eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
255 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
5 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_دوم #قسمت_هفتاد_و_ششم دیگر آسمان دلم به هم #پیچیده، دریای اشک روی ساحل م
💠 | غروب ۱۷ مرداد ماه سال ۹۲ از راه رسیده و خبر از طلوع هلال ماه شوال و رسیدن میداد. خورشید چادر حریرش را از سر جمع کرده و آخرین درخششهای به رنگ عقیقش از لابه لای زلف جوان، به حیاط خانه سرک میکشید. بی توجه به روزه داری و گرمای خرماپزانی که همچنان در هوا شعله میکشید، حیاط را شسته و با شور و شعفی که در میجوشید، همانجا لب حوض نشستم و با نگاهی که دیگر رسیدن را نزدیک میدید، در حیاط با صفای خانه زدم که به امید خدا همین روزها بار دیگر قدمهای سبک را به خودش میدید. سه در امامزاده احیا گرفته و جوشن کبیر خوانده بودم، گوش به نغمه شهادت امام علی (ع) به یاد درد و رنج مادر و مهربانم گریه کرده بودم، قرآن به سر گرفته و میان ناله های عاجزانه ام خدا را به نام و فرزندانش داده بودم و در این چند روز آنقدر خوانده و ختم صلوات برداشته بودم که سراپای وجودم به شفای مادرم یقین پیدا کرده و هر لحظه منتظر خبری بودم که مژده آمدنش را بدهد. هر چند خبرهایی که عبدالله از بیمارستان میدآورد، چندان کننده نبود و هر بار که به ملاقات مادر میرفتم، چشمانش بی رنگتر و صورتش استخوانی تر شده بود، ولی من به نجواهای که در شبهای قدر زمزمه کرده و ضجه هایی که از قلبم زده بودم، آنچنان ایمان داشتم که دیگر از اجابت دعایم ناامید نمی شدم! همانگونه که یادم داده بود، از ته دلم امام علی (ع) را صدا زده، به کَرم امام حسن (ع) شده و با امام حسین (علیه السلام) دل کرده بودم و حالا به وعده ای که مجید برای رسیدن به آرزویم داده بود، چشم به فردایی داشتم. ✍️نویسنده: @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊