دکترم گفت مریض است دلش را ببرید
گره بر پنجره فولاد خراسان بزنید...
وقتی داری از سرکار میای و ذهنت حسابی شلوغه و.... و یهویی امام رضا میگه ببین حواسم هست یادتم....
🍃نمک متبرک حرم امام رضا (ع)، آستان قدس رضوی که در راه برگشت به خانه و توی مترو نصیبم شد...
#دهه_کرامت🍃
السلام علیک یاعلی ابن موسی الرضا💔😭
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت #یازهرا #فصل_بیست_و_سوم #قسمت_چهارم نه فقط ايشان (حضرت زهرا (س)) که تمام معصو
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت
#بازگشت
#فصل_بیست_و_چهارم
#قسمت_اول
کمتر از لحظه اي ديدم روي تخت بيمارستان خوابيده ام و تيم پزشكي مشغول زدن شوك برقي به من هستند. دستگاه شوك را چند بار به بدن من وصل كردند و به قول خودشان؛ بيمار احيا شد.
روح به جسم برگشته بود، حالت خاصي داشتم. هم خوشحال بودم كه دوباره مهلت يافته ام و هم ناراحت بودم كه از آن وادي نور، دوباره به اين دنياي فاني برگشته ام.
پزشكان بعد از مدتي كار خودشان را تمام كردند. در واقع غده خارج شده بود و در مراحل پاياني عمل بود كه من سه دقيقه دچار ايست قلبي شدم. بعد هم با ايجاد شوك، مرا احيا كردند.
من در تمام آن لحظات، شاهد كارهايشان بودم. پس از اتمام كار، مرا به اتاق مجاور جهت ريكاوري انتقال داده و پس از ساعتي، كم كم اثر بيهوشي رفت و درد و رنجها دوباره به بدنم برگشت.
حالم بهتر شد و توانستم چشم راستم را باز كنم، اما نميخواستم حتي براي لحظه اي از آن لحظات زيبا دور شوم. من در اين ساعات، تمام خاطراتي كه از آن سفر معنوي داشتم را با خودم مرور ميكردم. چقدر سخت بود. چه شرايط سختي را طي كردم. من بهشت برزخي را با تمام نعمتهايش ديدم. من افراد گرفتار را ديدم. من تا چند قدمي بهشت رفتم.
ادامه دارد...
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
در این عصر دل انگیز
آرزو میکنم
کلبه دلاتون
همیشه آرام باشه
و شادی و برکت
مثل باران رحمت
از آسمان براتون بباره
عصر زیباتون بخیر☕️🍩
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
محل کار آخرشان قرار بود رسمیشان کنند چون نسبت به افراد قبلی خیلی اثرگذارتر بودند. گفته بودند اگر به سوریه بروی و برگردی دیگر نمیتوانیم رسمیتان کنیم!
یعنی میخواستند نگهشان دارند و رضایت نمیدادند به رفتنشان. محمدآقا می گفت من به رضایت اینها نیازی ندارم اما می خواهم به لحاظ شرعی مافوقم از من ناراحت نباشد. آنقدر صحبت کرده بودند و یک نفر را جای خودشان گذاشته بودند تا این که موافقت آنها را برای اعزام به سوریه جلب کنند.
حتی کارکنان هم جمع شده بودند و نامهای را امضا کرده بودند که حاجآقا پورهنگ نباید بروند! کلی هم برای آنها صحبت کرده بودند و پرچم حرم امام حسین(ع) را برده بودند و قسمشان داده بودند که راضی بشوند. گفته بودند یک سال می روم کارم را انجام میدهم و برمیگردم. به من هم گفتند که اگر بروم شاید کارم را برای همیشه از دست بدهم!
📸 #شهید_حاج_محمد_پورهنگ در آیین خداحافظی با همکاران قبل از اعزام به سوریه در کنار پرچم حرم حسینی
#روایت_بانو_پاشاپور_همسر_شهید
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
📍روایت گرافیستها از حمله زنبوران به سربازان اسرائیلی
#تنبیه_متجاوز
#عملیات_زنبوری🐝
@shahid_hajasghar_pashapoor🕊🌹
🍃جاری ست در زلالی این دشت آسمان
✨با این حساب سهم زمین «هشت آسمان»
🕊اینجا پرندههای زیادی رها شدند
✨باید خطاب کرد به این دشت: «آسمان!»
✍سید محمدجواد شرافت
📸قاسم العمیدی
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله✋
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
#آقای_اصغر_حاج_قاسم (۱)🌱
شنیدیم که بعد از شهادت حاج قاسم خیلی به هم ریخته است. حتی به هم ریختهتر از شهادت محمد پورهنگ. حاج قاسم از اول اصغر آقا را میشناخت اما شروع ارتباط قویشان از هماهنگی پاکسازی داعش برقرار کرده بود. سال ۹۶ بود و حاج قاسم برنامهریخته بود دست داعش را برای همیشه کوتاه کند؛ عملیاتی گسترده که نهایتا به نابودی داعش انجامید.
حاج قاسم فرماندهان یگانها را جمع کرد که توضیحاتشان را ارائه کنند و نیازهایشان را بگویند. هرکسی توضیحاتش را میگفت و نیازها و مایحتاج یگانش را میخواست. غالبا هم همه گلایه میکردند و از نبود امکانات میگفتند. مدیر جلسه نوبت صحبت فرماندهان را اعلام میکرد و حاج قاسم سرش را انداخته بود پایین و ذکر میگفت. نوبت به حاج اصغر که رسید...
نوبت به حاج اصغر که رسید توضیحاتش را گفت و گفت ما آمادهایم، والسلام. مدیر جلسه نوبت را به نفر بعدی داد. ناگهان حاج قاسم سرش را بالا آورد و گفت : یک دقیقه صبر کنید! اصغر آقا شما هیچی نمیخواید؟
اصغر آقا گفت: نه آقا ما چیزی نمیخوایم!
اصغرآقا خیلی حواسش بود طوری حرف نزند که نقص کار بقیه عیان شود و دیگر فرماندهان خراب شوند. هرچه حاج قاسم گفت، طفره رفت و جواب را از سر باز کرد تا این که حاج قاسم نهیب زد : یعنی چی اصغر آقا؟ به من توضیح بده!
ادامه دارد...
#روایت_همرزم_شهید
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
جام جم📲
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
#استاد_شجاعی:
بزرگترین بیانصافی را، تمام انسانها، در حق خودشان، مرتکب میشوند.
ولی عموماً از ادراک آن ناتوانند، تا زمانیکه حجابهای مادی از پیش چشمانشان کنار میروند، و متوجه این خسارت عظیم میشوند.
[و] بدترین بیانصافیها، عادت کردن به محبت اطرافیان و نزدیکان ماست، که همیشگی بودن آن، مانع میشود که به چشممان بیاید و از آنها تشکر کنیم.
- کمی فکرکنیم؛ آیا ما به این بیانصافی بزرگ مبتلا نیستیم؟
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
و زندگی یعنی سبزترین
آیه در اندیشه ی برگ...
عصرتون بخیر 🍉🍏
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊