eitaa logo
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
2.5هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
3.6هزار ویدیو
194 فایل
شهید حسین معز غلامے: هرڪجا گره به ڪارت افتاد بگو الهے به رقیه (س)💚 ولادت🎂:1373/1/6 شهادت🕊️:1396/1/4 محل‌شهادت:حماه سوریه ذاکراهل‌بیت‌🎤 🌱مزار:بهشت زهراقطعه 50ردیف 116 کانال دوم: @deeldadeh_shohada 📱ادمین تبادل: @z_mht213 #باحضورجمعی‌ازخانواده‌شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️ در دست امام ما زمام عصر است از حضرت او به پا قوام عصر است تبریك به شیعیـان عـالـم گــوئید آغــاز امــامت امــام عصر است ---❁•°🕊️•°❁--- @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ---❁•°🕊️•°❁---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
#به‌وقت‌معرفی9 #شهیدمهدی‌ذاکر‌حسینی #معرفی
﴿ شهید مهدی ذاکر حسینی🌹﴾ در 🗓۲۷ شهریور ۱۳۶۳ در تهران به دنیا آمد. او به خاطر شغل پدرش که یک نظامی ارتش بود، دوران کودکی خود را در همدان و دزفول سپری کرد. او از همان دوران کودکی با ادبیات جنگ و جهاد آشنا شد ،چرا که دوران کودکیش را در جنگ گذراند. دوران نوجوانی را در تهران سپری کرد و علی رغم محیط باز اکباتان تهران، او جوانی بسیار مذهبی و با روحیه جهادی رشد یافت .✌️ شاید یکی از خصوصیات شگفت انگیز همین باشد👌 چرا که خیلی ها معتقدند محیط ناسالم باعث میشود که انسانها تقوایشان را از دست بدهند، ولی ثابت کرد در هر محیطی انسان باید لباس تقوایش را ضخیم تر بپوشد.✌️ او طی عملیاتی در روستای خلصه در جنوب حلب ،سوریه ،به طور نامعلوم در 🗓۱۰ ماه رمضان سال ۱۳۹۵ به شهادت رسید و جاویدالاثر شد .💔🕊 نحوه شهادت شهید و عملکرد او بسیار خواندنی است ."کتاب از مهدی تا مهدی (عج)" ---❁•°🕊️•°❁--- @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ---❁•°🕊️•°❁---
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
﴿ شهید مهدی ذاکر حسینی🌹﴾ در 🗓۲۷ شهریور ۱۳۶۳ در تهران به دنیا آمد. او به خاطر شغل پدرش که یک نظامی ا
فردی با اخلاق و بسیار مودب و در نهایت تواضع بود.❤️ پدر شهید میگوید در زمان نوجوانی اش روزی بر سر مساله ای از او عصبانی شدم بلافاصله بر روی پای من افتاد و پایم را بوسید و عذرخواهی کرد و معتقد بود که نمیتواند حتی برای لحظه ای شاهد ناراحتی من باشد 📚 🌱 ---❁•°🕊️•°❁--- @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ---❁•°🕊️•°❁---
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
#آقامهدی فردی با اخلاق و بسیار مودب و در نهایت تواضع بود.❤️ پدر شهید میگوید در زمان نوجوانی اش روزی
📚 هیچ وقت گریه نمی کرد. معتقد بود گریه فقط برای امام حسین(ع) است. فقط بعضی از اوقات که نهج البلاغه📖 را میخواند ،اشکی گوشه چشمش را خیس میکرد . ولی زمانی رسید که برای رفتن به سوریه به شهید سردار حاج حسین اسدالهی التماس میکرد و گریه میکرد و اشک میریخت که به او هم اجازه رفتن بدهند ... آخر شب که حاجی به گفت: برای رفتن به سوریه آماده باش، انگار دوباره متولد شد ... 🕊🌸روزی که وارد سپاه شدی ، جلوی عکس حاج احمد متوسلیان ایستادی و گفتی ،حاجی خیلی نوکرتم ، وقتی شهید شدی ... حاج حسین گفت : سخت ترین راه را که بهترین راه را هم بود انتخاب کرد ... گفت به احمد متوسلیان اقتدا کرد ... راز این اقتدار در چه بود که رفتی و دیگر ... ---❁•°🕊️•°❁--- @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ---❁•°🕊️•°❁---
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
#خاطرات_شهید📚 هیچ وقت گریه نمی کرد. معتقد بود گریه فقط برای امام حسین(ع) است. فقط بعضی از اوقات که
با شهدا رفیق بود، تو مزار شهدا باهم قدم میزدیم همیشه سرمزار احمد گودرزی میرفتیم. خیلی فروتن و متواضع بود، هیچ وقت تو حرفاش از رشادت ها و دلاوریاش حرف نزد همیشه میگفت حضرت زینب"س" فرمانده ی میدان هستش و کمکمون میکنه، با اینکه تکاور بود ولی هیچ وقت از علایم نظامی که باید رو لباس ها زده بشه استفاده نکرد. تیکه کلامش خاک پاتم بود، انقدر خوشرو بود که با حوصله جواب سوال بسیجی ها رو میداد.❤️ همه ی کارهاشو درست انجام میداد، این عملیات آخر با توجه به اینکه مسئول خط بود و دستش مجروح شده بود عقب نیومد و همه ی نیروها رو به سلامت برگردوند خودش موند تو خط و تنهایی جنگید تا بچه ها بتونن عقب بکشن. ---❁•°🕊️•°❁--- @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ---❁•°🕊️•°❁---
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
#آقامهدی با شهدا رفیق بود، تو مزار شهدا باهم قدم میزدیم همیشه سرمزار احمد گودرزی میرفتیم. خیلی فروت
مراسم عروسی یکی از دوستان بود.💍 و هم به آن مراسم دعوت شده بود . حضور در آن مراسم واجب بود و باید حاضر میشد بخاطر شرایط خاصی که در آن موقع بود. قبل از اینکه بخواهد به آن مراسم برود با من هماهنگ کرد که با موتورم🏍 به دنبال او بروم و چند دقیقه در مراسم بماند و برگردد. در آن مراسم در حد ادب به صاحب مجلس حاضر شد و لحظاتی بعد آمد و با ناراحتی سوار موتور🏍 شدیم که برویم سمت پادگان. تعجب کردم و گفتم چقدر زود اومدی؟ لااقل شام میخوردی ... گفت نه نمیشد دیگه تو اون مراسم با سروصدا و اون رعایت نکردن ها بیشتر ایستاد گفت داداش هرجا مغازه سوپرمارکت بود بایست تا برم بیسکویت بخرم. عادت داشت که بیشتر وعده غذایی شام و ناهار خودش را چای و بیسکویت بخورد☕️🍪 رفتیم پادگان و خلاصه از اتاق رفتم بیرون و کاری پیش اومد و برگشتم دیدم چراغ ها خاموشه! نگران شدم رو صدا زدم دیدم به حالت سجده افتاده و گریه میکند😭 چراغ ها رو روشن کردم گفتم چیشده داداش؟ چرا گریه میکنی؟ گفت میدونی اگر جان من تو اون مراسم گرفته میشد در وسط اون همه گناهی که انجام میشد چکار میکردم؟ حتی همون چند دقیقه هم در آن شرایط گناه بودن درست نیست ... (🍃به تک تک لحظه هاتون حواستون بود که این چنین عاقبت بخیری نصیبتون شد...🍃 ) ---❁•°🕊️•°❁--- @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ---❁•°🕊️•°❁---
هدیه ما به شهیدمهدی ذاکرحسینی که امروز مهمون کانال ما بودن... سه صلوات... ---❁•°🕊️•°❁--- @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ---❁•°🕊️•°❁---
°﴿ طرح جدید به مناسبت سالروز ازدواج حضرت محمد صلی الله علیه و آله و حضرت خدیجه سلام الله علیها ﴾♥♡💍 「 @SHAHID_MOEZEGHOLAMI