#خاطره 🌹
دفعه دومی که حسین رفته بود سوریه تو #محرم بود
مثل همیشه بهش پیام داشتم میدادم
ازش پرسیدم حسین #عزاداری هم میکنید اونجا
گفت نه اینجا اکثرا ۴امامی هستن عزاداری نمیکنن ....
بهم خیلی سخت میگذره که نمیتونم عزاداری کنم خوش به حال شما خیلی استفاده کنید از محرم
بعد ها وقتی برگشت به حسین گفتم چرا محرم رفتی
گفته بود
من همه ی چیزایی که بهشون وابسته بودم گذاشتم کنار
فقط یه چیز مونده بود که نمیتونستم ولش کنم برم؛ اونم ایام محرم بود
که باید به نفسم غلبه میکردم و میرفتم...
#جهاد_با_نفس 🍃
#سبک_زندگی
https://eitaa.com/shahid_moezegholami
🖤 #خاطره
| هیئـت حتمـاً برگـزار بشـه... |
آرمان برای مسئولیتهایی که به عهده میگرفت هیچ وقت کم نمیذاشت. یادمه یه سال مسئولیت امور اجرایی و برگزار کردن هیئت شباب المهدی(عج) رو داده بودن بهش.
یکی از روزهایی که قرار بود روضه هفتگی بگیریم، چون ایام تعطیلات بود، خیلی از رفقا رفته بودن مسافرت و نبودن که بیان هیئت.
تقریبا سه یا چهار نفر بیشتر نبودیم!
به آرمان گفتیم: حالا چیکار کنیم؟
گفت: ما کاری نداریم که چند نفر هستیم، باید هیئت رو برگزار کنیم. گفت یکی از بچهها زیارت عاشورا رو شروع کنه تا سخنران برسه و هیئت حتما برگزار بشه...
#شهید_آرمان_علی_وردی
#نایب_زیاره_هستیم
https://eitaa.com/shahid_moezegholami
#خاطــره🎞
همرزمشھید↓
داشتیمبایکیازبچههایحزباللہ
انگلیسیصحبتمیکردیم🗣
منازیڪجاییجلوترڪمآوردم🤭
وباطریانگلیسیمتمومشد😅🔋
بابڪشرو؏ڪردبهخندیدن😂
منمجبور شدمسکوتکنم🤫
انگلیسۍبابڪخیلیبهترازمنبود.
#شهید_بابک_نوری_هریس
#خوش_اخلاق
https://eitaa.com/shahid_moezegholami
658.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه روز من میرم
هیچی ازم نمیمونه جز یه خاطره
و کاش اون روز تو گوشه دلت یادم کنی
شهادت...
#شهادت
#خاطره
https://eitaa.com/shahid_moezegholami
#خاطره 🌹
دفعه دومی که حسین رفته بود سوریه تو #محرم بود
مثل همیشه بهش پیام داشتم میدادم
ازش پرسیدم حسین #عزاداری هم میکنید اونجا
گفت نه اینجا اکثرا ۴امامی هستن عزاداری نمیکنن ....
بهم خیلی سخت میگذره که نمیتونم عزاداری کنم خوش به حال شما خیلی استفاده کنید از محرم
بعد ها وقتی برگشت به حسین گفتم چرا محرم رفتی
گفته بود
من همه ی چیزایی که بهشون وابسته بودم گذاشتم کنار
فقط یه چیز مونده بود که نمیتونستم ولش کنم برم؛ اونم ایام محرم بود
که باید به نفسم غلبه میکردم و میرفتم...
#جهاد_با_نفس 🍃
#سبک_زندگی
https://eitaa.com/shahid_moezegholami
#خاطره🌷
ادب و حیای شهید حسین معز غلامی
یه شب؛ بعد از اینکه از سوریه برگشته بود به اتفاق به جلسه هفتگی دعای توسل پایگاه بسیج درهمدان رفتیم بعد از مداحی واتمام دعای توسل که توسط شهید قرائت شد فرمانده پایگاه وشرکت کنندگان اصرار به گفتن خاطره توسط حسین عزیز شدند که حسین قبول به گفتن خاطره نکرد وبچه ها از من درخواست کردند که از حسین بخوام از خاطرات حضور در سوریه چند دقیقه ای صحبت کنه که حسین عزیزم به من گفت دایی من نمیتونم برا این عزیزان که اکثرا از من بزرگتر هستند صحبت کنم ادب اجازه نمیده پیش این همه بزرگتر من که کوچیکترم صحبت کنم
#شهید_حسین_معز_غلامی
#ادب☘
https://eitaa.com/shahid_moezegholami
هدایت شده از 「 دلـدادهـِ شهدا 」
#خاطره
شهيد مدافع حرم مرتضي كريمي با مجيد دوست بود. گويا در بسيج با هم آشنا شده بودند. يك بار مرتضي از مجيد ميخواهد به هيئت آنها برود
مجيد خودش از اعضاي اصلي هيئت جوانان سيدالشهدا(ع) يافتآباد بود. دلش با اهلبيت بود و از بچگي به حضرت زينب(س) عشق و ارادت خاصي داشت. وقتي شهيد كريمي او را به هيئت ديگري دعوت ميكند، آنجا در مورد مدافعان حرم و مظلوميت اهل بيت در سوريه ميشنود (که مداحی پناه حرم را میخوانند) همان شد كه مجيد به كلي به هم ريخت
دوستانش ميگفتند آن شب مجيد آن قدر گريه ميكند كه از هوش ميرود، به هوش كه ميآيد ميگويد من باشم كسي نگاه چپ به حرم بيبي زينب(س) بيندازد. از آن لحظه به بعد اخلاق مجيد تغيير كرد. ساكت و آرام شده بود. خيلي اين در و آن در زد تا راهي سوريه شود. در تمام اين مراحل با شهيد مرتضي كريمي همراه يكديگر بودند. اتفاقاً با هم در يك منطقه و عمليات شهيد شدند
راوی: پدرشهید
#شهیدمجیدقربانخانی
هدایت شده از شَهید حُسین مُعِزغُلامے🇮🇷³¹⁵
#خاطره
از زبان پدر شهید 🌺
روز پاسدار مبارک 🍃
#شهیدحسینمعزغلامی
https://eitaa.com/shahid_moezegholami
#خاطره 💐🌺
صبح زود رسیدیم مصلی ...
حاج حسین از شوق زیارت حضرت آقا خیلی سرحال بود ..
نشسته بودیم حرف میزدیم و کلی خندیدیم تا اینکه کم کم آماده شدیم برای نماز ...
خلاصه بعد از همه این مراسم ها حضرت آقا از پشت اون پرده ها داخل شدند و همه از خود بی خود شدیم ..
چند لحظه ای گذشت از شعار دادن ها و تو همون هیاهو بودیم که من برگشتم یه چیزی به حاج حسین بگم که دیدم تمام صورتش پر از اشک شده و همینطوری که حضرت آقا رو میبینه اشک میریزه ...
تو راه برگشت از مظلومیت آقا و بی بصیرتی خواص گفت و هر موقع این بحث ها میشد کامل بهم میریخت و میگفت آقا خیلی تنهاست و ما هرکار نظامی و غیر نظامی ای که انجام میدیم فقط به عشق آقاست نه هیچکس دیگه ...
#امام_خامنه_ای 🌹
#شهید_حسین_معز_غلامی 🌷
☘سلامتی و عزت روز افزون حضرت امام خامنه ای صلوات ☘
https://eitaa.com/shahid_moezegholami
#خاطره 🌹
دفعه دومی که حسین رفته بود سوریه تو #محرم بود
مثل همیشه بهش پیام داشتم میدادم
ازش پرسیدم حسین #عزاداری هم میکنید اونجا
گفت نه اینجا اکثرا ۴امامی هستن عزاداری نمیکنن ....
بهم خیلی سخت میگذره که نمیتونم عزاداری کنم خوش به حال شما خیلی استفاده کنید از محرم
بعد ها وقتی برگشت به حسین گفتم چرا محرم رفتی
گفته بود
من همه ی چیزایی که بهشون وابسته بودم گذاشتم کنار
فقط یه چیز مونده بود که نمیتونستم ولش کنم برم؛ اونم ایام محرم بود
که باید به نفسم غلبه میکردم و میرفتم...
#جهاد_با_نفس 🍃
#سبک_زندگی
https://eitaa.com/shahid_moezegholami
#خاطره 🌹
#ویژه_محرم ☘
دوسال پیش شب پنجم محرم بود حسین گفت میای بریم هیات ؟ دعوتم کردن باید برم بخونم
گفتم بریم
با خودم فک کردم شاید یه هیات بزرگ و معروفیه که یه شب محرم رو وقت میذاره و میره اونجا ..
وقتی رسیدیم جلوی هیات به ما گفتن هنوز شروع نشده
حسین گفت مشکلی نداره ما منتظر میمونیم تا شروع شه ...
نیم ساعتی تو ماشین نشستیم و حسین شعرهاشو ورق میزد و تمرین میکرد ...
وقتی داخل هیات شدیم جا خوردم ، دیدم کلا سه چهار نفر نشستن و یک نفر مشغول قران خوندنه ...
بعد از قرائت قران حسین رفت و شروع کرد به خوندن زیارت عاشورا و روضه ...
چشم هاشو بسته بود و میخوند به جمعیت و ... هم هیچ کاری نداشت
برگشتنی گفتم حاج حسین شما میدونستی اینجا انقد خلوته ؟
گفت بله من هرسال قول دادم یه شب بیام اینجا روضه بخونم ..
گاهی تو این مجالس خلوت که معروفم نیستن یه عنایاتی به آدم میشه که هیچ جا همچین چیزی پیدا نمیشه ..
#اخلاص
#ذاکر_با_اخلاص
#محرم
#شهید_حسین_معز_غلامی
https://eitaa.com/shahid_moezegholami
#خاطره
از زبان پدر شهید 🌺
روز پاسدار مبارک 🍃
#شهیدحسینمعزغلامی
#میلاد_امام_حسین
https://eitaa.com/shahid_moezegholami