eitaa logo
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
2.4هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
191 فایل
شهید حسین معز غلامے: هرڪجا گره به ڪارت افتاد بگو الهے به رقیه (س)💚 ولادت🎂:1373/1/6 شهادت🕊️:1396/1/4 محل‌شهادت:حماه سوریه ذاکراهل‌بیت‌🎤 🌱مزار:بهشت زهراقطعه 50ردیف 116 کانال دوم: @deeldadeh_shohada 📱ادمین تبادل: @z_mht213 #باحضورجمعی‌ازخانواده‌شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت6⃣2⃣👇🏿👇🏿
ڪتاب (بیا مشهد) ⃣2⃣ 🍁 شهیدے ڪه امام زمان بهش گفت بیا مشهد شفا بگیر ✨✨✨✨✨✨✨✨ «اتاق شهدا» راوی : حميد رضا رضایی بعد از اتمام مانور ها و...حرکت برای استقرار در پشت اروند آغاز شد. ما رفتیم منطقه ای که دقیقا پشت اروند رود قرار داشت. ظاهراً نام منطقه خسرو آباد بود. خانه هایی که حالت گلی داشت. اون شب ها توی این منطقه که فاصله اش با اروند به یک کیلومتر می رسید روزای آخر حضورمون تو بهمن شیر بود. با بچه ها جمع شدیم توی سنگر فرماندهی گروهان نصر. اونجا نشستیم با دوستان. خب ما باز شيطونيمون گل کرد. گفتم: آقای سیفی من یه چیزی میخوام بگم؟ گفت چی❓ گفتم: تو خیلی اهل معنویت و اهل دلی و.... گفت: بابا سر به سر ما نذار. کمی مکث کردم. چیزی که در دلم بود را به زبان آوردم و گفتم:علی آقا،من مطمئن هستم تو میدونی کیا شهید میشن؟خواهش میکنم بگو. علی با همان چهره ای که حالا خیلی ملکوتى شده بود نگاهی به جمع رفقای اطراف کرد. گویی میخواست ببینه نامحرمی نباشه. بعد آرام گفت: آره،میدونم❗️ شاید اولین باری بود که آقای سیفی میخواست از مطالب خاص خودش به ما بگويد. من و دیگر رفقا تا آن موقع به چشم یک روحانی عادی به ایشون نگاه می کردیم. فکر نميکرديم ايشون چنین مطالبى را خبر داشته باشه. البته اون شيطنت باعث شد این سؤال رو بپرسم. ولی از ته دلم می دونستم که ايشون از چیزهایی خبر دارد. باز علی آقا سکوت کرد. گفتم: پس من می پرسم تو بگو❗️ اینم از زیرکی من بود. شروع کردم. اول رفيقاى خودم رو سؤال کردم. اون هایی که خیلی دوستشون داشتم.گفتم: مسعود چی میشه❓ اصلاً اون نوری که ما دورش می چرخیدیم مسعود بود، برای من مهم بود، موقع شهادت پيشش باشم. علی آقا بدون مکث گفت: شهید میشه. گفتم: محمد رضا؟ گفت: شهید میشه. گفتم مش حمید؟ گفت: شهید میشه. خیلی سخت شد. دلم به لرزه افتاد.گفتم: نیازی❓ گفت: نه شهید نمی شه. سکوت کردم. این هایی که راحت از شهادتشان حرف می زد بهترین دوستان من بودند. ترسیدم نفرات بعد را بپرسم اما خودش شروع کرد و گفت: این شیر حسین قلاوند رو میبینی؟اين یکی از شهداست. بعد گفت: این عمو گودرز رو میبینی❓ شهید نمیشه. فلانی شهید میشه. فلانی شهید میشه.... گفتم بسه دیگه،اينايى که داری میگی به جونمون بسته اند. تو راحت داری میگی این شهید ميشه،اون شهید میشه. برا ما اینقدر راحت نیست که تو داری راحت میگی. به آقای سیفی گفتم من چی❓ نگاهی به صورتم انداخت دل توی دلم نبود. مکثی کرد و گفت: نمیدونم❗️ با تعجب گفتم: یعنی چی؟ تو به همه گفتی. آخه چرا نمیدونی❓ به خاطر اینکه با من دوستی❓ گفت:نه واقعا نمیدونم. اگه ميدونستم می گفتم. هرچند بعدها فهمیدم که چرا نميدونه... اتاق گلی ما تو منطقه خسرو آباد اتاق شهدا شد. یعنی تمام افراد اون اتاق،خبر شهادت خودشان را از علی آقا شنیدند. تنها کسی که از اون اتاق شهيد نشد خودم هستم! همگی تو عملیات والفجر هشت و چند نفر هم بعد از آن شهید شدند. آقای سیفی این اتاق را دوست داشت. یعنی آدم های این اتاق را خیلی دوست داشت. خودش هم اونجا ميموند و می خوابید.یعنی حاضر نبود جای دیگه بره. آقای سیفی از موقع ورودش به گردان تا موقع شروع عملیات با ما بود. به هیچ عنوان جدا نشد، دلیلش من بودم که رفاقت رو باهاش شروع کردم و آوردمش به گردان. بلکه به خاطر مسعود و محمد رضا و.... شاید بگیم به خاطر اینا بود که حاضر نشد جای دیگه بره موقع خواب و غذا خوردن همیشه سعی میکرد با ما باشه. منبع :: ↙️ نیمی از کتاب بیا مشهد از انتشارات شهید ابراهیم هادی (همه ی کتاب تایپ نمیشه فقط نیمی از کتاب) ⚠️⚠️⚠️ ❗️❗️تایپ کتابها در مجازی و مطالعه ی رایگان پی دی اف کتابها با اجازه از انتشارات و مؤلف باشه❗️❗️
قسمت4⃣ نمایشنامه«یادت‌باشد»👇🏿🍃
یادت باشد 4.mp3
8.65M
🔊نمایشنامه 4️⃣ 💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر ⏰مدت زمان: 7:07 دقیقه @yadat_bashad
شهید حسین معزغلامی: این دعای عظم البلا را زیاد بخوانید.... ...•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•.... @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•|♥️|• ما خسته ایم! خسته به معناے واقعے دل هاے ما شڪسته به معناے واقعے فڪرے به حالمان ڪن ! 💟 ┄┅─✵💝✵─┅┄ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ┄┅─✵💝✵─┅┄
تولدت مبارک بهترین رفیق 🕊 🌷••• 🌷 ♡ ♡ㄟ(ツ)ㄏʝσɨŋ ♚❀
مبارڪہ جان دل ♥•°
هدایت شده از 『 مُدرِّس نوین 』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مضاربہ به اسم احکام شرعے ؟😳 ❌••• رباے آشکار نبود؟ 🔰♨️ ⚠️⛔️⛔️وام یک میلیونی دولت به بعضے از مردم⛔️⛔️⚠️ بازگشت از طریق یارانه با سودِ...... توجیهشم میڪنے؟😳 وام میدے با چنین سودے؟ 💰••• 🔺جنگ با نبود ؟😱 _کے گفته رباست ؟ + ویس رو گوش بده متوجه میشے... 📹| ✅ |👤| نشر حداکثرے🌐 http://eitaa.com/joinchat/3723296797C035496b51c کلاسهاےرایگاݧ استاد🔺
سلام رفقاے جاݧ 🌸🍃 خوبین که الحمدالله😍 امروز تولد داداش محمد رضاست 🎈 به نیٺ ظهور مولا ،سلامتے ایشون ،رهبرمون و همه ے عاشقان راستین این انقلاب🇮🇷•• ازبین رفتن بیماری منحوس و همچنین براورده به خیر شدن جمع ،حل مشکل ازدواج و مسکن جوانها .. هدیه به شهید محمدرضا دهقان♥•° ان شاءالله که شفاعتمون ڪنن و براموم دعا کنن و هرکسے میخواد تواین کار خیر سهیم بشہ تعداد ها ها روڪہ قصد داره بخونہ با ارسال لبیک یا زهرا(س) اعلام ڪنہ 📮 || @Kaniiize_hazrat_zahra88 راس ساعت 20:00همگے میخوانیم ان شاءالله💛•
تولد داریم چه تولدے😍
خانومش پرسید: به چی فڪر میڪُنی؟! رجایی گفت: امروز نمازِ اول وقتم عقب افتاد فکر میڪُنم گیر کارم کجا بود..! . @shahi_moezgholami😇
تولدت مبارک عزیز برادرم🌸❤️ ••✬🌟❃✨✬✨❃🌟✬•• @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ••✬🌟❃✨✬✨❃🌟✬••
سه صلوات هدیه ب شهید بزرگوار❤️
♦راکایل تازه مسلمان آمریکایی چیزی که در اسلام برایم بسیار ارزشمند و جالب است و شدیدا مرا جذب کرد، مساله حجاب بود. از داشتن حجاب واقعا خوشحالم به خصوص در اینجا که مردها نگاه کالامحور و خریدارانه ای نسبت به زن دارند. احساس می کنم حجاب از من محاقظت می کند. برایم یک جور امنیت است. 🌐 rahyafteha.ir/859/ #پویش_حجاب_فاطمے
قسمت7⃣2⃣👇🏿👇🏿
ڪتاب (بیا مشهد) ⃣2⃣ 🍁 شهیدے ڪه امام زمان بهش گفت بیا مشهد شفا بگیر ✨✨✨✨✨✨✨✨ «معرفی شهدا» راوی : آقای طاهری ...یہ مطلب دیگہ از شهید سیفے، بحث نماز جماعتش بود. قبل از اینڪه بلند بشه اقامہ بگہ برا نماز، گفت ڪه برادرا من یڪ سجده مےرم یڪ ذڪرے مےگم اگر شماهم دوسٺ داشتید سجده برید همین ذکرو بگید. دیدم ایشون رفت سجده دو سہ بار بہ همون لهجہ خاص ٺرکے شروع ڪرد این ذکرو گفٺ: « سَجَدتُ‌ لَڪَ یآ رَبِّ خاضِعـاً خاشِعـاً.» و شدیداً گریہ مےڪرد درحالِ سجده. بعدش بلند شد و نماز رو اقامہ ڪرد. حدود ۱۰ روز قبل از شهـادتش در منطقہ بهمن شیر بودیم. تو بهمن شیر تو نخلستان ڪه خونہ هاے روستایے بود مستقر بودیم. اونجا کار تمرین انجام مےدادیم. بچہ هاے غواص مرتب ڪار مےکردند. یه روز ڪار انجام شد اومدیم نماز ظهر، بعد نماز و ناهار، خسته بودیم. با چندتا از بچہ ها دور شهیـد سیفے نشستیم. همین طورے در اومدیم بہ شهید سیفے گفتیم: حاج آقا، گفٺ : جانم! گفتیم حاج آقا وجدانا بگین تو اینـ جمعے که نشستیم ڪے شهید میشہ تو این عملیاٺ❓ یہ خنده ملیحے ڪردو گفٺ : من از کجا بدونم. گفتیم حاج آقا جان خودت بگو تو این جمع کے شهید میشہ❓ اولش امتناع مےڪرد که بابا من از ڪجا بدونم، اصرار از ما ادامہ داشت، دیدم یه دفعہ مڪثے ڪرد وگفٺ بگم❓ گفتیم : بگو! حاج آقا گفت : از محمدرضا گفتن هنر نیست، همه میدونن این رفته است. همین طورےهمہ میدونن ایشـون شهید عملیاٺ بعدے است. راست مےگفت. ما تو گردان، شهید محمدرضا ایزدپور رو بہ عنوان فرمانده داشتیم. شایـد دوماه قبل شهادتش مےدونستیم ڪه این شهید میشہ ، گاهاً خودش مےگفٺ ڪه من رفتنیم. بہ جایـےرسیده بود که وقتےداشت راه مےرفت احساس مےڪرد تو زمین راه نمےرود. بعد شهید سیفے گفٺ: مسعود اڪبرے فرمانده نیروهاےغواص. مسعود اکبری فرمانده گروهان غواص، یہ برادرےداشت از نظر هیڪل چاق بود. این هم تو تدارکات گروهان ما بود 💗💛💗💛💗💛💗💛 ایشـون نشستہ بود ڪنار شهید سیفے. بعد دیدیم زد تو ڪمر مهدے اکبرے، ما همہ تعجب ڪردیم. شهادت بہ مهدے نمےآمد؛ خواستیم بگیم مهدے⁉️ دیدیم خودش گفٺ: برو یہ فکرے برا خودت بکن. داداشت رفتنیه. مسعود رفتنیه . یکےداشتیم تو گروهان ما، از بچه هاے تازه وارد بود. شهید نعمت سعیدوند، خیلے جوان نازے بود. خوش سیمـا، قد بلند، بسیجی بود. این نشسته بود اون گوشہ، خیلے مظلوم بود. پدرشم تو گردان بود. ایشون خیلے ساکٺ اون گوشہ نشستہ و زانو هاشـو تو دست گرفتہ بود. شهید سیفے گفت: این نعمت رو نگاش کن، نگاش کن...اینم خودشـو مظلوم گرفتہ که بگم اینم شهیده❗️ زدیم زیر خنده. بعد گفت نخندین، نعمت هم جزو شهداے عملیاته. او همینطور مےگفت و ما با تعجب گوش مےکردیم. جالبش اینجاسٺ. آخر سر، حرف یکے از دوستان بہ نام صادق نیازے شد. خیلے از بچہ ها فکر مےکردند که صادق تو این عملیات شهید میشہ. چهره و رفتارش اینطور نشان مےداد. من خودم گفتم: حاج آقا صادق چے❓صادق نیازے❓ گفٺ: نہ ایشون شهید نمےشن. ایشون مجروح مےشه. همین اتفاق هم افتاد صادق مجروح شد. آخر سر که نام همه را گفتیم و خبرشان را از حاج آقا شنیدیم گفتم:حاج آقا خودت چے؟ با لبخندے بر لب گفٺ: نه بابا من کجا شهادت کجا⁉️ گفتم حاج آقا: راستشو بگو. جمله اے به خودم گفت که هنوز در ذهنم هست. حاجے گفت : اگہ من تو این عملیات شهید نشدم ،بگین سیفے آدم کثیفے بود. آن روز گذشت. خداوند رو گواه مےگیریم. تڪ تڪ بچہ هایے که ده روز بعد ٺو عملیات شهید شدند،همان هایـے بودند کہ شهید سیفے تو اون جلسہ بہ زبان آورد. ما فکر مےکردیم خدایا شهید سیفے این ها رو از ڪجا گفت❓ چطورے هیچ کدوم رو خطا نداشٺ. یک به یڪ اونایی که گفت رفتند. حتے اون هایی ڪه گفت مے مانند، ماندند! منبع :: ↙️ نیمی از کتاب بیا مشهد از انتشارات شهید ابراهیم هادی (همه ی کتاب تایپ نمیشه فقط نیمی از کتاب) ⚠️⚠️⚠️ ❗️❗️تایپ کتابها در مجازی و مطالعه ی رایگان پی دی اف کتابها با اجازه از انتشارات و مؤلف باشه❗️❗️
اونایی که دنبال نمیکنن کتاب رو بعداً حسرٺ مےخورن!👌🏼 به جرئت میتونم بگمـ داستان زندگے و شفا گرفتن این شهید از موثرترین‌های زندگیمـ بوده!
قسمت5⃣ نمایشنامه«یادت‌باشد»👇🏿🍃
4_5967467843560670948.mp3
13.42M
🔊نمایشنامه 5️⃣ 💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر ⏰مدت زمان: 13:54 دقیقه @yadat_bashad
شهید حسین معزغلامی: این دعای عظم البلا را زیاد بخوانید.... ...•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•.... @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا