فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍒 آیه ۲۳ سوره احزاب
مردانی هم هستند که به خدا راست گفتهاند و بر عهدشان صادقانه ایستادند.
بعضیها پیمانه را به آخر بردند،
و بعضی در انتظارند... ✨
#شهید_جمهور
#شهید_سید_ابراهیم_رئیسی
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
در این عصر قشنگ
در قوری دوستی چای دم کنید
با قند مهربانی نوش جان کنید
و با عشق باهم بودن رو
جشن بگیرید…
عصرتــون بخیر و دلتون شاد🍰☕️🫖
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت #مدافعان_حرم #فصل_بیست_و_هشتم #قسمت_هفتم هنوز چند قدمي نرفته بوديم كه جواد مح
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت
#مدافعان_وطن
#فصل_بیست_و_نهم
#قسمت_اول
مدتي از ماجراي بيمارستان گذشت. پس از شهادت دوستان مدافع حرم، حال و روز من خيلي خراب بود. من تا نزديكي شهادت رفتم، اما خودم ميدانستم كه چرا شهادت را از دست دادم!
به من گفته بودند كه هر نگاه حرام، حداقل شش ماه شهادت آنان كه عاشق شهادت هستند را عقب مياندازد. روزي كه عازم سوريه بوديم، پرواز ما با پرواز آنتاليا همزمان بود!
چند دختر جوان با لباسهايي بسيار زننده در مقابل من قرار گرفتند و ناخواسته نگاه من به آنها افتاد. بلند شدم و جاي خودم را تغيير دادم. هرچه ميخواستم حواس خودم را پرت كنم انگار نميشد. اما ديگر دوستان من، در جايي قرار گرفتند كه هيچ نامحرمي در كنارشان نباشد.
اين دختران دوباره در مقابلم قرار گرفتند. نميدانم، شايد فكر كرده بودند من هم مسافر آنتاليا هستم. هرچه بود، گويي ايمان من آزمايش شد. گويي شيطان و يارانش آمده بودند تا به من ثابت كنند هنوز آماده نيستي. با اينكه در مقابل عشوه هاي آنان هيچ حرف و هيچ عكس العملي انجام ندادم، اما متأسفانه نمره قبولي از اين آزمون نگرفتم.
در ميان دوستاني كه با هم در سوريه بوديم، چند نفر را ميشناختم كه آنها را جزو شهدا ديدم. ميدانستم آنها نيز شهيد خواهند شد...
ادامه دارد...
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
💠 «عند ربهم یرزقون» برایم به عینیت رسید
در حرم که بودیم، کشته شدگان فاجعه منا را آوردند و در حرم حضرت رضا (علیه السلام) طواف دادند آن جا بود که همسرم گفت: کاش ما را هم در حرم یک امام طواف بدهند و… و البته آرزویشان برآورده شد و در حرم دختر علی بن ابیطالب، زینب کبری (سلام الله علیها) طوافش دادند.
روزی که خبر شهادتش را به ما دادند، بنده در خواب دیدم که سر یک سفره نشسته اند و با دو دستشان در حال غذا خوردن هستند و بسیار خوشحال اند. به ایشان گفتم شما که آدم کم خوراکی بودید، چه شده است که مشغول دو دستی غذا خوردن هستید؟ همان موقع بود که صدای زنگ تلفنم در آمد و خبر شهادتش را شنیدم و فهمیدم تعبیر خوابم؛ عند ربهم یرزقون بود.
#شهید_مرتضی_زارع
#روایت_همسر_شهید
شهید داستان #سه_دقیقه_در_قیامت
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🍃شب عروسی هنگام برگشتن از آتلیه علی آقا به من گفتند: اگر موافق باشید قبل از رفتن پیش مهمانها اول برویم خانه خودمان و نمازمان را با هم بخوانیم یک نماز دو نفره عاشقانه...
و این هم در حالی بود که مرتب خانوادههامون به ایشان زنگ میزدند که چرا نمیآئید مهمانها منتظرند. من هم گفتم قبول فقط جواب آنها با شما...
🍃ایشان هم گفتند مشکلی نیست موبایلم را برای یک ساعت میگذارم روی بیصدا تا متوجه نشویم.
بعد با هم به خانه پر از مهر و محبتمان رفتیم و بعد از نماز به پیشنهاد ایشان یک زیارت عاشورای دلچسب دو نفره خواندیم. بنای زندگیمان را با معنویت بنا کردیم و به عقیده من این بهترین زیارت عاشورایی بود که تا حالا خوانده بودم.
#روایت_همسر_شهید
#شهید_علی_شاهسنایی
شهید داستان #سه_دقیقه_در_قیامت
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
✨دارد حیات دین نبی از دم حسین
☘محیی دین بخوانمش او را اگر رواست
💖حتما اجابت است دعا زیر قبه اش
🕊خاک حریم قدسی ارباب ما شفاست
✍مرتضی پوررجب
📸قاسم العمیدی
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله✋
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
حاجی در دوران مجردی خیلی دوست و رفیق داشت، اما بعد از ازدواج ارتباطش را به روابط رسمی خلاصه کرد. معتقد بود کسی را که دوست دارد باید وقتش را برای او خرج کند. او اهل کادو خریدن و اهدای گل بود. حاجی خیلی شوخی میکرد. با خنده و مزاح محیط خانوادگی را به فضای شاد و دلنشین تبدیل میکرد. با اینکه سنی نداشت، اما همه آشنایان از او راهنمایی میخواستند. آدمی بود که احساساتش را بروز میداد.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#روایت_بانو_پاشاپور_همسر_شهید
رجانیوز📲
@shahid_hajasghar_pashapoor🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍒 آیه ی ۵۵ مائده
※ قند آب میشود در دل اهل ایمان،
وقتی خدا از «علی» علیهالسلام در قرآنش حرف میزند!
#عید_غدیر
#بیست_و_هفت_روز_مانده🌱
@shahid_hajasghar_pashapoor🕊🌹
گفتند به ما مقصد تو تبریز است
پس چرا بال زنان سمت خراسان رفتی؟
#شهید_جمهور🕊
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🕊
زندگی
شوق گلی رنگین است
روی سرشاخه ی امید
زندگی
بارش عشق است
بر اندیشه ی ما
زندگی
خاطره ی دوستی امروز است
مانده در طاقچه ی فرداها....
عصر گرم بهاریتون بخیر🍨
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت #مدافعان_وطن #فصل_بیست_و_نهم #قسمت_اول مدتي از ماجراي بيمارستان گذشت. پس از ش
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت
#مدافعان_وطن
#فصل_بیست_و_نهم
#قسمت_دوم
يكي از آنها علي خادم بود. علي پسر ساده و دوست داشتني سپاه بود. آرام بود و بااخلاص. در فرودگاه جايي نشست كه هيچ كسي در مقابلش نباشد. تا يك وقت آلوده به نگاه حرام نشود.
در جريان شهادت رفقاي ما، علي هم مجروح شد، اما همراه با ما به ايران برگشت. من با خودم فكر ميكردم كه علي به زودي شهيد خواهد شد، اما چگونه و كجا؟!
يكي ديگر از رفقاي ما كه او را در جمع شهدا ديده بودم، اسماعيل كرمي بود. او در ايران بود و حتي در جمع مدافعان حرم حضور نداشت. اما من او را در جمع شهدايي كه بدون حساب و كتاب راهي بهشت ميشدند مشاهده كردم!
من و اسماعيل، خيلي با هم دوست بوديم. يكي از روزهاي سال ۱۳۹۷ به ديدنم آمد. ساعتي با هم صحبت كرديم. او خداحافظي كرد و گفت: قرار است براي مأموريت به مناطق مرزي اعزام شود.
رفقاي ما عازم سيستان و بلوچستان شدند. مسائل امنيتي در آن منطقه به گونه اي است كه دوستان پاسدار، براي مأموريت به آنجا اعزام ميشدند. فرداي آن روز سراغ علي خادم را گرفتم. گفتند سيستان است.
يكباره با خودم گفتم: نكند باب شهادت از آنجا براي او باز شود!؟
سريع با فرماندهي مكاتبه كردم و با اصرار، تقاضاي حضور در مرزهاي شرقي را داشتم. اما مجوز حضورم صادر نشد. مدتي گذشت. با رفقا در ارتباط بودم، اما نتوانستم آنها را همراهي کنم. در يکي از روزهاي بهمن ۹۷ خبري پخش شد. خبر خيلي كوتاه بود. اما شوك بزرگي به من و تمام رفقا وارد كرد.
يك انتحاري وهابي، خودش را به اتوبوس سپاه ميزند و دهها رزمنده را كه مأموريتشان به پايان رسيده بود به شهادت ميرساند...
سراغ رفقا را گرفتم. روز بعد ليست شهدا ارسال شد. علي خادم و اسماعيل كرمي هر دو در ميان شهدا بودند....
ادامه دارد...
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت #مدافعان_وطن #فصل_بیست_و_نهم #قسمت_دوم يكي از آنها علي خادم بود. علي پسر ساده
شهدای پاسدار اصفهانی که سال ۱۳۹۷ و ایام #فاطمیه....
زهرایی شهید شدند....
عوامل گروهک تروریستی (جیش العدل) با اقدام کور تروریستی انتحاری یک دستگاه اتوبوس حامل نیروهای مرزبان نیروی زمینی سپاه پاسداران را منفجر کردند.
در این حادثه تروریستی که بوسیله یک دستگاه وانت مملو از موادمنجره در جاده خاش- زاهدان محدوده روستای چانعلی رخ داد ۲۷ نفر از نیروهای جان برکف سپاه شهید و ۱۳ نفر دیگر زخمی شدند.
شهیدان داستان #سه_دقیقه_در_قیامت
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
از برای حرمت این دل من آشوب است
نکند سنگ به پیشانی گنبد بزنند…
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
از برای حرمت این دل من آشوب است نکند سنگ به پیشانی گنبد بزنند… @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🍃فرزند کوچکم ریحانه خانم حدود ۱۵ روز بعد از شهادت عبدالمهدی بود که بسیار تب کرد و مریض شد. هرچه کردیم خوب نشد؛ دارو، دکتر و... هیچ اثر نمیکرد و تب ریحانه همچنان بالا میرفت.
تب بچم اون قدر زیادشده بود که نمیدانستم چه کنم و ترسیدم که بلایی بر سر بچه ام بیاد. کلافه بودم. غم شهادت عبدالمهدی از یک طرف و بیماری و تب ریحانه نیز از یک طرف؛ هردو بردلم سنگینی میکرد.
🍃ترسیده بودم. با خودم میگفتم نکنه خدا بلایی بر سر بچه ام بیاد و مردم بگند که نتونست بعد از عبدالمهدی بچه هاشو نگه داره... این فکر ها و کلافگی و سردرگمی حالم رو دائم بدتر میکرد.
شب جمعه بود.
به ابا عبدالله (ع) توسل کردم.
زیارت عاشورا خواندم.
رو کردم به حرم اباعبدالله (ع) و صحبت کردن با سالار شهیدان...
با گریه گفتم یا امام حسین من میدونم امشب شما با همه شهدا تو کربلا دور هم جمع هستید.
من میدونم الان عبدالمهدی پیش شماست...
خودتون به عبدالمهدی بگید بیاد بچه اش رو شفا بده...
چشمام رو بستم گریه میکردم و صلوات میفرستادم و همچنان مضطر بودم. درهمین حالات بود که یک عطر خوش در کل خانه پیچید.
بیشتر از همه جا بچه ام و لباسهاش این عطر رو گرفته بودند. تمام خانه یک طرف ولی بچه ام بسیار این بوی خوش را میداد به طوری که او را به آغوش میکشیدم و از ته دل میبوییدمش.
چیزی نگذشت که دیدم داره تب ریحانه پایین میاد. هر لحظه بهتر میشد تا این که کلا تبش پایین اومد و همون شب خوب شد.
فردا تماس گرفتم خدمت یکی از علمای قم (آیت الله طبسی) و این ماجرا را گفتم و از علت این عطر خوش سوال کردم.
پاسخ این بود که چون شهدا در شب جمعه کربلا هستند و پیش اربابشون بودند عطر آنجارا با خودشون بهمراه آورده اند.
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی
#روایت_همسر_شهید
از شهیدان داستان #سه_دقیقه_در_قیامت
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقاسید مهدی برای آقاسید ابراهیم، به مانند حاج اصغر بود برای حاج قاسم....
همانطور که حاج اصغر تاب نیاورد و یک ماه بعد رفت...
سید مهدی هم تا لحظات آخر در کنار سید ابراهیم بود و با هم رفتند....
من شک ندارم اگر سیدمهدی می ماند تاب نمی آورد مثل اصغر...
فیلم هایشان را ببینید...
میزان علاقه و دلبستگی را ببینید....
درستش هم همین است که وقتی کسی را دوست داری تاب دوری اش نیاوری و شتابان بروی.
من مطمئنم که خدا سیدمهدی را برد که مثل حاج اصغر یک ماه بی تابی نکشد...
خیلی زیباست به نظرم.
خوش بر احوالشان.....
هرچه قدر در بعضی فیلم ها شوخ طبعی دارد سید مهدی، اما در مواقع لزوم چنان با قدرت محافظ شخصیت نظام است که خدایی نکرده خار در پایش نرود....
مثل حاج اصغری که به حاج قاسم میگفت نرید جلو به خدا میزنند و حاج قاسم میگفت منو میترسونی از دوتا گلوله... سید ابراهیم هم میگفت شما بروید من هوایتان را دارم...
چقدر این داستان ها نزدیکند....
ای خدا💔😔
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_سید_مهدی_موسوی
#شهید_سید_ابراهیم_رئیسی
#خادمان_ملت_و_اسلام
🍃ای که عشقت شعله ور در جانِ ما،
جانم حسین
❣از ازل مهرِ تو در بنیانِ ما،
جانم حسین
😓عطرِ جانبخشِ ضریحت بی قرارم کرده است
🚩کربلایت کعبه ی جانانِ ما
جانم حسین
✍هستی محرابی
📸خضیر فضاله
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله✋
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
کاربران آمریکایی با انتقاد از این تصاویر، نوشتند: در حالی که آمریکاییها زنده سوزاندن مردم فلسطین توسط (رژیم) اسرائیل و سر بریدن کودکان فلسطینی را میبینند، نیکی هیلی بر روی بمبهایی که بر سر غیرنظامیان میریزند، یادداشتهای عاشقانه مینویسد....
#رفح
#فلسطین
#مرگ_بر_اسرائیل
#مرگ_بر_آمریکا
#اللهمعجللولیکالفرج
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊