~♢~♢~♢~♢~♢~♢~♢~♢~♢~
هیچ ذکری بالاتر و مهم تر از عزم پیوسته و همیشگی بر ترک گناه نيست؛ یعنی تصمیم داشته باشيد اگر خداوند صد سال هم به شما عمر داد، حتی يک گناه نکنيد، همچنان که اگر صد سال عمر کنید، حاضر نخواهید شد يک بار تَهِ استکانی زهر بنوشید؛ حقیقت و واقع گناه هم، زهر و سّم است.
اگر انسان يک گام در راه رضای خدا بردارد، ديگر گام های بعدی را نمی داند چه خواهد شد! همان گام اول، او را به جاهایی که نمی داند، خواهد کشید.
✨در محضر خوبان
📝آیت الله العظمی بهجت (ره)
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
~♢~♢~♢~♢~♢~♢~♢~♢~♢~
💢 خانه ما آنقدر کوچک بود که بچه را پشت متکا میگذاشتیم که زیر دست و پا نرود!
❓امام حسین برای چه قیام کرد؟ چون اسلام در خطر بود. الان مسلمانان از دین خارج می شوند. الان هم با داعش با پرچم لا اله الا الله مردم را می کشد مثل همان قرآنی که در زمان امام علی سر نیزه کردند.
😕خیلی ها تا کسی تحویلشان می گیرد، خودشان را گم می کنند. امروز اسلام از دست خودی لطمه میخورد. و الا دشمن کاری نمی تواند بکند. خودمان در خودمان ریشه میدوانیم.
🔹من ۵ سال بیمارستان خوابیدم، کسی احوالم را هم نپرسید. تازه من خانواده خوبی داشتم و همسر خوبی داشتم که بچه هایم را سرپرستی می کرد و خانه را می چرخاند اما خیلی ها هستند که هنوز هم درگیر مشکلات جنگند.
🤔من الان بگویم دو پسرم شهید شده؛ باید خودم را بگیرم؟ من همانی هستم که از شهرستان آمدم میدان غار تهران. من باید مواظب خودم باشم تا مغرور نشوم. خانه ما آنقدر کوچک بود که بچه را پشت متکا میگذاشتیم که زیر دست و پا نرود!
#روایت_پدر_معزز_حاج_اصغر
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_سوم #قسمت_صد_و_دوم از قاطعیتی که بر آهنگ #کلماتش حکومت میکرد، نمیخواستم
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_سوم
#قسمت_صد_و_سوم
از نفسهای خیسش فهمیدم که #آسمان احساسش بارانی شده و با همان هوای بهاری لحنش، حرفی زد که #دلم آتش گرفت: "الهه! این مدت چند بار به خدا #شکایت کردم که چرا تو رو گذاشت سرِ راه من که بخوای این همه عذاب بکشی.."
و بعد با همان صدایی که میان آسمان #بغض پَر پَر میزد، خندید و گفت: "ولی بعد پشیمون میشم، چون اصلاً نمیتونم فکرش هم بکنم که #الهه تو زندگی ام نباشه!"
و باز با صدای بلند #خندید که انگار حجم اندوه مانده بر دلش با گریه #سبک نمیشد و از سرِ ناچاری اینهمه تلخ و غمزده میخندید. سپس صدایش را آهسته کرد و با #شیطنتی شیرین پرسید: "بابا خونه اس؟"
با سرانگشتم #قطرات اشک را از روی صورتم پاک کردم و #پاسخ دادم: "نه. از سرِ شب که رفته خونه #نوریه، هنوز برنگشته."
سپس آهی کشیدم و از روی #دلسوزی برای پدر پیرم، گفتم: "هر شب میره خونه #نوریه تا آخر شب، #التماس میکنه که نوریه برگرده! اونا هم قبول نمیکنن!"
ولی مثل اینکه #دلش جای دیگری باشد، بیتوجه به حرفی که زدم، #پیشنهاد داد: "حالا یه سَر برو تو #بالکن تا حال و هوات عوض شه!"
ساعتی میشد که با هم #صحبت میکردیم و احساس کردم #خسته شده و به این بهانه میخواهد #خداحافظی کند که خودم پیش دستی کردم: "باشه! شب بخیر..."
که دستپاچه به میان حرفم داد: "من که #خداحافظی نکردم! فقط گفتم برو تو بالکن، #هوای تازه تنفس کن!" از این همه نشستن روی مبل، کمرم خشک شده و بدم نمی آمد چند #قدمی راه بروم که سنگین از جا بلند شدم، چادرم را برداشتم و همانطور که به آرامی به سمت #بالکن میرفتم، گفتم: "خُب گفتم خسته ای. زودتر بخوابی."
در جوابم نفس #بلندی کشید و با لحنی غرق محبت جواب داد: "خوابم نمیاد! یعنی وقت برای خواب زیاده! فعلاً کارهای مهمتری دارم!"
قدم به بالکن گذاشتم و خواستم بپرسم چه کار مهمی دارد که صدای خنده اش گوشم را پُر کرد: "آهان! #خوبه! همینجا وایسا!"
نمیفهمیدم چه میگوید و شاید نمیخواستم #باور کنم که میان خنده ادامه داد: "اینجا الهه جان! من اینجام!"
همانطور که با یک دست #چادرم را به سرم گرفته بودم، سرم را #چرخاندم و در اوج #ناباوری دیدم آن طرف کوچه زیر شاخه های تنومند #نخلی ایستاده و مثل همیشه به رویم میخندد.
در تاریکی شب و زیر سایه نخل که حتی نور چراغ #حاشیه کوچه هم به صورتش نمیتابید، آیینه چشمانش از #روشنایی عشق همچون مهتاب میدرخشید و باز آهنگ آرامش بخش #صدایش در گوشم نشست: "الهه جان! #شرمنده! وقتی گفتی نیا، من دیگه تو راه بودم!"
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
@shahid_hajasghar_pashapoorکریمی-شهادت-امام-جوادع.زیبا-1روضه-وواحد.mp3
زمان:
حجم:
17.29M
حجره چقدر شبیه گودالِ....😭
#شهادت #امام_جواد (ع) تسلیت🏴
یا #امام_رضا علیکم سلام، تسلیت💔
محمود کریمی🎙
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
◾️توی روضههای امام حسن و امام رضا علیهم السلام از بچگی شنیده بودیم که میگفتند پارههای جگرشان توی تشت می آمد و عزیزانشان می دیدند. من وقتی وارد اتاق شدم، این صحنه را دیدم. تخت همسرم پر بود از تکههایی از جگر. حالشان بد شده بود. داشتم با چشمم میدیدم که ایشان روی تخت افتاده اما باز هم ذهنم اجازه نمیداد قبول کنم که زندگیشان تمام شده...
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#روایت_بانو_پاشاپور_همسر_شهید
😢 پارههای جگر حاج محمد پورهنگ فقط چند روز بعد از این عکس، باعث شهادتش شد...
💔روضه هایی که بعد از ۱۴۰۰ سال دوباره زنده شد...
البته این بار به دست نفوذی های دشمن این جنایت دردناک اتفاق افتاد...
یا #امام_جواد ادرکنی🤲
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
التماس دعا🥀🌱
شبتون شهدایے🏴🌱
اَللهُمَ لَیِّن قَلبے لِوَلےِّ اَمْرک🦋🌱
▪️ سالروز شهادت حضرت #امام_جواد علیهالسلام تسلیت باد.
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🍃
همیشه دنبال خوب کردن حال دیگران بود. یک ویژگی که خیلی در او پررنگ بود مسئولیتپذیریاش بود. محال بود مسئولیتی قبول کند و آن را به سرانجام نرساند. در روزهای آخر هم، منطقه را که فرماندهان دستور به آزاد شدنش داده بودند، به یاری رزمندگان دیگر به طور کامل آزاد کرد و بعد به شهادت رسید و این یعنی آخرین مأموریت خود را هم تکمیل کرد و بعد رفت.
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️ اکثر مشکلات جامعه، ناشی از تبلیغ نادرست دین است
🔻بسیاری از اوقات هنگام تبلیغ دین، ضد تبلیغ عمل میکنیم...
#استاد_پناهیان
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹