°•{🌱🌸}•°
#ڈاسْثانِ_سْہ_دَڨیڨہ_دَرْ_ڨی٘ـامَثْ𖣔
#قسمت_نهم↓
🌴 حق الناس و حق النفس 🌴
از وقتی که مشغول به کار شدم، حساب سال داشتم. یعنی همه ساله، اضافه در آمد های خودم را مشخص می کردم، یک پنجم آن را به عنوان خمس پرداخت میکردم.
با اینکه روحانیون خوبی در محل داشتیم، اما یکی از دوستانم گفت: یک پیرمرد روحانی در محل ما هست؛ بیا و خمس مالت را به او بده و رسیدش را بگیر...
در زمینه خمس؛ خیلی احتیاط می کردم. خیلی مراقب بودم که چیزی از قلم نیفتد.
من از اواسط دهه هفتاد، مقلد رهبری معظم انقلاب شدم.
یادم هست که آن سال، خمس من به بیست هزار تومان رسید...
یکی از همان سالها وقتی خمس را پرداخت کردم به آن پیرمرد تاکید کردم که رسید دفتر رهبری را برایم بیاورد...
هفته بعد وقتی رسید خمس را آورد؛ با تعجب دیدم که رسید دفتر آیت الله........است!
گفتم: این رسید چیه؟! اشتباه نشده؟! من به شما تاکید کرد مقلد رهبری هستم!!
او هم گفت: فرقی ندارد!
با عصبانیت با او برخورد کردم؛ گفتم: باید رسید دفتر رهبری را برایم بیاوری...
من به شما تاکید کردم که مقلد رهبری هستم و میخواهم خمس من به دفتر ایشان برسد...
او هم هفته بعد، یک رسید بدون مهر برایم آورد که نفهمیدم صحیح است یا نه!!!
از سال بعد هم خمس خودم را مستقیم به حساب اعلام شده توسط دفتر رهبری واریز می کردم.
یکی دو سال بعد خبر دار شدم، این پیرمرد روحانی از دنیا رفت.
من بعدها متوجه شدم که این شخص خمس چند نفر دیگر را هم به همین صورت جابجا کرده...!!!
در دنیای پس از مرگ در آن زمانی که مشغول حساب و کتاب اعمال بودم، یکباره این پیرمرد را دیدم.
خیلی اوضاع آشفته ای داشت...!!
در زمینه حق الناس به خیلی ها بدهکار و گرفتار بود...!
بیشترین گرفتاری او به بحث خمس برمیگشت.
برخی آدم های عادی، وضعیت بهتری از این شخص داشتند...
ناکهان دیدم پیرمرد پیش من آمد و تقاضا کرد حلالش کنم...!!
اما این قدر اوضاع او مشکل داشت که با رضایت من چیزی تغییر نمی کرد...
البته من هم قبول نکردم...
در این جا بود که جوان پشت میز به من گفت: « این هایی که می بینی، این کسانی که از شما حلالیت میطلبند یا شما از آنها حلالیت می طلبی، کسانی هستند که از دنیا رفته و مرده اند؛ حساب آنها که هنوز در دنیا هستند، مانده تا زمانی که آنها هم به برزخ وارد شوند. حساب و کتاب شما با آنها که زنده اند بعد از مرگشان انجام می شود...»
بعد دوباره در زمینه حق الناس با من صحبت کرد و گفت: « وای به حال افرادی که سال ها عبادت کرده، اما حق الناس را مراعات نکردند...این را هم بدان! اگر کسی در زمینه حق الناس به شما بدهکار باشد و او را در دنیا ببخشید؛ ده برابر آن در نامه عملتان ثبت میشود. اما اگر به برزخ و بعد از مرگ کشیده شود، همان مقدار برای شما ثبت خواهد شد.»
اما یکی از مواردی که مردم نسبت به آن دقت کمتری دارند؛ حق الله است.
مردم به غلط می گویند: دست خداست و ان شاء الله خداوند از تقصیرات ما میگذرد؛ در حالی که این طور نیست...
حق الناس هم که مشخص است...
اما در مورد حق النفس یعنی حق بدن تقریباً حساسیتی بین مردم دیده نمی شود!!
گویی حقوق بدن را هم خدا بخشیده... اما در آن لحظات وانفسا موردی را در پرونده ام دیدم که مربوط به حق بدن یعنی حق النفس میشد...
در روزگار جوانی؛ با رفقا و بچه های محل برای تفریح به یکی از باغهای اطراف شهر رفتیم.
کسی که ما را دعوت کرده بود، قلیان را آماده کرد و با یک بسته سیگار به سمت ما آمد...!!
سیگار ها را یکی یکی روشن کرد و دست رفقا میداد...
من هم در خانهای بزرگ شده بودم که پدرم سیگاری بود اما از سیگار نفرت داشتم...
آن روز با وجود کراهت؛ اما برای اینکه انگشت نما نشوم و دوستانم مرا مسخره نکنند؛ سیگار را از دست آن آقا گرفتم و شروع به کشیدن کردم...!