eitaa logo
به یاد شهید محسن حججی
858 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
39 فایل
آرزویم، آرزوی زینب است جان ناچیزم، فدای زینب است... شهادت، شهادت، شهادت آرزومه... به یاد شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی، دانشمند هسته ای محسن فخری زاده، محسن حججی، نوید صفری، صادق عدالت اکبری، حامد سلطانی تاریخ تاسیس: ۱۳۹۷.۰۱.۲۹
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 امام صادق (ع) فرمودند : عید غدیر برای مومنان برتر و بزرگتر است از عید فطر و عید قربان و جمعه؛ غدیر روزی است که دست امیرالمومنین (ع) در غدیر خم بالا برده شد و رسول خدا مساله ولایت را بر گردن همه امت قرار داد. سلام روزتون بخیر و نیکی 🌹 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🎊 عید غدیر بر همه ی شما عزیزان مبارک 🎊
علی در عرش بالا بی نظیر است علی بر عالم و آدم امیر است به عشق نام مولایم نوشتم چه عیدی بهتر از عید غدیر است @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🎊 عید غدیر بر همه ی شما عزیزان مبارک 🎊
📖☕️📖 ☕️📖 📖 📖 نام کتاب : میثم، زندگینامه و خاطرات سردار «میثم» زندگینامه و خاطرات سردار شهید مرتضی شکوری (میثم) نام اثری از گروه فرهنگی است که زندگی این شهید بزرگوار را از زبان خانواده، دوستان و نزدیکانش روایت می‌کند. معروف به میثم، مربی تاکتیک پادگان امام حسین (ع) بود که در عملیات بدر به شهادت رسید. 📖 در بخشی از کتاب می‌خوانیم : تبلور یک بسیجی تمام‌ عیار بود. یک بسیجی خاکی خاکی. و همه ‌ی این‌ها از اخلاص او سرچشمه می‌گرفت. نگاه بسیار تیزبین به مسائل داشت. ⚠️ اما در همان دوره‌های آموزشی کاری می‌کرد که همه‌ی بسیجی‌ها او را از خودشان می‌دانستند. مثلاً، وقتی برای ناهار می‌رفتیم دو صف غذا تشکیل می‌شد؛ یکی برای بسیجی‌ها و یکی هم برای پاسدارها و مربیان. میثم همیشه در صف بسیجی‌ها می‌ایستاد. با آن‌ها بود. با آن‌ها غذا می‌خورد. اصلاً خودش را خاک پای بسیجی‌ها می‌دانست. و این را همه ‌ی بسیجی‌های دوره درک می‌کردند. 💠 گروهان‌هایی که او آموزش می‌داد همه شهادت‌طلب بودند. همه آماده و پرتوان برای حضور در عملیات. 🚫 هیچ کدام از بسیجی‌ها خاطرات روزهای آموزشی و بودن با میثم را فراموش نمی‌کنند. بسیاری از آنان شخصیتی رویایی و افسانه‌ای از میثم در ذهن خود داشتند. بارها در مناطق عملیاتی دیده بودم که بسیجیان به سراغ میثم می‌آمدند و از او به خاطر نحوه‌ی آموزش تشکر می‌کردند. یک شب در محوطه پادگان با هم قدم می‌زدیم. یک بسیجی از فرط خستگی در سر پست نگهبانی خوابش برده بود! می‌خواستم ببینم میثم چگونه برخورد می‌کند. او به آرامی جلو رفت. اسلحه را برداشت و مشغول نگهبانی شد. ساعتی به همین صورت گذشت. پاس بخش برای تعویض نگهبان به ما نزدیک می‌شد. 🌺 میثم به آرامی بسیجی را صدا کرد و اسلحه را در کنارش قرار داد و سریع از آنجا دور شد. بسیجی بیدار شد و بدون اینکه از چیزی خبردار شده باشد با نفر بعدی تعویض شد. بعدها غیر مستقیم در کلاس درس همان بسیجی گفته بود : 🔷 اگر در منطقه جنگی و در حال نگهبانی خوابتان ببرد، دیگر دشمن نمی‌آید به جای شما نگهبانی دهد! 📜 taaghche.ir/book/22912 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 💞 اجر معنوی ، هدیه به روح پاک 📖 ☕️📖 📖☕️📖
📖 نام کتاب : میثم، زندگینامه و خاطرات سردار «میثم» زندگینامه و خاطرات سردار شهید مرتضی شکوری (میثم) نام اثری از گروه فرهنگی است که زندگی این شهید بزرگوار را از زبان خانواده، دوستان و نزدیکانش روایت می‌کند. 📜 taaghche.ir/book/22912 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 💞 اجر معنوی ، هدیه به روح پاک
راستی یه چیزی رو بگم یادم انداختن یکی از دوستان الان، یادتون باشه از سید و سادات عیدی بگیرید. سید و سادات کانال هم حواسشون باشه😁😉😉
اینم عیدی زورکی های منه. سال 94 که دانشجو بودم و دوتا هم پشت هم سال 96 گرفتم. که مال سال 95 و 96 بود. 😉 #زنگ_تفریح کانال در هر صورت سید و سادات وجودشون نعمته 😊 و دوست داشتنی هستند. همیشه غبطه میخورم که سید نیستم. اما خب ارادت داریم بهشون، چه عیدی بدهند و چه ندهند...☺️😉
ma92080102.mp3
1.81M
بزرگترین عید زمین عید غدیرِ هرکی زرنگِ از خدا عیدی میگیره...❤️ 🌐 harfetaze.com @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein ❤️ عید ولایت مولاعلی جان مبارک 🕊 یاعلی یاعلی...زندگیم فدات... 🎙 محمود کریمی
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 💫 در خدمت گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم... ⏮ ادامه خاطره گرسنگی و خستگی امان از ما گرفته بود اما اهمیتی نمیدادیم. ما دائما آن کوچه رو زیر نظر گرفته بودیم که شهید قمی و نیروهایش عبور کنند. ⏰ یک لحظه دیدیم که بچه‌ها در حال عبور هستند و اگر سلامت از آنجا عبور میکردند. ضدانقلاب مجبور بود که با بچه‌ها درگیر شوند و این حرکت یعنی لو خوردن موضع ضد انقلابیون در واقع شهید قمی با به خطر انداختن جان خود میخواستند جای دشمن رو لو بدهد. در آن لحظه گلوله مثل باران بر سر شهید قمی و نیروهایش می‌بارید. ناگهان برادر امجدیان گفت که دیدم، دیدم من هم آن نقطه رو که نگاه کردم چندین نفر رو مشاهده کردم. من و امجدیان آنها رو زیر رگبار قرار دادیم. 🔷 درگیری در آن لحظات بسیار شدید بود، ما دیگه شهید قمی و نیروها رو نمیدیدیم فقط صدای تیراندازی‌های پی‌در پی آنها رو میشنیدیم. هر دفعه که میخواستم اقدامی کنم برادر امجدیان مانع میشد و نمیگذاشتن کاری کنم. اما یک لحظه رفتم روی پشت بام تا بدونم چه خبر است... 😓 اما آنچنان بطرفم شلیک کردند که خودم رو پرت کردم روی زمین و کشان کشان بطرف لبه پشت بام که حدود پنجاه سانتی بلند بود رساندم... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔹 قسمت دوم (۶) ✉️ ارسالی از رزمنده و عزیز و گرامی جناب آقای 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠 ❤️ ویژه ی عید غدیر... 🔷 قرآن و عترت دوثقل گرانبها رسول الله (ص) پیش از آنکه به نقطه عطف این سخنرانی برسد در قسمتی دیگر از خطبه این گونه بیان می کند : «هان ای مردم! همانا علی و پاکان از فرزندانم از نسل او، یادگار گران سنگ کوچکترند (ثقل اصغر) و قرآن یادگار گران سنگ بزرگتر (ثقل اکبر)، هریک از این دو از دیگری خبر می دهد و با آن سازگار است، این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.» 🔶 من کنت مولاه فهذا علی مولاه رسول خدا (ص) آنگاه علی (ع) را به نزدیکتر فرا می خواند، هر دو بازوی او را می گیرد و می فرمایند : 👥 مردم چه کسی سزاوارتر از شما به شماست؟ گفتند : خدا و پیامبر او (اشاره به آیه قرآن) فرمودند : 🔴 آگاه باشید آن که من سرپرست اویم، پس این علی هم سرپرست اوست. خداوندا دوست بدار هر آن که سرپرستی او را بپذیرد و دشمن بدار هر آن که او را دشمن دارد و یاری کن یار او را و تنها گذار آن را که او را تنها بگذارد. 💫 «اَلا من کنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلی مَوْلاهُ ، اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ» 📚 منابع بلندترین داستان غدیر (محمد رضا انصاری) فضایل و اعمال روز غدیر (دکتر امین اوحدی) 🌐 سایت اهل البیت 🌐wiki.ahlolbait.com 🔹 قسمت چهارم 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 🔶 🍃🌹 ❤️ @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠 دوستان متن ها کمی خلاصه شده 🙏🌹
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 📖 (1-26) شهيد راه حق و حقيقت، سرباز اسلام، به سال 1340 در روستای قليلو از توابع شهرستان اروميه، در يك خانواده متدين و مذهبی ديده به جهان گشود. روستا نشينی پاكيزه دل بود كه آب و هوای فاسد محيط طاغوت، ‌در صافی عقيده و استقامت ايمانش رخنه نكرده بود. 🌺 از آن دست مردانی بود كه در ظلمت هراسناك و فريبنده جهل، راهی به سوی روشنائی دانش و تجلی ايمان می گشود. تحصيلات ابتدائی را در زادگاهش به پايان رساند و دوران راهنمائی و دبيرستان را در اروميه سپری كرد كه در سال سوم نظری به علت مشكلات روزافزون مايل و خانوادگی ترك تحصيل نمود و همراه با پدر رنج كشيده اش شد و نيتش خدمت به خانواده و همنوعانش بود، هر چند كه بنا به عللی نتوانست  از طريق تحصيل علم و دانش مثمرثمر واقع شود، ولی روحيه خدمت به همنوعانش او را تشويق می كرد كه از راه ديگر كمكی بكند. 🔷 در اوايل انقلاب به خاطر احساس وظيفه شديد در قبال انقلاب اسلامی،‌ چندين بار كتك خورده بود. او خود را ملزم به پيروی از ولايت فقيه و دستورات شرعيه و احكام اسلامی می دانست. ✉️ ارسالی از جناب مهاجر 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 🍃🌸 : 1360/10/19، خوزستان، كرخه نور نحوه شهادت : بر اثر تركش خمپاره دشمن @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
❤️ مقام معظم رهبری : «شهيدان عزيز ما گشايندگان آن راهی هستند كه همه ما بايد پيمودن آن را بر خود هموار كنيم.» @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🌹 #شهید_سیاوش_فتحی ✊ #دفاع_مقدس #تاریخ_شهادت : 60/10/19، خوزستان، کرخه نور
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 📖 (2-26، آخر) ✅ بعد از اين كه در سال 1359 جنگ تحميلی عراق عليه ايران شروع شد، ايشان خيلی علاقمند به حضور در جبهه گشت، ولی به علت فصل كار و دست تنها بودن پدرش، كارها را تمام كرد و خود را به پاسگاه محل، ‌جهت اعزام به خدمت سربازی معرفی كرد. 💫 روحيه زايدالوصفی داشت و دلش میخواست هرچه زودتر به جبهه اعزام شود و در بين دوستان و هم قطاران خدمت سربازيش را به پايان رساند. 🌹 او داوطلبانه با چند نفر از دوستانش به خط مقدم جبهه برای شركت در عمليات عليه دشمن بعثی رفت. چرا كه شهيد با پوست و خون لمس كرده بود كه اين انقلاب خون دادن می خواهد. ايشان می ديد كه جوانان و نوجوانان 12 ساله بدون هيچ واهمه ای اسلحه به دوش گرفته اند و از مملكت اسلامی دفاع می كنند. 🌷 شهيد بزرگوار می گفت : اين همه ايثار و فداكاری را وقتی از اين جوانان می بينم خجالت می كشم كه چرا بنده نيز سهمی نداشته باشم. شهيد بزرگوار بعد از 9 ماه جنگ و ستيز عليه دشمن بعثی در منطقه ‌عملياتی كرخه نور در تاريخ 1360/10/19 در يك روز زمستانی، بر اثر تركش خمپاره دشمن كافر، در خون مطهر خويش غسل شهادت كرد و خط بطلان بر صحيفه ‌سياه ابليس صفتان انسان نما كشيد. ✨ جاودانه باد شادمانی لقاء محبوبش كه رهگشای راه گم كردگان نسل ماست. ✉️ ارسالی از جناب مهاجر 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 🍃🌸 : 1360/10/19، خوزستان، كرخه نور نحوه شهادت : بر اثر تركش خمپاره دشمن @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
دوستان شبکه پنج سیما؛ دیدار کشتی گیران با جانبازان عزیز بیمارستان نیایش هم اکنون...
زود تموم شد، خودم پیدا میکنمش میذارم براتون 😉 دوستانی که براتون گفته بودم هم، بودن. مرخصی نرفته بودن.
2018-07-12 130257.mp3
4.58M
تشنه ی سرجدا...؛ خون بهایت خدا...؛ السلام علی ساکن کربلا...! @harfedel1 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌐 وب سایت عقیق 🎙 محمدحسین پویانفر 🕊 ❤️
💝🍃💝 🍃💝 💝 📜 🌸 ابراهیم به جز والیبال در بسیاری از رشته های ورزشی مهارت داشت. در کوهنوردی یک ورزشکار کامل بود. تقریبا از سه سال قبل از انقلاب تا ایام انقلاب هر هفته صبح های جمعه با چندنفر از بچه های زورخانه میرفتند تجریش، نماز صبح را در امام زاده صالح می خواندند، بعد هم به حالت دویدن از کوه بالا می رفتند، آنجا صبحانه میخوردند و بر میگشتند. 😁 فراموش نمیکنم ابراهیم مشغول تمرینات کشتی بود و می خواست پاهایش را قوی کند. از میدان در بند یکی از بچه ها را روی کول گذاشت و تا نزدیک آبشار دوقلو بالا برد. ✅ این کوه نوردی در منطقه در بند و کولکچال تا ایام پیروزی انقلاب هر هفته ادامه داشت. ابراهیم فوتبال را هم خیلی خوب بازی می کرد. در پینگ پنگ هم استاد بود و با دو دست و دوتا راکت، بازی می کرد و کسی حریفش نبود. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🌹 📚 سلام بر ابراهیم، ج ۱ 🔻قسمت شانزدهم🔺 💝 🍃💝 💝🍃💝
🌸 مقام معظم رهبری : ما منتظریم آقای #حاج_احمد_متوسلیان اِن شاءالله بیاید؛ نگویید شهید، ما که خبر نداریم از شهادت ایشان... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein #قرار_بی_قراری 🌹 یک آیت الکرسی هدیه به امام رضا (ع)، برای برگشتن حاجی و باخبر شدن از وضعیتش... 🕊🌹 #حاج_احمد_متوسلیان ❤️ الهی به امید تو
❤️ مهمانان جدید به خانه ی شهدا خوش آمدید. 💖 مهمانان قدیمی هم خوشحالیم که هستید. 💫 در دعای کمیل و ندبه ما رو فراموش نفرمایید. دوستان پست غدیرمون رو اِن شاءالله ادامه میدم، فرستادن بازم برام. یکم عجله کردم 🙈☺️ شبتون بخیر و نیکی 🌹 التماس دعای فراوان دارم 🙏 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام دوستان عزیز روزتون بخیر و نیکی و مهدوی 🌹 اول اینکه مهمانان تازه ی شهدا خوش آمدید، دوم اینکه اِن شاءالله به امید خدا از ولادت باب الحوائج موسی ابن جعفر (ع) دوباره برنامه ی ختم صلوات برای حاجت شما عزیزان به نیابت از شهدا خواهیم داشت. و یه اتفاق مهم، من دیشب که فیلم جانبازان رو فرستادم واقعا دلتنگ شدم، دلم میخواست برم ببینمشون؛ شهدا دعا کردند و این حاجتم خیلی زود داده شد. به امید خدا ۱۶ شهریور دیدار خواهم داشت. این بار بیمارستان صدر ☺️ ✅ از دوستان کانال هم براشون مشکلی پیش اومده، عزیزشون رفته کما، خواهش دارم برای سلامتی این عزیز دعا کنید. سهمتون هم ۵ امن یجیب....و هرچه تونستید صلوات 🌹 و برای شادی روح یک نوجوان ۱۷ ساله که تازه به رحمت خدا رفته دعا کنید و فاتحه ای بفرستید. امیدوارم شهدا دستگیرمون باشند. خلاصه برای همه ی دوستان دعا کنید. 😉 خدا خیر کثیر بهتون بده. 🌹
❤️ امام علی (ع) فرمودند : از خداوند،جایگاه شهیدان و زندگی با سعادتمندان و همراهی با پیامبران را طلب می کنم article.tebyan.net @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 📚 نهج البلاغه، خطبه ۲۳ 🍃🌸 #شهید_محسن_حججی ✊ #مدافع_حرم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 💫 در خدمت گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم... ⏮ ادامه ی خاطره 👤 خودم را مخفی کردم اما صدای اصابت گلوله‌ها که به دیواره میخورد میشنیدم، لحظات بسیار سختی بود. دائم برادر امجدیان هم صدام میزد که چطوری؟ چیزی نشده؟ مواظب باش و از این حرفها... لحظه‌ای پیش خودم فکر کردم احتمال داره با آر پی جی هفت بزنند، و به همین دلیل مجبور شدم هر طوری که شده با سینه خیز به جای قبلی برگردم با هزار مکافات خودم رو به خَرپشت رساندم. 😓 اما جای ما لو رفته بود و دیگه نمیشد آنجا بمانیم. اما امجدیان نظرش آن بود که همانجا بمانیم. که در آن حین صدای یکی از بچه‌ها رو شنیدم که دستور دادند به خانه جلویی جابجا شویم. ما هم سریع از آن موقعیت خارج شدیم و به یک خانه جلوتر رفتیم. ⚠️ نگو که ما تا نیروهای ضد انقلاب حدودا بیست تا سی متر فاصله داریم، زمانی که وارد راهروی خانه شدیم همینطور تیر بطرفمان شلیک میشد. 💠 ناگهان روی زمین محکم خوردم زمین و تمام اعضای بدنم داغ و درد شدیدی رو احساس کردم. وقتی روی زمین افتاده بودم، برادر امجدیان چفیه دور گردنم را باز کرد و محکم بالای رانم بست. 😨 اما دید که از آن پای دیگرم خونریزی میکند، گفت که یدالله اماده شو تا ببرمت پایین. همینکه آمد کتف مرا بگیرد و انتقالم بدهد... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔹 قسمت دوم (۷) ✉️ ارسالی از رزمنده و عزیز و گرامی جناب آقای 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹