میخواستیم با هم مدافع حرم شویم
امیرحسین اولین فرزند خانواده و تنها پسر من بود و سرشتش با جهاد و شهادت عجین شده بود و امروز نه تنها از شهادت او ناراحت نیستم بلکه خوشحالم که پسرم به آرزویش یعنی شهادت رسیده است. من بازنشسته آتش نشانی هستم و چند ماه قبل از اینکه حادثه پلاسکو اتفاق بیفتد، مشغول به دریافت آموزشهایی بودم که پس از آن به عنوان مدافع حرم اعزام شوم. امیرحسین بعد از اینکه از حضور من در کلاسهای آموزشی مطلع شد به من گفت که من هم با شما برای دفاع از حرم میآیم. ما این آمادگی را داشتیم که با هم به دل دشمن بزنیم و برای دفاع از حرم با آنها بجنگیم. راهی که امیرحسین در پیش گرفت راهی بود که خودم سالها پیش در زمان دفاع مقدس انتخاب کرده بودم و با شروع اعزام مدافعان حرم، دلم دوباره حال و هوای روزهای جنگ را کرده بود. امیرحسین خیلی دوست داشت که به پابوسی امام حسین (ع) و زیارت کربلا برود و در حالی که آتش نشانی بچههای آتش نشان را به کربلا اعزام میکرد، اما پسر مرا به این سفر نفرستادند. امیرحسین وقتی دید که تعداد نیروهای اعزامی آتش نشانی به کربلا تکمیل شده است، با ماشین شخصی و به همراه شوهر خواهرش راهی کربلا شد. به دلیل طولانی بودن راه، و سرمای هوا در بین راه خیلی اذیت شده بود، اما پس از بازگشت میگفت که به سختی اش میارزید. به نظرم امیرحسین برات شهادت را در سفر سختی که در کربلا پشت سر گذاشت، گرفت و با سادگی و زلالی که از پسرم سراغ دارم لیاقتش را داشت.
#شهید_آتش_نشان🚒
#شهید_امیرحسین_داداشی
#روایت_پدر_معزز_شهید
#فردا_نیوز📲
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊