🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹
یک روز
زیر آسمون خدا
آن زمان که دشمن به شهر هایمان هجوم آورده بود
یک #مهدی_باکری
وقتی دید #همسرش در نبودنش دلتنگی میکند!
به همسرش گفت:
#صفـیه خانـم
به این #دنیا دل نبند..❌
این_دنیا
#مثل_شــیشه_میماند
یک دفعه دیدی از دستت افتاد و #شکست..
آری..
#مهـدی_باکری
دل نبست به دنیا
و
سبک بال شد وپرید !
ما
چندبار
دلبستیم به بازار ظاهر فریب دنیا
و
شکستیم
و پرت شدیم در اعماق چاه!؟!
وقت
پـــــــرواز
از
دلبستن هاست.... آری رفیق وقت پرواز هست از تمام تعلقات دنیوی... دنیایی که زمین گیرمون کرده...وتو ای رفیق شهیدم دستمو بگیر پیش بسوی پروازی فراتر از ذهن کوچیکم...پیش بسوی پرواز شهدایییییی(اللهم ارزقنا....)
#سردارجاویدالاثرمهندس_حاج_مهدیباکری
#سالروز_شهادت
#جزیره_مجنون
#لشکر۳۱عاشورا
#خدایامراپاکیزهبپذیر
#شهادت:۲۵اسفند۱۳۶۳
#باکری_ها
#به_یادتمامی_شهدا_وامام_شهداصلوات🌹
#قرارگاه_شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
🌿@shahid_hamid_siahkaly
قرارگاه شهیدحمید و عباسآقا
در محضر #شهیدزین_الدین🌷👆 سالروز شهادت 🌷🥀 ✔️میترسم_از_خودم ... ▫️زمانی که عکس شهدا رو به دیوار اتا
چقدر خوبه آخرش شهادت باشه🥀
#شهیدرسول_خلیلی 🌷
#سالروز_شهادت
چندقدمی ازلب جاده به سمت تپه رفتیم 🗻، بالای سرکارکه رسیدیم، دیدم تا جایی گه توانستند کارراپیش بردند؛ اما دو قسمت اصلی خنثی نشده بودوبه اصطلاح تله را زخمی کرده بودند.
چندتا سیم آویزان مانده بود،تایمرازکارافتاده بود⏱؛اما تله کاملا نبض داشت.سیم چین ،انبردست،کاترو...داخل جیب خشابم بود.کمی فاصله گرفتم و سوئیچ را به مصطفی دادم🔑،گفتم:«بی سیم و تلفن را خاموش کن📞، بذارتوی ماشین.چندتا وسیله هم باخودت بیار».
قبل از اینکه خیلی ازمن فاصله بگیرد، صداش کردم، کلید اتاق 🔑🚪وکمدم را به سمتش پرتاب کردم و گفتم:«بیا اینا دستت باشه». قبل از اینکه بنشینیم پای کار ، نگاه کردم،دیدم علاء خیلی نزدیک من ایستاده، لبخندی به او زدم و گفتم :«برای چی چسپیدی به من ؟ یکم برو عقب تر که چیزیت نشه».
بسم الله الرحمن الرحیم گفتم و آرام کنارمین نشستم💣. درست حدس زده بودم؛دوزمانه بودوباکوچک ترین حرکت دومی فعال می شد؛برای لحظه ای رایحه سیب همه جا پیچید. یک مرتبه دردلم چیزی شبیه قندآب شد. حس کردم درمرکز نور وحرارت قرارگرفتم.گردو خاک که فرونشست ،سیدعلاء ازته دل فریاد می زد؛ به صورتش نگاه کردم.چشم چپش کامل ازحدقه بیرون زده بودوخون تمام صورتش را گرفته بود😣. مصطفی چندبارزمین خوردو بلندشد،موج انفجاراوراگرفته بود....
علاء دست روی چشمش گذاشت؛ ولی خون از لای انگشت هایش بیرون می زد. مصطفی همان طور که گیج می خورد، به سختی خودش رارساند به ماشین و بی سیم رابرداشت.دست هایش جان نداشت کلید روشن شدن را فشار دهد.انگشت هایش می لرزید.
باهرجان کندنی بود، بالاخره بی سیم را روشن کرد ورفت روی خط ابو حسنا:📞
__ابوحسنا،ابوحسنا،خلیل📞
درفاصله آمدن جواب از بی سیم ، نفسش که انگارگره خورده بودراآزادکرد، آه کوتاهی کشیدو بعد هم باپشت دست چشم هایش را پاک کرد. باز هم کلید رافشاردادو گفت:«ابوحسنا،ابوحسنا،خلیل».📞
بعد چندثانیه صدای ابوحسنا آمدکه می گفت:«خلیل جان به گوشم».
مصطفی سرش را به صندلی تکیه داد . آب دهانش را که مثل زهر تلخ شده بود،قورت داد.انگارکه یک مشت خاک خورده بود، صورتش را درهم کردوگفت:«حاجی منم مصطفی،خلیل کربلاییشد».🕊🕊
ابوحسنا باتشرپرسید:«درست حرف بزن، خلیل چی شده؟
مصطفی باگریه گفت:«خلیل کربلایی شد،حاجی بدبخت شدیم».😭😭😭🕊🕊🕊🕊
#قرارگاه_شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
⌈.🌱.@shahid_hamid_siahkaly ⌋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰🥀⊱
.
.
مجیدهیچوقتاهلنمازوروزهودعانبود،
اماسهچهارماهقبلازرفتنبهسوریه
بهکلےمتحولشد،همیشهدرحال
دعاوگریهبود،نمازهایشراسروقت
مےخواند،حتےنمازصبحشرا
نیزاولوقتمےخواند،خودش
همیشهمےگفت
نمےدانمچهاتفاقےبرایمافتادهکهاینطور
عوضشدهامودوستدارمهمیشهدعا
بخوانموگریهکنموهمیشه
درحالعبادتباشم!
#حرمدافعانحرم♥️"
#سالروز_شہادت🕊"
#شهیدمجیدقربانخانے🌦"
#قرارگاه_شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
⌈.🌱.@shahid_hamid_siahkaly ⌋