اش ارزش یه #ظاهرسازی هم نداشت؟!!! یعنی انقدر سخت بود که به خاطرش زندگی اش رو #داغون کرد؟!!! ارزش جون بچه اش رو داشت؟!!!"
و ای کاش اسم #حوریه را نیاورده بود که قلبم در هم شکست و #اشکم جاری شد. سرم را #پایین انداختم و با شعله ای که دوباره از داغ #دخترم به جانم افتاده بود، زیر لب زمزمه کردم: "خُب #مجید که نمیدونست #اینجوری میشه!"
که با #عصبانیت فریاد کشید: "نمیدونست وقتی تو رو از #خونه زندگی ات #آواره میکنه، وقتی تو رو از همه خونواده ات #جدا میکنه، چه بلایی سرت میاد؟!!!"
عبدالله همیشه از مجید #حمایت میکرد و میدانستم از این حال و روزم به #تنگ آمده که اینچنین بیرحمانه به مجیدم میتازد که با لحنی ملایم از #همسرم حمایت کردم: "مجید نمیخواست منو از شما جدا کنه، #میخواست بیاد با بابا حرف بزنه، میخواست بیاد عذرخواهی
کنه و #قضیه رو با زبون خوش حل کنه. ولی بابا #نذاشت. بابا پاشو کرده بود تو یه کفش که باید طلاق بگیرم."
در برابر نگاه #برادرانه_اش شرمم آمد که بگویم حتی پدر برایم #شوهری هم انتخاب کرده و #نقشه قتل فرزندم را کشیده بود که من از ترس جان #دخترم از آن خانه گریختم، ولی عبدالله گوشش به حرف من نبود که دلش از این همه نگون بختی ام به درد آمده و انگار تنها مجید را #مقصر میدانست.
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
📞از بسیم چی به ملت شریف ایران:
مبادا ضعف برخے مسئولان شما را ضعیف کند ...
مبادا دنیازدگے برخے مدیران شما را از هواداری #انقلاب دور کند ...
ما رزمندگان تا #آخرین_نفس پای #انقلاب هستیم شما چطور؟
سید علی را هیچگاه تنها نگذارید
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
❤️🍃
نه آسان دیدنِ رویت، نه ممکن دوری از کویت
ندانم چون کنم در وادیِ حیرت گرفتارم...
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#روزتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🌸🍃
بدانید شهدا در این عالم خاکی نظارت دارند.
بر عالم زندگی مدیریت دارند.
اگر حاجتی دارید شهدا را می توانید واسطه قرار دهید.
حجت السلام رفیعی| ۲۱ بهمن ۱۳۹۵
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
محمدحسین جان در آغوش پدر📸
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
~♢~♢~♢~♢~♢~♢~♢~♢~♢~
ارزشها را بشناس و اشخاص را با ارزشها بسنج؛ حمایتها باید از ارزشها باشـد! اول ارزشها، بعد اشخاص! نه اول اشخاص بعد ارزشها!
یکی از مصیبتهایِ زمان ما این است که اشخاص دارند کم کم، جانشین ارزشها میشوند..!
✨در محضر خوبان
📝 #شهید_بهشتی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
~♢~♢~♢~♢~♢~♢~♢~♢~♢~