شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #بدون_تو_هرگز #ایمان #قسمت_شانزدهم علی سکوت عمیقی کرد. - هنوز در اون مورد تصمیم نگرفتیم، باید با
📖 #بدون_تو_هرگز
#شاهرگ
#قسمت_هفدهم
مثل ماست کنار اتاق وا رفته بودم نمی تونستم با چیزهایی که شنیده بودم کنار بیام. نمی دونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت، تنها حسم شرمندگی بود. از شدت وحشت و اضطراب، خیس عرق شده بودم.
چند لحظه بعد علی اومد توی اتاق، با دیدن من توی اون حالت حسابی جا خورد. سریع نشست رو به روم و دستش رو گذاشت روی پیشونیم.
- تب که نداری، ترسیدی این همه عرق کردی یا حالت بد شده؟
بغضم ترکید نمی تونستم حرف بزنم. خیلی نگران شده بود.
- هانیه جان می خوای برات آب قند بیارم؟
در حالی که اشک مثل سیل از چشمم پایین می اومد، سرم رو به علامت نه، تکان دادم
- علی
- جان علی؟
- می دونستی چادر روز خواستگاری الکی بود؟
لبخند ملیحی زد، چرخید کنارم و تکیه داد به دیوار.
- پس چرا باهام ازدواج کردی و این همه سال به روم نیاوردی؟
- یه استادی داشتیم می گفت زن و شوهر باید جفت هم و کف هم باشن تا خوشبخت بشن. من چهل شب توی نماز شب از خدا خواستم خدا کف من و جفت من رو نصیبم کنه و چشم و دلم رو به روی بقیه ببنده.
سکوت عمیقی کرد
- همون جلسه اول فهمیدم، به خاطر عناد و بی قیدی نیست. تو دل پاکی داشتی و داری مهم الانه. کی هستی، چی هستی. و روی این انتخاب چقدر محکمی و الا فردای هیچ آدمی مشخص نیست. خیلی حزب بادن با هر بادی به هر جهت. مهم برای من، تویی که چنین آدمی نبودی.
راست می گفت من حزب باد و بادی به هر جهت نبودم. اکثر دخترها بی حجاب بودن منم یکی عین اونهااما یه چیزی رو می دونستم از اون روز علی بود و چادر و شاهرگم...
ادامه دارد...
---------------------------
✍زندگی شهید #دفاع_مقدس #طلبه_شهید_سیدعلی_حسینی
به قلم سید طاها ایمانی (اسم مستعار - شهید مدافع حرم)
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🍃🌺
السلام علیک یا رقیه بنت الحسین....
📹 تصویری از #شهید_سید_مهدی_موسوی سر تیم حفاظت #شهید_رئیسی در حال بوسه زدن بر قبر مبارک #حضرت_رقیه سلام الله علیها
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🌹🍃
یا رقیه....
تشرف #شهید_رئیسی به داخل ضریح حضرت رقیه(س)
التماس دعا🤲🌹
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
📌 #داستان_شب
📍 #مسجد_بهلول
آورده اند که، عده ای مسجدی می ساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه می کنید؟
گفتند: مسجد می سازیم.
گفت: برای چه؟
پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا.
بهلول خواست میزان اخلاص سازندگان مسجد را بسنجد، پس مخفیانه سنگ نوشته ای سفارش داد که روی آن نوشته شده بود «مسجد بهلول»، پس بهلول شبانه آنرا بالای در مسجد نصب کرد.
سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول». آنها ناراحت شدند؛ بهلول را پیدا کرده و به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت ثبت می کنی؟
بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟ به فرض اینکه مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام، خداوند که اشتباه نمی کند.
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
سفر بخیر
جوانی که شدی عاقبت بخیر....
التماس دعا آرمان🥀
طلبه #شهید_آرمان_علی_وردی🍃
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
.
ای که می بخشی
تو با انگشتری انگشت خویش
دست خالی رد مکن ما را زِ کویت یاحسین
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله✋
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊