eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
211 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
این امتیاز اوست؛ که بی مرز عاشق است دور از وطن حوالی غربت شهید شد... 🌱 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
📜 یک بار خاطره ای از جبهه برام تعریف می کرد. می گفت : کنار یکی از زاغه مهماتها سخت مشغول بودیم تو جعبه های مخصوص مهمات می گذاشتیم و درشان را می بستیم. گرم کار، یکدفعه چشمم افتاد به یک خانم محجبه، با چادری مشکی! داشت پا به پای ما مهمات می گذاشت توی جعبه ها. با خودم گفتم: حتما از این خانمهاییه که میان جبهه. اصلا حواسم به این نبود که هیچ زنی را نمی گذارند وارد آن منطقه بشود به بچه ها نگاه کردم. مشغول کارشان بودند و بی تفاوت می رفتند و می آمدند. انگار آن خانم را نمی دیدند، قضیه عجیب برام سؤال شده بود. موضوع عادی به نظر نمی رسید. کنجکاو شدم بفهمم جریان چیست. رفتم نزدیکتر. تا رعایت ادب شده باشد، سینه ای صاف کردم و خیلی با احتیاط گفتم : خانم؛ جایی که ما مردها هستیم، شما نباید زحمت بکشین. رویش طرف من نبود. به تمام قد ایستاد و فرمود : مگر شما در راه برادر من زحمت نمیکشید؟ یک آن یاد امام حسین (سلام الله عليه) افتادم و اشک توی چشمهام حلقه زد. خدا بهم لطف کرد که سریع موضوع را گرفتم و فهمیدم جریان چیست. بی اختیار نشسته بودم و نمیدانستم چه بگویم. خانم، همان طور که روشان آن طرف بود، فرمودند : هرکس که یاور ما باشد، البته ما هم یاری اش میکنیم. 📚 خاک های نرم کوشک - سعید عاکف @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
بســ🌺ــم رب الشـ🕊ـهدا و الصدیـ🍃ـقین
🍃محشر من! 🍃محشری در روز محشر کن بپا 😓رحم کن بر نوکری سربار، 🌹ممنونم حسین 📸امیر عظیمی ✍یوسف آل‌طعمه @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
💔🍃 بوسیدن روی اصغر حسرتی بود که بر دل مادرش ماند... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
محکومیت آمریکا و رژیم صهیونیستی در افکار عمومی دنیا پایان آزادی @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت #قرآن #فصل_هجدهم #قسمت_دوم او با اينكه بسياري از حقايق قرآني را فهميده بود، ا
📖 و از وقتي كه مشغول به كار شدم، حساب سال داشتم. يعني همه ساله، اضافه درآمدهاي خودم را مشخص ميكردم و يك پنجم آن را به عنوان خمس پرداخت ميكردم. با اينكه روحانيان خوبي در محل داشتيم، اما يكي از دوستانم گفت: يك پيرمرد روحاني در محل ما هست. بيا و خمس مالت را به ايشان بده و رسيدش را بگير. در زمينه خمس خيلي احتياط ميكردم. خيلي مراقب بودم كه چيزي از قلم نيفتد. من از اواسط دهه ي هفتاد، مقلد رهبرمعظم انقلاب شدم. يادم هست آن سال، خمس من به بيست هزار تومان رسيد. يكي از همان سالها، وقتي خمس را پرداخت كردم. به آن پيرمرد تأكيد كردم كه رسيد دفتر رهبري را برايم بياورد. هفته بعد وقتي رسيد خمس را آورد، باتعجب ديدم كه رسيد دفتر آيت الله... است! گفتم: اين رسيد چيه؟ اشتباه نشده!؟ من به شما تأكيد كردم مقلد رهبري هستم. او هم گفت: فرقي ندارد. باعصبانيت با او برخورد كردم و گفتم: بايد رسيد دفتر رهبري را برايم بياوري. من به شما تأكيد كردم كه مقلد رهبري هستم و ميخواهم خمس من به دفتر ايشان برسد. او هم هفته بعد يك رسيد بدون مهر برايم آورد كه نفهميدم صحيح است يا نه! از سال بعد هم خمس خودم را مستقيم به حساب اعلام شده توسط دفتر رهبري واريز ميكردم. ادامه دارد.... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
یل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینین پرچمی❤️ غرب زیر پای عاشقان اباعبدلله🚩 ✉️ @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
بســ🌺ــم رب الشـ🕊ـهدا و الصدیـ🍃ـقین
🍃آفرینش ز ازل سر به گریبان تو بود 🌺چرخ گردون، چو یکی گوی به دامان تو بود 🍃خاک پای تو گِل آدم و حوّا گردید 🌺خضر از خانه به دوشان بیابان تو بود ✍غلامرضا سازگار 📸احمد القریشی @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊