eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
211 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
میدونید وقتی حضرت می فرمایند چشم حق داره می بینه یه درس زندگی برای ما هست به نظرم. یه وقتی هست بعضی بندگان خدا یه کارهایی می‌کنند که آدم خیلی آزار می بینه. میگن خدا جای حق نشسته خدا داره می بینه که باهات چه کردند. حالا ما مثل حضرت نیستیم آروم بگیریم. باز هی میگیم خدایا حق ما رو از فلانی بگیر بدجور حقم ناحق کرده فلان کرده ‌.... هی میگیم و بی تابی میکنیم. حالا امام حسین در مقابل شهادت این طفل صغیر و عزیز اینطور میفرمایند که آخ خدا داری می بینی 😭 همین می بینی کافیه خدا... وقتی حرمله لعنت الله علیه خواست ضربه ی مهلکی بزنه، گفت پسر رو میزنم پدرم خود به خود از پا در میاد.... لعنت ابدی به حرمله و بنی امیه....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بســ🌺ــم رب الشـ🕊ـهدا و الصدیـ🍃ـقین
1.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همه‌جارفتم‌ و خوردم‌ به‌ در بسته‌ حسین؛ فقط‌ آخر که‌ رسیدم‌ به‌ تو راهم‌ دادی.... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
📸 عزاداری مسلمانان نیجریه در ماه ‌‌‌ @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
💠 لباسِ بازی در نقش مدافعان حرم به تن برخی سلبریتی‌ها زار می‌زند سریال سقوط را ندیده ام و دوست ندارم اصلا ببینم به خاطر صحبت هایی که از بازیگر (حمید فرخ نژاد) این سریال شنیده ام. اول دوست داشتم این سریال ساخته بشود چون سریال امنیتی بود اما بعد از حرف های بازیگرش دل چرکین شدم، سلبریتی ای که نقش مامور امنیتی را بازی کرد و دیدها را نسبت به این افراد منفی می کند. کشور در شرایط سختی قرار دارد و بعد یک سلبریتی می آید، مبالغ هِنگفتی می گیرد تا نقش امثال برادر من را بازی کند و بعد برود و به ما هم بخندد و اهانت کند، این اتفاق خیلی مضحک است. او به خاطر پول در این نقش بازی کرده است و همین اتفاق باعث می شود مردم هم فکر کنند این مدافعین حرم به خاطر پول رفته اند. یا مجبور بوده اند. درحالیکه بازیگر چنین نقشی است که به این ریاکاری ها دامن می‌زند. 🎙 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🏴 یک جوان ۳۵ ساله در هیئت از دنیا رفت.... 🔹شب ششم محرم امسال در هیئت عرش‌الحسین تهرانپارس که این روزها مجلس عزای خود را در فرهنگسرای اشراق برپا کرده، حال‌وهوای عجیبی برپا شده. 🔹جوان ۳۵ ساله‌ای به‌نام نیما دلدار، بعد از اینکه نماز خود را در حسینیه اقامه کرد، در فضای هیئت نشست تا از سخنرانی استفاده کند اما در همین لحظات سکته کرد. 🔹با اورژانس تماس گرفته شد. یکی از هیئتی‌ها که دورۀ اورژانس دیده بود، شروع به احیا کرد. عوامل اورژانس رسیدند و باز احیا ادامه داشت. 🔹اواسط روضه بود و روضه‌خوان گفت ما کارمان نوکری است و ارباب کارش چیز دیگری است. در این شب استثنائا برق‌ها خاموش نشد. 🔹در ادامه به گوش روضه‌خوان رساندند که کار تقریباً تمام شده. او گفت چطوری بعضی‌ها پیش خدا می‌روند.... 🔹هنوز پیکر این جوان دفن نشده بود که مجلس روضه، مجلس ختم او شد. خدایش بیامرزد... پ.ن:خوش به حالش در مجلس آقا به رحمت خدا رفت... خدا صبر بده به خانواده اش @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الهی درهای مهربانی همیشه به روی دلهاتون باز باشه الهی نسیم عشق نوازشگر لحظه هاتون باشه الهی همیشه خدای مهربون هواتونو داشته باشه عصرتون بخیر🥯☕️ @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
#بدون_تو_هرگز #وجعلنا.... #قسمت_سی_و_هشتم و جعلنا خوندم، پام تا ته روی پدال گاز بود. ویراژ میدادم و
وجودم آتش گرفته بود، می سوختم و ضجه می زدم. محکم علی رو توی بغل گرفته بودم، صدای ناله های من بین سوت خمپاره ها گم می شد. از جا بلند شدم‌. بین جنازه شهدا علی رو روی زمین می کشیدم. بدنم قدرت و توان نداشت. هر قدم که علی رو می کشیدم محکم روی زمین می افتادم. تمام دست و پام زخم شده بود. دوباره بلند می شدم و سمت ماشین می کشیدمش. آخرین بار که افتادم چشمم به یه مجروح افتاد. علی رو که توی آمبولانس گذاشتم، برگشتم سراغش بین اون همه جنازه شهید، هنوز یه عده باقی مونده بودن، هیچ کدوم قادر به حرکت نبودن. تا حرکت شون می دادم ناله درد، فضا رو پر می کرد. دیگه جا نبود. مجروح ها رو روی همدیگه می گذاشتم با این امید که با اون وضع فقط تا بیمارستان زنده بمونن و زیر هم، خفه نشن‌. نفس کشیدن با جراحت و خونریزی‌ اون هم وقتی یکی دیگه هم روی تو افتاده باشه.... آمبولانس دیگه جا نداشت. چند لحظه کوتاه ایستادم و محو علی شدم‌. کشیدمش بیرون پیشونیش رو بوسیدم. - برمی گردم علی جان، برمی گردم دنبالت. و آخرین مجروح رو گذاشتم توی آمبولانس… ادامه دارد... --------------------------- ✍زندگی شهید به قلم سید طاها ایمانی (اسم مستعار - شهید مدافع حرم) @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊