eitaa logo
کانال رسمی شهید سلمانیان
278 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
415 ویدیو
9 فایل
کانال‌ شهیدمجیدسلمانیان(سلیمانیان) ↫تحت نظر خانواده‌‌ محترم‌ شهید ولادت: ۶ اُردی‌بــهشــت ۱۳۶۷ شهادت: ۱۷ اُردی‌بــهشــت ۱۳۹۵ 🔸️محل شهادت: سوریه، خانطومان 🔹بازگشت پیکر مطهّر ۱۳۹۹/۰۷/۲۴ 📍مزار شهید: گلزار شهدا امامزاده طاهر(ع) کرج خادم: @seydhosein_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 انتشار برای نخستین‌بار شهید مجید سلمانیان در کنار مادر❤️ راوی: سید رضا مرتضوی اربعین سال ۱۳۹۳، سال آخری که مجید شاهرود بود، تصمیم گرفتیم برویم پیاده روی کربلا.. راه افتادیم.. توی راه، هر چند ساعت یک بار، به زنگ می‌زد و خبر از وضعیتش می داد. قربان صدقۀ حاج خانم می‌رفت: «فدات بشم، قربونت برم❤️ همیشه حسرت می خوردم چرا من بلد نیستم با مادرم این طوری حرف بزنم. چرا من بلد نیستم این جور ابراز احساسات کنم.. •┈••✾••✾••┈• 📣 کانال رسمی شهید مجید سلمانیان <🪴@Shahid_Majid>
🔗برشی از کتاب در دست انتشار: "دیدار با دبیرکل" اثر ارزشمندی از خانم فائزه طاووسی (نویسنده کتاب ) •┈••✾••✾••┈• 📣 کانال رسمی شهید مجید سلمانیان <🪴@Shahid_Majid>
ماه رمضان بود. روزهای آخر بارداری، دلم می‌خواست روزه بگیرم؛ ولی مادرشوهرم نمی‌گذاشت. نهم رمضان، ناهید، دختردایی‌ام و شوهرش من را بردند بیمارستان کمالی کرج. پنج صبح روز سه‌شنبه، ششم اردیبهشت، بچه دنیا آمد. یداللّه قبل رفتنش گفته بود اسمش محمود باشد یا مجید. اسم ها را که لای قرآن گذاشتیم، «مجید» بیرون آمد. •┈••✾••✾••┈• 📣 کانال رسمی شهید مجید سلمانیان <🪴@Shahid_Majid>
به که نزدیک شدیم، پیگیر روحانی از امام جمعۀ نوبندگان شدم. وقتی شیخ آمد روستا، جای سکونت نداشت. ده روز توی خانۀ من ماند و بعد رفت خانۀ یکی از پاسدارها که مهاجرت کرده بود شهر. قبل از دیدنِ میانۀ خوبی با روحانیون نداشتم. شیخ مجید که آمد، آن قدر صمیمی شد که یخ ارتباط من با خودش را هم آب کرد.. •┈••✾••✾••┈• 📣 کانال رسمی شهید مجید سلمانیان <🪴@Shahid_Majid>
مجید برای تبلیغ رفته بود جای محروم و دورافتاده. یک بار این روحیه‌اش را تحسین کردم. گفت: «داداش، من چیزهایی دیدم که خجالت می‌کشم اسم خودم رو بذارم مبلّغ. چند سال قبل، جایی تبلیغ رفتم که شیعه و سُنیِ اون منطقه توی مضیقه بودن. اولش به خودم افتخار می‌کردم اومدم یه روستای محروم برای تبلیغ. تا اینکه حوالی اونجا طلبه‌ای رو دیدم که حلقۀ طلای زنش رو فروخته بود، زینت توی دست زنش رو داده بود و هزینۀ تبلیغِ خودش کرده بود، بدون اینکه هزار تومن از اُرگانی بگیره..از کتاب روایت مستند زندگی شهید سلمانیان •┈••✾••✾••┈• 📣 کانال رسمی شهید مجید سلمانیان <🪴@Shahid_Majid>
🔴 دعای شیخ مجید برای نصرت و پیروزی سید حسن نصرالله دست‌هایش را برد بالا، چشمانش را بست و دعا خواند: «پروردگارا به‌حق این شب، پروردگارا فرج امام‌ زمانمان برسان. همۀ ما را فدای امام‌ زمان (عج) بگردان. به‌ حق علی و اولاد علی، چیزی که به مجاهدینت عنایت کردی به ما هم بده. نصرت و پیروزی به لشکر اسلام عطا بفرما. داعش و داعشی را نابود کن. به حق علی و اولاد علی، نصرت و پیروزی به لشکر اسلام، مخصوصاً رهبرمون و تمام خادمین عنایت کن. امواتمان را همین الان یهویی ببخش و بیامرز.» صفحه ۲۴۷ کتاب به روایت روح الله صادقی، فرمانده گردان حمزه 🔖برای ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خریدِ کتاب: اردیبهشت‌اتفاق‌افتاد 👉 بزنید روی اسم کتاب •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• 📣 ڪانال رسمی شهید مجید سلمانیان @shahid_majid
🔸حال و هوای مراسم رونمایی و معرفی کتابِ 🌱🌷 🔹حرم مطهر امام رضا(سلام‌الله‌علیه) صحن قدس، رواق کتاب | ۱۴۰۴/۰۲/۱۷ 📍ان‌شاءالله گزارشی از محتوای این نشست صمیمانه و نورانی، به زودی در کانال قرار خواهد گرفت. •┈••✾••✾••┈• 📣 کانال رسمی شهید مجید سلمانیان <🪴@Shahid_Majid>
محرم و صفر برای سخنرانی دعوتش کردند روستای دیزج. مجید، به خاطر روحیۀ مطالبه‌گری‌اش، هر روستایی که می‌رفت، ایرادهایی که می‌دید را منتقل می‌کرد و برای همین همیشه مغضوب آقایان بود. یک بار با مسئولان سازمان تبلیغات شاهرود درگیر شد که چرا رسیدگی به طلبه‌های اعزامی روستاها خوب نیست! چرا امکاناتشان را بین همه مساوی تقسیم نمی‌کنند! برای خودش جوش نمی‌زد. مجید به زندگی جهادی و خانه‌ به‌ دوشی عادت داشت. بیشتر نگران وضع دوستان طلبه‌اش توی روستاهای اطراف بود.از کتاب روایت مستند زندگی شهید سلمانیان ©انتشار فقط با آدرس کانال رسمی شهید مجید سلمانیان مجاز است❗️ •┈••✾••✾••┈• 📣 کانال رسمی شهید مجید سلمانیان <🪴@Shahid_Majid>
مجید برای تبلیغ رفته بود جای محروم و دورافتاده. یک بار این روحیه‌اش را تحسین کردم. گفت: «داداش، من چیزهایی دیدم که خجالت می‌کشم اسم خودم رو بذارم مبلّغ. چند سال قبل، جایی تبلیغ رفتم که شیعه و سُنیِ اون منطقه توی مضیقه بودن. اولش به خودم افتخار می‌کردم اومدم یه روستای محروم برای تبلیغ. تا اینکه حوالی اونجا طلبه‌ای رو دیدم که حلقۀ طلای زنش رو فروخته بود، زینت توی دست زنش رو داده بود و هزینۀ تبلیغِ خودش کرده بود، بدون اینکه هزار تومن از اُرگانی بگیره..از کتاب روایت مستند زندگی شهید سلمانیان •┈••✾••✾••┈• 📣 کانال رسمی شهید مجید سلمانیان <🪴@Shahid_Majid>
🌱 شهید مجید سلمانیان🌷 🔹سریع‌تر از چیزی که فکر می‌کردیم با مردم دِه اُخت شد. بعد از نماز صبح، آموزش روخوانی قرآن بود. بیشتر افراد کلاس، جوان‌ها بودند. 🔸به یک مسجد اکتفا نمی‌کرد. مرتب به حسینیه‌ها و مساجد دیگر سر می‌زد. با سیستم پایگاه، هرچه از کامپیوتر بلد بود، از نصب ویندوز گرفته تا کار با اینترنت دیال آپ و نصب برنامه‌های مختلف، به بچه‌ها آموزش می‌داد. 🔹پای دردِ دل پیرمرد دامدار روستا می‌نشست که از مشکلات کاری تنها پسرش در شرکت نفت خوزستان با او حرف می‌زد یا گِله از امکانات کم روستا که دکل برای موبایل ندارد یا کوچه و خیابان‌هایش که هنوز خاکی است؛ 🔸با همه دَم‌خور بود. از بچه مذهبی و انقلابی گرفته تا مخالف نظام. آدم‌هایی در صف نماز جماعت و پای منبرش آمدند که قبل تر این آدم‌ها اصلاً گذرشان به مسجد نیفتاده بود!! کتاب •┈••✾••✾••┈• 📣 کانال رسمی شهید مجید سلمانیان <🪴@Shahid_Majid>
کتاب در نمایشگاه کتاب حوزه علمیه خراسان مشهد مجتمع حوزوی آیت الله شاهرودی 🗓۱۴۰۴/۶/۲۲ | •┈••✾••✾••┈• 📣 کانال رسمی شهید مجید سلمانیان <🪴@Shahid_Majid>