Monajat-hajmahdirasuli-shab21sarallahzanjan.mp3.mp3حاج مهدی رسولی
زمان:
حجم:
13.42M
---•••¤•¤•¤🍃🏴🍃
#شب_قدر
🎙بامداحی : حاج مهدی رســــولی
سهشنبه ۱۵ خــــــرداد مـاه ١٣٩۷
@mahdirasuli
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍃🏴🍃¤•¤•¤•••---
سلام
امیدوارم طاعات و عباداتتون در اولین #شب_قدر ماه رمضان مورد قبول واقع شده باشه.
روزتون بخیر پر برکت 🌹🍃☺️
به یاد شهید محسن حججی
🍃🌟🌙🍃¤•¤•¤•••--- #کرامات_و_معجزات_شهدا 😱اول انگار دچار برقگرفتگی شده باشم، شوکه شدم، اما چند لحظه
🍃🌟🌙🍃¤•¤•¤•••---
#کرامات_و_معجزات_شهدا
کنار قبور مطهر شهدای طلائیه که رسیدیم، یک نفر از بین جمعیت گفت :
😏پس کو این معجزه حاج آقا! ما که اینجا جز خاک و چند تا سنگ قبر چیز دیگهای نمیبینیم! به دنبال حرف او بقیه هم شروع کردند: حاج آقا باید...
برای آخرین بار دل سپردم. یا اباالفضل گفتم و از یکی از بچهها خواستم یک لیوان آب بدهد.
آب را روی قبور مطهر پاشیدم و...تمام فضای طلائیه پر از شمیم مطهر و معطر بهشت شد... عطری که هیچ جای دنیا مثل آن پیدا نمیشود! همه اون دخترای بیحجاب و قرتی، مست شده بودند از شمیم عطری که طلائیه را پر کرده بود. طلائیه آن روز بوی بهشت میداد...
☘همهشان روی خاک افتادند و غرق اشک شدند! سر روی قبرها گذاشته بودند و مثل مادرهای فرزند از دست داده ضجه میزدند ... شهدا خودی نشان داده بودند و دست همهشان را گرفته بودند. چشمهاشان رنگ خون گرفته بود و صدای محزونشان به سختی شنیده میشد. هرچه کردم نتوانستم آنها را از روی قبرها بلند کنم. قصد کرده بودند آنجا بمانند. بالاخره با کلی اصرار و التماس آنها را از بهشتیترین خاک دنیا بلند کردم ...
🚌به اتوبوس که رسیدیم، خواستم بگویم: من به قولم عمل کردم، حالا نوبت شماست، که دیدم روسریها کاملا سر را پوشاندهاند و چفیهها روی گردنشان خودنمایی میکند.
هنوز بیقرار بودند... چند دقیقهای گذشت... همه دور هم جمع شده بودند و مشورت میکردند...
پرسیدم: به کجا رسیدید؟ چیزی نگفتند.
👌سال بعد که برای رفتن به اردو با من تماس گرفتند، فهمیدم دانشگاه را رها کردهاند و به جامعهالزهرای قم رفتهاند... آری آنان سر قولشان به شهدا مانده بودند ..."
🔸قسمت سوم - آخر🔹
☀️ #طلاییه
YJC
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
---•••¤•¤•¤🍃🌟🌙🍃