شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_چهارم #قسمت_چهل_و_یکم میدیدم #مجید دیگر توانش تمام شده که سرش را بالا نم
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_چهارم
#قسمت_چهل_و_دوم
وضعیتم چندان #تفاوتی نکرده که از روی تخت #بیمارستان به روی تخت کوچک و نه چندان راحت #مسافرخانه نقل مکان کرده بودم. اتاق کهنه و کوچکی که تنها پنجره اش هم با کولر گازی #پوشیده شده و تمام نورش را از یک لامپ کوچک #سقفی میگرفت. حالا ششمین شبی بود که در این اتاق تنگ و دلگیر در یک #مسافرخانه دست چندم ساکن شده و هر روز به امید گشایشی، به هر دری میزدیم و شب، خسته و نااُمید به خواب میرفتیم.
هر چند شبهایمان هم بهتر از این روزهای گرم و #شرجی نبود که یا من از مصیبت از دست دادن حوریه و تمام #زندگی_ام تا صبح کابوس میدیدم و گریه میکردم، یا مجید از درد زخمهایش تا #سحر پَر پَر میزد. با این همه، وجدانم راحت بود که بدقولی نکرده و #دوشنبه، خانه را به حبیبه خانم تحویل داده بودیم تا به کارهایشان برسند و لابد دیشب مراسم عروسی دخترش را با یک #دنیا شور و شادی برگزار کرده و دعایش را به جان من و #مجید میکرد.
حالا خودمان در این #مسافرخانه سا کن شده و برای #وسایل زندگیمان جایی نداشتیم که فعلاً همه را در #انباری خانه حاج صالح جا داده بودیم تا روزی که دوباره خانه ای #تهیه کرده و به آنجا اسباب کشی کنیم. هر چند دیگر سرمایه ای نداشتیم که به پول اجاره خانه برسد و کار به جایی رسیده بود که برای گذران همین زندگی ساده هم به تهیه یک غذای مختصر #قناعت میکردیم.
در این اتاق کوچک امکان #پخت و پز نداشتیم که #چند روز اول مجید غذای آماده میگرفت و امروز دیگر پولش به آن هم نرسید که با همه #ضعف بدنم به خوردن تخم مرغی که مجید روی پیک نیکی کنار #اتاق تهیه کرده بود، راضی شدم. هر چند به قدری حالت تهوع داشتم که حتی نمیتوانستم به بشقاب #نیمرو نگاه کنم و مجید برای دادن هر لقمه به دستم، لحظاتی با دنیایی از محبت #التماسم میکرد و من از شدت حالت تهوع و ناخوشی حالم، فقط گریه میکردم.
حتی حلقه های #ازدواجمان را هم فروخته بود تا بتواند هزینه سنگین بستری من و #جراحی و بیمارستان خودش را بپردازد و باقی پولش را برای کرایه همین چند شب #مسافرخانه پرداخت کرد تا با مقدار اندکی که از #حقوق فروردین ماه همچنان باقی مانده بود، این روزهایمان را بگذرانیم.
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊