eitaa logo
خاطرات‌وکرامات شهید عاملو
2.9هزار دنبال‌کننده
912 عکس
341 ویدیو
22 فایل
ادمین : @alirezakalami نویسنده ۱۳ عنوان کتاب از زندگینامه شهدا📚 و سه کتاب از خاطرات #شهید_کاظم_عاملو💖 👈برای دسترسی سریع به مطالب، رجوع کنید به فهرست «سنجاق‌شده» در کانال🖇️ مدیر تبادل: @shahid_gomnam18 ⛔کپی مطالب بدون ذکر آدرس کانال جایز نمی‌باشد⛔
مشاهده در ایتا
دانلود
کلامی از ♦️عزیزان هر رقابت و جدلی با هم می‌کنید، اگر دین و انقلاب را تضعیف کند مغضوب و هستید. 🔹🔸 @Shahid_ketabi
پدرخانم شهید عاملو مي‌گفت: براي اين دخترم خواستگار زياد می‌آمد. ولي هر دفعه يک جور بهم خورد. تا اينکه يک روز کاظم با خانواده آمدند خواستگاري دخترمان. ولی بررسي کرديم و ديديم که آنها به درد دختر ما نمي‌خورند؛ خانواده آنها در فقر شديدي به سر مي‌بردند. احساس مي‌كردم كه در شأن ما نيستند. در نهایت هم به اين نتيجه رسيديم که ردشان کنيم. لذا به نحوی دست به سرشان کرديم و گفتيم: برويد تا به شما خبر بدهيم. آنها هم رفتند. ولي مدام پيگير بودند و ول کن نبودند. اما مدتی اتفاقات عجيبي افتاد. آقای زرگر در ادامه تعریف می‌کرد: من در تهران بودم و کاظم در سمنان. اما گاهی يکهو سر نماز يا جایی در خانه، چهره خواستگار مي‌آمد جلوي صورتم و مي‌ديدم ايستاده و با من حرف مي‌زند! بعد مي‌آمدم سراغ همسرم و مي‌گفتم: «کاظم اينجا نبود؟» خانمم با تعجب جواب می‌داد: «نه! خيالاتي شدي؟!» ميگفتم: «به خدا موقع نماز جلوي من ايستاده بود و با يک حالت مظلومي جواب مي‌خواست!» این اتفاق چندين بار تكرار شد. قضيه انقدر برايم عجيب شده بود که فکر مي‌کردم شايد این پسر در خانه مخفي شده و گاهي خودش را نشان مي‌دهد! روزها گذشت تا اينكه تصميم گرفتيم به اين ازدواج رضايت دهيم... برشی از کتاب خاطرات بی‌نظیر شهید کاظم عاملو با اندکی تغییر @shahid_ketabi