eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
245 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
5 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
آدم هـمیشہ در به در شاہ ڪربلاست وقتے حسین (ع) اشرف اولاد آدم است... 🌱 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
مثل امروز گل وجودت شکفت اما کسی چه می‌دانست خاری در چشمِ دشمنان میشوی... سالروز ولادت: ۲۰ بهمن @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
: 🔆 شما سوار یه اتوبوسی میشی، میشینی کنار یکی، بو سیگارش اذیتت میکنه! میری اونور تر کنار یکی دیگه میشینی ،دهنش بو سیر میده! 💠میری اونورتر میشینی میبینی یکی بچش خرابکاری کرده! 🔹درسته تحمل این وضع سخته... اما شما نمیتونی از اتوبوس بری بیرون چون اصل اتوبوس سالمه! 🔰چون راننده اتوبوس سالمه! شما برای رسیدن به مقصد نیاز به اتوبوس سالم و راننده سالم داری. درسته؟ 🌸جمهوری اسلامی و رهبری این نظام مصداق اتوبوس سالم و راننده سالم هست. 🔹 اگه این اتوبوس رو ترک کنید اتوبوسهای دیگه شما رو به مقصد نمیرسونن. اتوبوس آمریکارو ببینید. اتوبوس اروپارو ببینید. ⛔️ هم اصل اتوبوسش ناسالمه هم رانندش مسته! حالا اینجا بعضی مسؤلین خطایی میکنن! این دلیل بر ناسالم بودن اصل نظام و راهبرد اون نیست. 🔴پس نباید از اتوبوسی که چون مسافرانش خلاف دارن ولی اصلش سالمه و رانندش سالمه بیرون اومد... چون اتوبوس و راننده ی سالم دیگه ای وجود نداره. ✅ پس باید بود و خلاف هر مسافری رو هشدار داد و جلوگیری کرد... ✅ باید خلاف هر مسئولی رو هشدار داد و جلو گیری کرد... 🌼ولی از اصل نظام و رهبری نباید روی گردان بشی... ✉️ @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
😓 خسته و كوفته از راهپیمایی روزانه برمی گشتیم؛ از آن راهپیمایی های قبل از عملیات كه برای افزایش بنیه دفاعی و اندازه سنجش میزان استقامت بچه ها نمی گذاشتند كسی قمقمه اش را آب كند یا با خودش یا با خودش جیره خشك ببرد. همه حسابی خسته بودند و از گرسنگی و تشنگی له له می زدند. 🏃‍♂ به مقر كه نزدیك شدیم چشممان افتاد به دیگ بزرگی كه جلوی سنگر حسینیه گذاشته بودند و یكی از بچه های گردان با آب و تاب تمام در حالی كه آستینش را بالا زده بود و ملاقه اش را داخل دیگ می زد و آن را از بالا مثل آبشار توی دیگ خالی می كرد، می گفت : "آی شربته، آی شربته!" 😍 و ما كه شاید قبل از آن به چیزی جز آب فكر نمی كردیم با عطش و التهاب زایدالوصفی به دیگ نزدیك شدیم. چون خاطر جمع بودیم كه به همه می رسد گوشه ای ایستادیم، اما خوب كه گوش كردم دیدم این پدرآمرزیده می گوید : "ای شهر بده، آی شهر بده!" ‼️شَكم وقتی به یقین تبدیل شد كه دیدم بچه هایی كه لیوان دستشان بود به او چشم غره می روند؛ یكی ته لیوان آبش را به رویش پاشید و یكی ملاقه را از دستش گرفته بود و دنبالش می دوید و خلاصه بگو و بخند و ناله و نفرین كه این نالوطی بار اولش نیست كه این جوری دست و بال همه را می گذارد توی حنا. البته بچه ها هم نامردی نكردند و شب با «جشن پتو» از خجالتش در آمدند! 📲 منبع : دانشنامه دفاع مقدس؛ اپلیکیشن همراه مُلک آسمانی @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5771379496754086213.mp3
8.75M
در آویختگان به شاخه های طوبی... روایت امیرالمؤمنین علی (ع) در فضیلت روز اول 🎙 کربلایی میثم مطیعی 🕊 🙏🌹 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الله اکبر الله اکبر الله اکبر... 🇮🇷 دقایقی دیگر رأس ساعت ۲۱:۰۰ در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران همه‌باهم‌ فریاد سر می‌دهیم‌✌️ ✨ @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
بســ🌺ــم رب الشـ🕊ـهدا و الصدیـ🍃ـقین
🌱 ما به جارو زدن خانه ی تو محتاجیم تا ابد فخر بر این خدمت شاهانه کنیم 🌱 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 فیلمی از آخرین حضور سردار سلیمانی در راهپیمایی ۲۲ بهمن ماه ۱۳۹۷ در کرمان 🌱 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
😓 خون زيادی از پای من رفته بود. بی حس شده بودم. عراقيها اما مطمئن بودند كه زنده نيستم. حالت عجيبی داشتم. زير لب فقط ميگفتم : 💔 يا صاحب الزمان (عج) ادركنی. 💔 🌑 هوا تاريك شده بود. جوانی خوش سيما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز كردم. مرا به آرامی بلند كرد. از ميدان مين خارج شد. در گوشه ای امن مرا روی زمين گذاشت. آهسته و آرام. 👤 من دردی حس نميكردم! آن آقا کلی با من صحبت کرد. بعد فرمودند : كسی می آيد و شما را نجات ميدهد. او دوست ماست! لحظاتی بعد ابراهيم آمد. با همان صلابت هميشگی؛ مرا به دوش گرفت و حركت كرد. آن جمال نورانی ابراهيم را دوست خود معرفی كرد. خوشا به حالش... ✍ پی نوشت : اينها رو ماشاءالله عزیزی در دفتر خاطراتش از جبهه گيلان غرب نوشته بود. او سالها در منطقه حضور داشت. از معلمين با اخلاص و باتقوای گيلان غرب بود كه از روز آغاز جنگ تا روز پايانی جنگ شجاعانه در جبهه ها و همه عملياتهاحضور داشت. او پس از اتمام جنگ، در سانحه رانندگی به ياران شهيدش پيوست. سالروز شهادت: ۲۲ بهمن 📚 سلام بر ابراهیم، ج ۱ @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 زمستان سال ۸۷ بود و حاج اصغر سال اول فرماندهیش در پایگاه کوثر. حاج اصغر دهه فجر از جون و دل مایه میگذاشت. از مسابقات ورزشی گرفته تا گروه سرود و تواشیح و مراسم گرفتن توی مسجد و نمایشگاه در سطح محله، همه جوره کار میکرد. حاج اصغر ذهن خیلی قوی ای توی حفظ کردن سرودها داشت مخصوصا سرودهای انقلابی بخصوص سرود خمینی ای امام که کامل حفظ بودش و خیلی دوسش داشت. چند روزی به دهه فجر مونده بود یه شب توی مسجد جمع شده بودیم. که اومد و اعلام کرد گروه سرود میخوایم تشکیل بدیم که هم توی راهپیمایی ۲۲ بهمن بخونیم هم توی مسجد موقع مراسم و قرار شد تصمیم بگیریم کدوم سرود رو بخونیم. هرکس یه نظری میداد که یهویی با همون لحن خوب و محبت امیزش گفت آقاااا همه رو گفتید ولی خمینی ای امام خیلییی قشنگه اسم امام هم همش توشه اصلا دیگه حرفی ام نزنید همینو بخونیم بره خیلی ام خوب میشه. که یکی از بچه ها گفت باشه من میرم کافی نت میگیرم متنش رو که بدون اینکه به کسی بفهمونه یه کاغذ قلم برداشت و کل متن سرود رو نوشت گفت اینم متن سرود. هرشب خودش میومد پایگاه و شروع میکرد با بچه ها تمرین کردن تا بتونیم خوب در بیاریم سرود رو، اون زمان ما سنمون پایین بود جز گروه سرود بودیم. یه روز مونده بود به مراسم ۲۲بهمن که دیدیم به تعداد نفرات لباس سفید یه مدل گرفت اورد، چون هممون یه مدل لباس نداشتیم و فرق میکرد. خیلی خوب بود اونسال، سرود رو خوندیم به هممون هم جایزه داد. فرداش هم رفتیم راهپیمایی و دور میدون ازادی سرود (خمینی ای امام ) رو خوندیم. 🇮🇷 🍃 نشر مجدد @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اومد جلوی جمع یقه منو گرفت گفت فلانی همه رو فرستادی خودت موندی! 😔من خیلی آتش گرفتم گفتم چکار کنم 🌷 پ.ن: امروز در جشن انقلاب جایت خیلی خالی بود‌... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
بســ🌺ــم رب الشـ🕊ـهدا و الصدیـ🍃ـقین
حاج‌اصغر از همان کودکی به کارهای نظامی و کار با اسلحه علاقه داشت. در نگهبانی‌های بسیج با این که قد و قواره‌اش هنوز بلند نشده بود، اسلحه را به سختی بلند می‌کرد و روی دوش می‌گذاشت. آخر هم دیپلم نگرفته جذب سپاه شد. سپاهی شدنش مسئله تازه‌ای در خانواده ما نبود؛ برادرهای بزرگ‌ترم هم سپاهی بودند. من هم به اقتدای آن‌ها بعد از دیپلم وارد سپاه شدم. 📍نشر مجدد/ (ع) @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💭 : روزی را نزدیک خواهیم نمود، که اسرائیل چنان بترسد و در فکر این باشد که مبادا از لوله سلاحمان، به جای گلوله، پاسدار بیرون بیاید. 🌱 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
بســ🌺ــم رب الشـ🕊ـهدا و الصدیـ🍃ـقین
🍃 پسرم هر وقت می‌خواست به سوریه برود می‌گفت: «می‌روم تا مزدم را از بی‌بی بگیرم. باید یا شوم یا » البته حاج‌اصغر یک بار مجروح شده و به ما هم نگفته بود. یک‌بار وقتی جورابش را درآورد، زخم پایش را دیدیم. از جای بخیه‌اش مشخص بود که زخمش را غیرحرفه‌ای بخیه زده‌اند طوری که انگار فقط می‌خواستند جلوی خونریزی زخم را بگیرند. و (ع) گرامی باد @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
1_1510262790.mp3
2.36M
وفای به عهد 🎙حجت الاسلام رفیعی مرام (ع)🌱 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊