eitaa logo
شهید مسعود عسگری
1هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
5.7هزار ویدیو
38 فایل
مدافع حرم حضرت زینب س فدایی سید علی تولد:69/6/8 شهادت: 94/8/21 بهشت زهرا س قطعه 26 ردیف 79 شماره 19 خواهر زاده شهيد مدافع حرم مصطفی نبی لو ارتباط با ادمین👇 @masoud1394
مشاهده در ایتا
دانلود
470.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا مهر تو، تو دل منه قلبم به عشق تو میزنه آرامش دلتنگیامی @shahid_masoud_asgari
یه روز با مسعود و يكى از دوستان رفته بودیم یه منطقه رو براى كار آموزشى شناسایی کنیم اینقدر اين طرف، اون طرف رفتیم تا آخرش نفهمیدیم کجاییم چطوری باید برگردیم دوستى كه همراهمون بود پرسید حالا از کدوم طرف باید برگردیم مسعود به شوخی انگشتشو کرد تو دهنش بعد گرفت سمت باد و گفت از این طرف بايد برگرديم درست مارو برگردوند سر جای اولمون. @shahid_masoud_asgari
خیلیا دوست دارن تصویر یا صدایی از شهیدی که تا حالا ندیدنش ببینن و بدونن رفتار و حرکاتش چجوری بوده برای کسانی که تا حالا ندیدن خیلی جذاب و تاتیر گذاره ولی برای خانواده و مخصوصا دوستان و همرزمان کوله باری از دلتنگی و بغض همراش داره لحظات باهم بودن مثل فیلم میاد جلو چشمای آدم حرفایی که زده شده خاطراتی که بود سختیها کنار هم بودنا توعالم رفاقت قهر و آشتیا تو میدون جنگ و جهاد برای هم جون دادنا و نگران بودنا شاید کسی باورش نشه که تو منطقه عملیات یه روز شد که حجم آتیش و خمپاره به حدی رسید که بیشتر بچه ها بخاطر موج انفجار سردرد گرفتن و با تشخیص فرمانده دم غروب بود که به عقبه برگشتن مسعود و چند نفر دیگه بازم مثل همیشه گوی سبقت و ربودن و از خود گذشتگی کردن و شب تو منطقه موندن که خط و حفظ کنن و تا عصر فردا طول کشید ما برگشته بودیم عقب تو این یه روز بقدری دلتنگ و نگران بودیم که داشتیم دق میکردیم وقتی فردای اون روز دوباره برگشتیم منطقه عملیات باورتون نمیشه انقدر از دیدن هم ذوق کردیم همدیگرو بغل میکردیم بعضی وقتا بغض هم میکردیم همینجوری خونه به خونه دنبال بچه ها و دیدنشون: مسعود کجاست؟ سید مصطفی؟ یه نفر میگفت خونه بالایی هستن حسن و علی کجان؟ میگفت خونه دومی احمد و محمد رضا و صباح کجان میگفت دارن میان پایین، بعد گفتن منطقه تثبیت شده و همه برگردید عقب و تحویل فاطمیون بدید دوباره جمع شدیم دورهم خیلی خوشحال بودیم و خدارو شکر میکردیم. ما که طاقت یه روز که هیچ یه مدت کوتاهی دوری هم و نداشتیم حالا نمیدونم چطور طاقت آوردیم دوری شونو تحمل کنیم، ولی قطعا بخاطر فلسفه شهادته... @shahid_masoud_asgari
یه خاطره از در مورد تهیه تجهیزات برای اعزام به : . انفرادی برای هر رزمنده ای مهمه، مثل حمل و تجهیزات، آب و بند اسلحه و... . حدود دو سال قبل از اعزام به سوریه یه مقدار تجهیزات انفرادی به ما دادن ولی متأسفانه برای کار عملیاتی مناسب نبود من، مسعود، محمد و برادرم تصمیم گرفتیم یه کوچک راه بندازیم و یه سری وسایل کنیم رفتیم چرخ خیاطی و وسایل مورد نیاز رو با قرض و چک دادن تهیه کردیم بعد از آماده شدن کارگاه اولین چیزی که برامون مهم بود، جليقه حمل تجهیزات بود چون خشاب و مهمات و ملزومات انفرادی رزمنده توی اون جاسازی میشه و خیلی باید تو نوع و مدل دوختش دقت بشه چون اگر مناسب نباشه توی میدون جنگ خیلی انرژی از رزمنده می گیره . شروع کردیم به تحقیق تا طرح مناسب رو انتخاب کردیم. طراحی، برش زدن و دوختن پارچه شروع شد، بعد از هر مرحله مسعود می پوشیدتا ایراد کارو در بیاریم، بعد از چند بار شکافتن و دوختن، جلیقه مورد نظر آماده شد مسعود خیلی از جلیقه ای که تولید کرده بودیم خوشش میومد توی اعزام آخری قبل شهادتش اومد جلیقه رو برداشت و وسایل هاشو روی اون کرد و پوشید، بهش گفتیم این نمونس، جنسشم خوب نیست، گفت این خیلی بهتر از جلیقه های دیگس و من باهاش خیلی راحتم توی همه عملیات ها و تا لحظه تنش بود همیشه آدم چیزی که خودش درست می کنه و براش زحمت میکشه، براش با ارزشه حتی اگر خیلی بهتر از اون وجود داشته باشه و این جلیقه تنها تولید ما بود و دیگه تولید نکردیم. یه دونه بود برای ...
هدایت شده از شهید مسعود عسگری
توصیه مادر بزرگوار شهید مسعود عسگری خطاب به همرزمان فرزند شهیدش: مسعود من رفت، خدا شما رو حفظ کند، مدافع ولایت باشید، شما فریب نخورید و با آمریکا دست ندهید، مثل کسانی نباشید که در ظاهر حرف از رهبری میزنند اما برعکس خواست ایشان عمل میکنند... https://sapp.ir/shahid_masoud_asgari https://eitaa.com/shahid_masoud_asgari https://iGap.net/shahid_masoud_asgari
7.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علاقه کودکان خردسال به شهید مسعود عسگری عمو مسعودِ همه بچه های پاک و معصوم @shahid_masoud_asgari
پاییز سال ۹۲ یا ۹۳ بود که به بچه‌ها گفتم هر کی میاد بیاد بریم شهرستان ما‌؛ هم کمک کنیم به چیدن سیب های باغ پدرم، هم یه آب و هوایی عوض کنیم و انرژی بگیریم. خیلیا گفتن میان و نیومدن مثل همیشه مسعود به قولش عمل کرد و اومد، شدیم چهار نفر، مسعود و اسماعیل و من و برادرم، تو راه کلی گفتیم و خندیدیم، می گفت داری مارو میبری طرح جهادی... بعد از شش هفت ساعت رسیدیم، با استقبال گرم و خوشحالی پدرو مادرم، رفتیم خونه ناهار خوردیم و استراحت کردیم بعدش رفتیم باغ و کوه صحرا، هوا خیلی عالی و خنک بود. از اونجایی که مسعود خیلی سیب دوست داشت به هر درختی که می رسید یه سیب می چید و می خورد.. می گفت سیباش حرف نداره، هم آبداره هم عطر داره... موقع اذان مغرب رفتیم خونه، نماز و شام و استراحت... بعد از نماز صبح فردا برعکس اهالی که میرن سرکار ما دو سه ساعت دیگه خوابیدیم وقتی بیدار شدیم یه صبحانه مفصل خوردیم و رفتیم باغ برای چیدن سیب. مسعود همش به شوخی می گفت سر مارو شیره مالیدی، گفتی می ریم گردش، حالا داری از ما کار می کشی... انقدر شوخی کردو خندیدیم، اصلاً نفهمیدیم کی غروب شد... حالا هر وقت میریم باغ به یاد مسعودیم عکس آخر بعد از شهادت مسعود به یادش، از درخت سیب گرفته شده... @shahid_masoud_asgari
خاطره همسر بزرگوار شهید مصطفی نبی لو : از خصوصیات اخلاقی واعتقادی شهید: ایشون انس عجیبی با قرآن داشتند و به جلسات اهل بیت خیلی اهمیت میدادند هر محله ای که میرفتیم از فعالان مسجد بودند و یک هیات راه اندازی میکردند از نظر سیاسی به مسایل سیاسی روز کاملا آگاه بودند نسبت به پدر ومادرشون خیلی حساس بودند و احترام خاصی براشون قایل بودند که نمونه بارز این توجه این بود که در طول ۲۷ سال زندگی مشترک فقط ۲ سال تحویل در کنار پدر و مادرشون نبودیم یکسالش رو بیمار بودند و سالی که تحویل سال سوریه بودند چون عمه(مادر شهید) خیلی به این موضوع حساس بود و دوست داشت که سر سفره عید، شلوغ باشه حتی بعد از اینکه از تهران به قم هجرت کردیم به این کار مقید بودند هر کسی که شهید نبی لو رو از نزدیک میشناسه میدونه که فرشته ای بود در میان ما زمینی ها این تعاریف مربوط به بعد از شهادت ایشون نیست خیلی ها از نزدیک شهید رو ندیدند ولی از تعاریف بنده کاملا با روحیات ایشون اشنا شدند شهید مدافع حرم مصطفی نبی لو #@shahid_masoud_asgari
مسعود جانم ماه محرم نزدیکه خدارو شکر همه اتفاقهای خوب زندگیت توی ماه محرم و صفره امسال سالروز تولد شمسی و قمری و سالگرد شهادتت.. میوه دلم شهادتت درکمو از محرم و صفر خیلی بالا برده نزدیک محرم دیگه آروم و قرار ندارم و مدام زندگیتو تا شهادت مرور می کنم... عکسای بچگی تو می بینم دلمو میذارم جای دل حضرت رباب... وقتی عکسای جوونی رو نگاه می کنم، جوان خوشتیپ، زیبارو، با اخلاق، مخلص، بی ریا، همه فن حریف، دلسوز، مهربون، دوست داشتنی و...، دلمو میذارم جای دل حضرت ام البنین و مادر شهدای کربلا مرد نیستم ولی دلمو میذارم جای دل امام حسین علیه السلام که چطور تحمل کرد تمام عزیزانش، بخاطر زنده موندن دین اسلام جلوی چشمش پرپر شدن نگاه جوونیت می کنم دلمو میذارم جای دل حضرت لیلا، چی کشید این مادر وقتی میدونست جوونش بره دیگه برنمی گرده... هر لحظه که یادت می کنم از عمق وجود میگم،: امان از دل زینب سلام الله علیها... چقدر ایمان حضرت زینب قوی بود که با دیدن این همه مصیبت محکم ایستاد و پیام عاشورارو به گوش بشریت رسوند مسعودم ای همه هست و نیست مادر، چقدر خوشحالم عزیزترینمو میوه دلمو مفت از دست ندادم چقدر خدارو شکر می کنم قلبم، هستیم، وجودم، جوان رعنام فدایی راه حق شده جوان رشیدم، فدای یک کاشی حرم حضرت زینب... مسعودم با افتخار و سرافرازی دلتنگیتو تحمل می کنم امیدم، هر لحظه به یادتم، پیش ارباب یادم کن از دعای خیرت بهره مندم کن مسعود جان تولد زمینی و آسمونی تو پیشاپیش تبریک میگم . @shahid_masoud_asgari
محرم سال ۱۳۹۴ در چنین روزی: سیزده چهارده روز بود مسعودم رفته بود، تا مدافع حرم بی بی جانم باشه.. . محرمی متفاوت با سال های گذشته داشتم خدارو شکر می کردم، پسرم از بچگی با شوری که توی روضه های اباعبدالله داشته ، شعورش بالا رفته، یاد گرفته باید جلوی ظلم ایستاد، باید از مظلوم دفاع کرد، باید برای دفاع از دین از همه چیز گذشت، جان چه ارزشی داره وقتی گرگ ها دندون تیز کردن تا پیکر اسلام رو پاره پاره کنن... وقتی دین خدا در خطره نباید نشست و تماشا کرد، اینجا باید با حرکت با فدا کردن جان و مال، لبیک یا حسین گفت، نه فقط با زبان.. مسعودم قبل محرم حرکت کرد تا قبل از اینکه عاشورایی به پا بشه به یاری امامش بره یزیدیان نقشه می کشیدن تا با شهادت امام حسین و یارانش به خیمه ها حمله کنن و اهل حرمو به اسارت ببرن، می خواستن از دین خدا چیزی باقی نمونه ولی ایندفعه کور خوندن، مسعودها و مصطفی ها بودن مدافعان حرمی که پای روضه های امام حسین علیه السلام بزرگ شدن مسعودها و مصطفی ها میدونستن اگر مسلم رو تنها بذارن یزیدیان به خواستشون میرسن رفتن تا مسلم تنها نمونه رفتن تا عاشورا تکرار نشه رفتن تا عمه سادات دوباره به اسارت نره... . خدایا چطور می تونم بخاطر داشتن همچین پسری شکرتو بجا بیارم!؟ چطور می تونم بخاطر درک بهتر محرم و عزای اباعبدالله و شهدای کربلا شکر گزارت باشم!؟ خدایا شکرت که شهادت مصطفی و مسعودم توی محرم و صفر بوده تا وقتی دلم تنگ مسعودمه ، بگم مسعودم فدای علی اکبر امام حسین علیه السلام وقتی دلم تنگ برادرم مصطفی ست، بگم برادرم به فدای برادر حضرت زینب سلام الله علیها وقتی دلم تنگه، بگم امان از دل زینب
594.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مسعود و محرم سال ۹۴ . چهارم محرم تقریباً هجده روز بود که مسعود به سوریه رفته بود، خواسته بود به کسی نگم کجا رفته بخاطر همین باید دلتنگی و نگرانیمو از همه مخفی می کردم (محرم های قبل از جوانی مسعود، خودمو میذاشتم جای حضرت زینب (س) و برادر جانبازمو جای امام حسین (ع)، علاقه و تعلق خاطر به برادر ، درک مصیبت حضرت زینب رو برام قابل فهم تر می کرد... مسعودم جوان شد، چه جوان رعنایی! جوونی که وقتی توی جمعی حاضر میشد با تمام وجود بهش افتخار می کردم و شروع می کردم به خوندن دعا تا مبادا پسرم چشم بخوره... . روضه ها با وجود مسعود رنگ و بوی دیگه ای به خودش گرفته بود، مسعود شده بود علی اکبر روضه هام...) محرم سال ۹۴ مسعودم مدافع حرم بی بی جانم شده بود، توی دلم کربلایی به پا بود ، دیگه نیازی به روضه نداشتم مسعود مادر ضعیفشو قبل از محرم با کاروان اباعبدالله همراه کرده بود. دل بی قرار مادر و قولی که به پسر داده . اول محرم شد روز حضرت مسلم ، خدایا شکرت مسعودم مسلم زمانه رو تنها نذاشت، هر روزِ محرم مسعود باعث درک بهتر واقعه عاشورا شده بود اشک هام با هر سال فرق داشت. . گریه ها و ناله های دلتنگی و نگرانی مسعودو با اشک روضه ها پوشش میدادم تا کسی از نبود مسعود خبردار نشه... امان از دل زینب... امان از غریبی... . قطره ای از اقیانوس مصائب حضرت زینب رو چشیدم😭 خدایا ازت می خوام قطره ای از ایمان، ولایت مداری، علم و معرفت، حضرت رو بهم عنایت کنی🤲 خدایا ازت می خوام در آخرت همنشین بی بی جانم باشم🤲 . @shahid_masoud_asgari
روز هشتم ماه محرم ۱۳۹۴، روز حضرت علی اکبر تقریباً ۲۲ روزه، مسعود رفته سوریه... اولین باره ۲۲ روزه از مسعودم دورم. . دلتنگی و نگرانی بی قرارم کرده. تنها جایی که می تونم از دوری پاره تنم اشک بریزمو ناله بزنم و کسی متوجه ناراحتیم نشه مجلس عزای اباعبدالله هستش. . هشتم محرم عجب روزی... (چند سالی بود برای درک بهتر روضه ها، مسعودمو به جای... ادامه 👇 @shahid_masoud_asgari