#شهیدان
چشم به راهند تا ما سر به راه شویم
و از راهی که رفتهاند برویم و رو به راه شویم
این چشمها
چشمههای نورند
چشم انتظار جوشش ما برای پیوستن به لشگریان ظهور
چشمهای پاکی که
چشم از حرام بستهاند و در حرم یار چشم گشودهاند
چشمهایی که
بازماندگان را ندا میدهند که نه خوفی هست و نه حزنی
از شیطان نهراسید و در ابتلائات غم به دل راه ندهید
فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ
#شهیدانه🦋
#حاج_حسین_یکتا
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🔰 سخننگاشت | مردم در ۲۲ بهمن امسال با ابتکار جدید وارد میدان شدند
🔺️ ملّت ایران خسته نشدند، شما نمونههایش را در این تشییع جنازهی عجیب شهید سلیمانی، بعد هم در این بیستودوّم بهمن امسال با این شرایط کرونایی، با ابتکار جدید که چطور وارد میدان شدند و با شور و شوق نگذاشتند بیستودوّم بهمن تعطیل بشود و در قضایای گوناگون دیگر دیدهاید.
۹۹/۱۱/۲۹
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
التماس دعا دارم ✨🕊
شبتون مهدوی🍎☕️🍫
اَللهُمَ لَیِّن قَلبی لِوَلیِّ اَمْرک🦋
❤️🍃
با غزل هـایم چہ ڪردے قافیہ بر وزن توست
تا ڪہ گفتم یا حسین بیت الغزل شد شعر من
یا حسین گفتم ولے انگار مصراعے ڪم است
ذڪر یا مولا حسن بردم عسل شد شعر من
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#روزتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🌱
همه یک روز می میرند...
یکی با ننگ...
یکی دلتنگ...
یکی دیگر شهیدی می شود؛ در جنگ!
#شهیدانه🦋
#شهید_محمودرضا_بیضایی🌷
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_دوم #قسمت_سی_و_چهارم بوی کتلتهای سرخ شده فضای #خانه را پر کرده و نوید یک
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_دوم
#قسمت_سی_و_پنجم
ترسیم سیمای زنانه مادرش از روی چهره مردانه و آرام او کار ساده ای نبود و برای تجسم #اخلاق پدرش پرسیدم: "یعنی پدرت مثل تو انقدر صبور و مهربون بوده؟" از حرفم خندید و بی آنکه چیزی بگوید سرش را پایین انداخت. خروش غصه و ناراحتی را در دریای #وجودش حس کردم و نگران و پشیمان از تازیانه غصه ای که ندانسته و ناخواسته به جانش زده بودم، گفتم: "مجید جان #ببخشید! نمیخواستم ناراحتت کنم... فقط دوست داشتم در مورد پدر و مادرت بیشتر بدونم."
جمله ام که تمام شد، آهسته سرش را بالا آورد، نگاهم کرد و برای نخستین بار دیدم که قطره اشکی پای مژگانش زانو زده و سفیدی چشمانش به سرخی میزند. ولی باز هم دلش نیامد دلم را #بشکند و با چشمانی که زیر ستاره های اشک میدرخشید، به رویم خندید و گفت: "نه الهه جان! من روزی نیس که یادشون نکنم. هر وقت هم یادشون میافتم، دلم خیلی براشون #تنگ میشه!"
سپس باران بغض روی شیشه صدایش نَم زد و ادامه داد: "آخه اون کسی که پدر و مادرش رو دیده یا مثلاً یه خاطره ای ازشون داره، هر وقت #دلش میگیره یاد اون خاطره میافته. ولی من هیچ ذهنیتی از اونا ندارم. وقتی دلم براشون تنگ میشه، هیچ خاطره ای برام #زنده نمیشه. اصلاً نمیدونم صداشون چجوری بوده یا چطوری حرف میزدن. برا همین فقط میتونم با #عکسشون حرف بزنم ..."
سپس مثل اینکه چیزی به خاطرش رسیده باشد، میان #بغض غریبانه اش لبخندی زد و همچنانکه موبایلش را از جیبش بیرون می آورد، گفت: "راستی عکسشون رو تو گوشیم دارم. از روی آلبوم عکس گرفتم." و با گفتن "بیا ببین!" صفحه موبایل مشکی رنگش را مقابل چشمان مشتاقم گرفت. تصویر زن و مرد جوانی که کنار #رودخانه روی تخته سنگی نشسته و با لبخندی به یادماندنی به لنز دروبین چشم دوخته بودند.
با اینکه تشخیص شباهت او به پدر و مادرش در این عکس کوچک و قدیمی که کیفیت خوبی هم نداشت، چندان ساده نبود، ولی مهربانی چشمان #مادر و آرامش صورت #پدرش بیشترین چیزهایی بودند که تصویر مجید را مقابل چشمانم زنده میکردند.
با نگاهی که نغمه #دلتنگی_اش را به خوبی احساس میکردم، به تصویر پدر و مادرش خیره شد و گفت: "عزیز میگفت این عکس رو یک ماه بعد از #ازدواجشون گرفتن. کنار رودخونه جاجرود." سپس آه دردناکی کشید و زیر لب زمزمه کرد: "یعنی دو سال قبل از اینکه اون اتفاق بیفته ..."
از حال و هوای غمگینی که همه وجودش را گرفته بود، حجم سنگین غصه روی دلم ماند و بغض غریبی #گلویم را گرفت....
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
@shahid_hajasghar_pashapoorکوتاه با شهید مصطفی صدرزاده.mp3
زمان:
حجم:
1.82M
🔰سفارش #شهید_مصطفی_صدرزاده به مناسبت #ماه_رجب پیش از عملیات
🎙مصاحبه شهید مرتضی عطایی با شهیدان مصطفی صدرزاده، هادی تمامزاده و احمد مکیان
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💞🌱💞🌱💞
🌱💍
💞
#زندگی_کوتاه_اما_شیرینِ_ته_تغاری (۴۳)
🦋دخترهایمان هم که تازه دو ماهه بودند. با این وجود وقتی حرف اعزام محمد پیش آمد هرچند همه نگران بودیم اما خانواده مخالفتی نکردند.
‼️با شنیدن حرفهایی از جنس این آدمها برای به دست آوردن پول میروند بیشتر از اینکه ناراحت بشوم تعجب میکردم. پیش خودم میگفتم چطور از خودشان نمیپرسند کدام عقل سلیمی دریافت پول در مقابل زیر آتش گلوله رفتن با جانی که از آن شیرینتر وجود ندارد آن هم در جایی که شاید امکان بازگشت و استفاده از آن پول اصلاً فراهم نشود را میپذیرد؟
⚠️شاید چون از دور به این مسئله نگاه میکنند پول را جبران کننده همه چیز میدانند و اگر خودشان همه این خطرات و سختیهایی را تجربه میکردند دیگر این چنین نتیجه گیری نمیکردند.
😕شاید هم در معیار مادی بعضیها هیچ چیز جز پول ارزش معامله با جان را ندارد غافل از اینکه برخی تجارتها کار دل است نه عقل. مثل همین معامله تاجرانه شهدا با خدا.
👌با این وجود شنیدن این حرفها به خصوص در شرایطی که میدیدم همسرم اعزام به سوریه را به بهای از دست دادن مادیاتی چون حقوق خوب و کار ثابت به دست آورد کمی آزاردهنده بود.
ادامه دارد...
🦋روایت همسر #شهید_حاج_محمد_پورهنگ
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💞🌱💍💞🌱💍💞🌱💍💞🌱
❤️🍃
من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم
کسی دگر نتوانم که بر تو بگزینم
بپرس حال من آخر که بی خیال رخت
همی گذرد روزگار مسکینم...
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#روزتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊