فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویر کمتر دیده شده از پیاده روی اربعین #شهید_رئیسی از سامرا در کنار #حاج_حسین_یکتا
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
صدا زد مادرت را پیر کردی
به میدان رفتی اما دیر کردی
به چنگ گرگ هاشان گیر کردی
تو را نشناختم تغییر کردی....
#مادرانه💔
طلبه #شهید_آرمان_علی_وردی💔
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
لا به لای شلوغی های زندگی
خواستم یه چیزی بهت بگم
یه نگاه به پشـــت سرت بنداز
مثل همه ی روزایی که گذشت
این روزا هم میگذره....
عصرت بخیر 🧃🧁
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #بدون_تو_هرگز #خرید_عروسی #قسمت_هشتم با نگرانی تمام گفت: سلام علی آقا می خواستیم برای خرید جهیزیه
📖 #بدون_تو_هرگز
#غذای_مشترک
#قسمت_نهم
اولین روز زندگی مشترک، بلند شدم غذا درست کنم. من همیشه از ازدواج کردن می ترسیدم و فراری بودم. برای همین هر وقت اسم آموزش آشپزی وسط میومد از زیرش در می رفتم. بالاخره یکی از معیارهای سنج دخترها در اون زمان، یاد داشتن آشپزی و هنر بود. هر چند، روزهای آخر، چند نوع غذا از مادرم یاد گرفته بودم. از هر انگشتم، انگیزه و اعتماد به نفس می ریخت.
غذا تقریبا آماده شده بود که علی از مسجد برگشت. بوی غذا کل خونه رو برداشته بود از در که اومد تو، یه نفس عمیق کشید.
- به به، دستت درد نکنه. عجب بویی راه انداختی…
با شنیدن این جمله، ژست هنرمندانه ای به خودم گرفتم. انگار فتح الفتوح کرده بودم. رفتم سر خورشت درش رو برداشتم، آبش خوب جوشیده بود و جا افتاده بود قاشق رو کردم توش بچشم که …
نفسم بند اومد! نه به اون ژست گرفتن هام نه به این مزه. اولش نمکش اندازه بود اما حالا که جوشیده بود و جا افتاده بود. گریه ام گرفت خاک بر سرت هانیه، مامان صد دفعه گفت بیا غذا پختن یاد بگیر.
و بعد ترس شدیدی به دلم افتاد، خدایا! حالا جواب علی رو چی بدم؟ پدرم هر دفعه طعم غذا حتی یه کم ایراد داشت...
- کمک می خوای هانیه خانم؟
با شنیدن صداش رشته افکارم پاره شد و بدجور ترسیدم. قاشق توی یه دست، در قابلمه توی دست دیگه، همون طور غرق فکر و خیال خشکم زده بود. با بغض گفتم نه علی آقا، برو بشین الان سفره رو می اندازم.
یه کم چپ چپ و با تعجب بهم نگاه کرد. منم با چشم های لرزان منتظر بودم از آشپزخونه بره بیرون.
- کاری داری علی جان؟ چیزی می خوای برات بیارم؟
با خودم گفتم نرم و مهربون برخورد کن. شاید بهت سخت کمتر سخت گرفت.
- حالت خوبه؟
- آره، چطور مگه؟
- شبیه آدمی هستی که می خواد گریه کنه
به زحمت خودم رو کنترل می کردم و با همون اعتماد به نفس فوق معرکه گفتم نه اصلا، من و گریه؟
تازه متوجه حالت من شد. هنوز قاشق و در قابلمه توی دستم بود اومد سمت گاز و یه نگاه به خورشت کرد چیزی شده؟
به زحمت بغضم رو قورت دادم قاشق رو از دستم گرفت. خورشت رو که چشید، رنگ صورتم پرید. مُردی هانیه کارت تمومه…
ادامه دارد...
----------------------------
✍زندگی شهید #دفاع_مقدس #طلبه_شهید_سیدعلی_حسینی
به قلم سید طاها ایمانی (اسم مستعار - شهید مدافع حرم)
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
9.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سیدکاظم_روحبخش:
پشت مقام ابراهیم دو رکعت نماز طواف می خوانم به نیابت شما دوستان
#روز_هجدهم سفر الی الله
#الكعبة_تجمعنا
#سفرمجازی
#حج ۲۵ خرداد ۱۴۰۳
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
9.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙مهدی رسولی: شما فکر کردین آقا میگه بیاین رای بدین از سر ضعفه؟
#انتخابات
#نشر_حداکثری
#من_رای_میدهم🗳
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
📌واکنش قاضیزاده هاشمی به توهین ابتکار به #شهید_رئیسی
پ.ن: معصومه ابتکار معاون دولت حسن روحانی بیشرمانه و وقیحانه درباره شهدای خدمت گفته است : "حادثه سقوط هلیکوپتر ایران اون انسدادی که وجود داشت را باز کرد. این اتفاق [سقوط بالگرد] حالا تقدیر الهی بود یا آه و نالهی مردم؛ ایران را از این انسداد نجات داد."
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 پاسخ #سعید_جلیلی به توهین معصومه ابتکار به شهید رئیسی:
پنجه به روی آفتاب می کشید.
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
تا هست کربلا دل ما بی پناه نیست
عمری که خرج سینه زنی شد تباه نیست....
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله✋
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
#خاطره_شهید📝
برای گرفتن عکس رفتیم پشت بام حرم حضرت زینب (س)، خیلی با صفا بود. از اونجا زیارت کردیم و به خانم عرض ارادت.
گوشی رو درآوردم تا چنتا عکس یادگاری بگیریم. از دور گنبد رو بوسید. خم شد و کابل های برق رو تو دستش گرفت.
شوخی هاشو دوست داشتم. می خندید و می گفت عکس بگیر و اگه یه روز شهید شدم به همه بگو تو حرم خانم کار می کردم و برقکار حرمش بودم تا اسمم جز خادم ها ثبت بشه.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ🍃
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊