🔰با آیتاللّه هاشمی، #درس_اخلاق داشتیم. #مجید آن روز نبود. اواسط درس، حاج آقا مکث کرد، سرش را پایین انداخت. توی فکر رفت. گفت: «گاهی همین طلبههای ساده و جوان که روزانه منِ نوعی از کنارشان میگذرم و حسابشان نمی آورم، درس اخلاقی میدهند که خلاصۀ چندین کتاب اخلاق است. مثلاً همین دیشب، طلبهای که اسمش را نمیبرم، دفترچۀ شهریه و کارت بانکیاش را آورد و تحویلم داد و گفت : "آقا جان این شهریۀ دو سال من. دست نخورده. من درسخوان نیستم. خودم را لایق شهریه نمیدانم.»
🔸با خودم گفتم: «مگه ممکنه؟ نَفَس یارو از جای گرم بلند شده. لابد بهش اِرث رسیده. ما که نمیتونیم کار کنیم و فعلاً منبر بریم. حمایت خانوادهها هم که ناچیزه. همین مقرری سی هزارتومنی هم اگه نباشه که نمیشه! »
با صلوات بچه ها و بلندشدن حاج آقا، جمعیت پراکنده شد. سر جایم نشسته بودم و توی فکر. میرعلی صورتش را آورد بیخِ گوشم: «دوزاریت اُفتاد آقا کی رو میگفت؟ » مات زده نگاهش کردم: «نه والا، عجیب بود! » چشمکی زد. گفت:
« #مجیدِ_خودمون بود. »
🔹چشمانم گرد شد. طلبهها که موقع درس خواندن آهی در بساط نداشتند. مجید هم مثل بقیه. حالا به جایی رسیده که کارت بانکیاش را تحویل تولیت حوزه می دهد! از دستش عصبانی شدم.
شب، #مجید را دوره کردیم که چرا کارتش را تحویل داده. هرچه سعی کردیم دعوا نکنیم و با منطق بحث کنیم، باز توی حرف هم می پریدیم. سروصدایمان بلند میشد. مجید حرفش این بود که علمای زیادی توصیه داشتند، شهریه نگیرید. خودش چون طلبۀ تراز و درس خوانی نیست، مبلغی نباید بگیرد...
📌روایتی از کتابِ:
" اردیبهشت اتفاق افتاد "
زندگی نامه شهید مدافع حرم،
حجّتالاسلام مجید سلمانیان
📖 نشر راه یار
#شهید_مجید | #خاطره
➖➖➖➖
📣 کانال رسمی شهید مجید سلمانیان
@shahid_majid
هدایت شده از کانال رسمی شهید سلمانیان
«زبانم مو درآورد تا حالیش کنم، والله معاونتِ فرهنگیِ تیپ، متصدی جابجایی نیروی گردان به حمّام نیست!!
➖گردان خودش ماشین داره مجید!
نیروش رو برداره ببره.
➖وظیفمه. باید تو این رفت و آمدها بشناسم رزمنده رو. توی ماشین منبر برم براش. بعد هم خسته میشن، راه زیاده.
وقتی بچّهها را میرساند، میگفت: «دو ساعت دیگه، خودم میآم دنبالتون.»
یک تویوتای پُر از رزمنده را میبرد و میآورد. شب هم دوباره میرفت خط پیششان. نیرو آنقدر که #مجید را در طول روز میدید، فرمانده گردان خودش را نمیدید.»
#اردیبهشتاتفاقافتاد
#شهیدمجیدسلمانیان
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
📣 ڪانال رسمی شهید مجید
@shahid_majid
هدایت شده از کانال رسمی شهید سلمانیان
«زبانم مو درآورد تا حالیش کنم، والله معاونتِ فرهنگیِ تیپ، متصدی جابجایی نیروی گردان به حمّام نیست!!
➖گردان خودش ماشین داره مجید!
نیروش رو برداره ببره.
➖وظیفمه. باید تو این رفت و آمدها بشناسم رزمنده رو. توی ماشین منبر برم براش. بعد هم خسته میشن، راه زیاده.
وقتی بچّهها را میرساند، میگفت: «دو ساعت دیگه، خودم میآم دنبالتون.»
یک تویوتای پُر از رزمنده را میبرد و میآورد. شب هم دوباره میرفت خط پیششان. نیرو آنقدر که #مجید را در طول روز میدید، فرمانده گردان خودش را نمیدید.»
#اردیبهشتاتفاقافتاد
#شهیدمجیدسلمانیان
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
📣 ڪانال رسمی شهید مجید
@shahid_majid
﷽
❤️رفتم خانهاش. توی طب سنتی وارد بود. از اینها بود که مزاج و طبع را بشناسد. دیدم این کاره است. وسیله و ابزار هم داشت. من و همسرم آن زمان مشکلاتی برای فرزنددارشدنمان داشتیم. بچه هایمان سخت به دنیا میآمدند، از دنیا هم میرفتند. همسرم باردار بود. هر دو نگران بودیم. این را هم به #مجید گفتم.
🔸بعد از حجامت، بستهای درآورد. با احتیاط باز کرد و گفت: «قشنگ بو کن، ببین چه حال خوبی بهت دست میده؛ تربت امام حسینه.»
آب سرداب حرم #حضرت_عباس
(علیهالسّلام) هم داشت.
کمی از تربت داخل آب ریخت، داد دستم.
گفت: «ببر برای عیالت، انشاءاللّه
به حقّ #امام_حسین(علیهالسّلام)
این بار بچّه سلامت دنیا میآد.»
نوزادمان چند ماه بعد صحیح و سالم دنیا آمد؛
وقتی مجید دیگر نبود😭
✍روایتی از کتاب اردیبهشت اتفاق افتاد❤️
#شهید_مجید | #مدافعان_حرم
•┈••✾••✾••┈•
📣 کانال رسمی شهید مجید سلمانیان
<🪴@Shahid_Majid>