eitaa logo
کانال رسمی شهید جواد جهانی🇵🇸
326 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
21 فایل
اولین کانال رسمی شهید جواد جهانی در ایتا ولادت:۱۳۶۰/۱۰/۰۷ شهادت:۱۳۹۵/۰۸/۲۰ پاسخ به ناشناس در کانالِ: @nashenas_jahani خادم: Yegane_ghorbani313@ تبادل: @kahani_m
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 برای اینکه ببینیم که حقیقت ما مجرد است یا مادی باید خصوصیات بدن 👫 انسان و نیز خصوصیات حقیقت انسان یعنی من را فهرست کنیم 📋 و ببینیم👀 آیا خصوصیات من با خصوصیات بدن سازگار است ؟یا اینکه من فقط خواص موجود مجرد را داراست ؟ اولین خصوصیاتی که از من میخواهیم بشناسیم ، سه طبقه بودن من است . برای شناخت این حقیقت سعی می کنیم که آماری از موجوداتی که در وجود ما حضور دارد بگیریم ✅ خب از این به بعد میخوایم حقیقت انسان را با بدن مقایسه کنیم و در آخر خواهیم فهمید که حقیقت انسان خیلی عظیم تر از بدنش است 😍 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ╔∞♡🍃🌺🍃♡∞╗ @dorehamei ╚∞♡🍃🌺🍃♡∞╝ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠 💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠 𖣔 ↓ 🌴 صدقه 🌴 در میان روزهایی که بررسی اعمالم انجام شد؛ یکی از روزها برای من به طرز عجیبی خاطره ساز گردید؛ چون در آن وضعیت، ما به باطن اعمال، آگاه می‌شدیم... یعنی ماهیت اتفاقات و علت برخی وقایع را می‌فهمیدیم. چیزی که امروزه به اسم شانس بیان می شود اصلا آنجا مورد تایید نبود بلکه تمام اتفاقات زندگی به واسطه برخی علت ها رخ می داد. روزی در دوران جوانی با اعضای سپاه به اردوی آموزشی رفتیم. کلاس های روزانه تمام شد و برنامه اردو به شب رسید. نمی‌دانید که چقدر بچه های هم دوره را اذیت کردم...! بیشتر نیروها خسته بودند و داخل چادرها خوابیده بودند. من و یکی از رفقا می رفتیم و با اذیت کردن؛ آنها را از خواب بیدار می کردیم! برای همین یک چادر کوچک به من و رفیقم دادند و ما را از بقیه جدا کردند. شب دوم اردو بود که باز هم بقیه را اذیت کردیم و سریع برگشتیم چادر خودمان که بخوابیم... البته بگذریم از این که هر چه ثواب و اعمال خیر داشتم به خاطر این کارها از دست دادم... وقتی در اواخر شب به چادر خودمان برگشتیم، دیدم یک نفر سر جای من خوابیده... من یک بالش مخصوص برای خودم آورده بودم و با دو عدد پتو برای خودم یک رختخواب قشنگ درست کرده بودم. چادر ما چراغ نداشت و متوجه نشدم چه کسی جای من خوابیده! فکر کردم یکی از بچه ها می خواهد ما را اذیت کند. لذا همینطور که پوتین پایم بود جلو آمدم و یک لگد به شخص خواب زدم... یکباره دیدم حاج آقا که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید و قلبش را گرفته و داد میزد: کی بود؟ چی شد؟ وحشت کردم. سریع از چادر آمدم بیرون... بعدها فهمیدم که حاج آقا جای خواب نداشته و بچه ها برای اینکه من را اذیت کنند به حاج آقا گفتن که این جای حاضر و آماده برای شماست...!!! اما لگد خیلی بدی زده بودم!!! بنده خدا یک دستش به قلبش بود و یک دستش به پشتش...!!! حاج آقا آمد از چادر بیرون و گفت: الهی پایت بشکند...!!! مگر من چکار کردم که اینجوری لگد زدی؟ آمدم جلو و گفتم: حاج آقا غلط کردم! ببخشید!! من باکسی دیگر شما را اشتباه گرفتم...! اصلاً حواسم نبود که پوتین پایم کردم و ممکن است ضربه شدید باشد! خلاصه آن شب خیلی معذرت خواهی کردم... بعد به حاج آقا گفتم: شرمنده!! شما بروید بخوابید، من میروم داحل ماشین می خوابم... فقط با اجازه شما؛ بالش خودم را بر میدارم. چراغ را برداشتم و رفتم داخل چادر؛ همین که بالش را برداشتم، دیدم یک عقرب به بزرگی کف دست؛ زیر بالش من قرار گرفته... حاج آقا هم آمد داخل و هر طوری بود عقرب را کشتیم... حاجی نگاهی به من کرد و گفت: جان من را نجات دادی! اما بد لگدی زدی! هنوز درد دارم... من هم رفتم داخل ماشین خوابیدم. روز بعد اردو تمام شد و برگشتیم... روز بعد من در حین تمرین در باشگاه ورزش های رزمی پایم شکست. اما نکته جالب توجه این بود که ماجرای آن روز در نامه عمل من کامل و با شرح جزئیات نوشته شده بود...!! جوان پشت میز به من گفت: « آن عقرب مامور بود که تو را بکشد؛ اما صدقه ای که آن روز دادی مرگ تو را به عقب انداخت.» همان لحظه فیلم مربوط به آن صدقه را دیدم... عصر همان روز خانم من زنگ زد و گفت: فلانی که همسایه ماست خیلی مشکل مالی دارد. هیچ چیزی برای خوردن ندارند... اجازه میدهی از پول‌هایی که کنار گذاشتی؛ مبلغی به آنها بدهم؟ گفتم: آخه من پول ها را گذاشتم برای خرید موتور. اما عیبی ندارد؛ هر چقدر میخواهی به آنها بده... جوان پشت میز گفت: « آن صدقه مرگ تو را عقب انداخت اما آن روحانی که لگد خورد؛ ایشان در آن روز کاری کرده بود که باید این ضربه را میخورد ولی به نفرین ایشان پای تو هم شکست...» بعد، به اهمیت صدقه دادن و خیرخواهی برای مردم اشاره کرد و آیه ۲۹ سوره فاطر را خواند: « کسانی که کتاب الهی را تلاوت می کنند و نماز را برپا می دارند و از آنچه به آنها روزی داده‌ایم؛ پنهان و آشکار انفاق می کنند؛ تجارت پرسودی را امید دارند که نابودی و کسادی در آن نیست.» یا حدیثی که امام باقر علیه السلام فرموده‌اند: « صدقه دادن هفتاد بلا از بلاهای دنیا را دفع می کند و صدقه دهنده از مرگ بد رهایی می یابد.» البته این نکته را باید ذکر کنم که جوان پشت میز به من گفت: « که صدقات؛ صله رحم؛ نماز جماعت؛ زیارت اهل بیت علیهم السلام؛ حضور در جلسات دینی و هر کاری که خالصانه برای رضای خدا انجام دهی جزو مدت عمرت حساب نشده و باعث طولانی شدن عمر میگردد...»