🍃❤️
🔹كلاس چهارم ابتدايی بود كه يك روز پرسيد : «آيا من شما را اذيت میكنم؟»
من از پسرم كاملا راضي بودم. گفتم: نه!
🔺دوباره از من خواست كه فكر كنم و به او بگويم كه از او راضی هستم يا نه. گفتم: شما هيچ وقت مرا اذيت نكردهای.
گفت: ديشب دو تا مار دنبال من میآمدند. يكی از آن دو به من رسيد و از خواب بيدار شدم.🐍
من به او گفتم: خير باشد. لابد با فكر و خيال خوابيدهای.
🤔اما هميشه خواب احمد در ذهنم بود. وقتی خبر شهادتش را شنيدم، فهميدم كه آن دو مار، همان دو موشک🚀ميگ بودند كه پسرم را به شهادت رساندند.
#خلبان_شهید
#شهید_احمد_کشوری
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹