eitaa logo
به یاد شهید محسن حججی
854 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
41 فایل
آرزویم، آرزوی زینب است جان ناچیزم، فدای زینب است... شهادت، شهادت، شهادت آرزومه... به یاد شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی، دانشمند هسته ای محسن فخری زاده،محسن حججی،نوید صفری،صادق عدالت اکبری،حامد سلطانی تاریخ تاسیس: 1396/05/29
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 #دوست_دارم_شهید_بشم 💞 سر سفره عقد قرآن رو که دستش گرفت، نیت کرد تا هر صفحه ای که اومد باهم بخونیم. 🌹 قرآنُ باز کرد و آیه اول صفحه رو که دید لبخند زد و با آرامش نگاهم کرد، چشمانش از شوق برق ميزد. آیه ۲۳ سوره احزاب دلش رو آروم کرده بود. ﴾﷽﴿ { مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا} 📋 ترجمه آیه ۲۳ احزاب برخی از آن مؤمنان، بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملا وفا کردند، پس برخی پیمان خویش گزاردند (و بر آن عهد ایستادگی کردند تا به راه خدا شهید شدند) و برخی به انتظار (فیض شهادت) مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند. instagram.com/shahidnavidsafari @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت هفتم 🔺 🕊 #همسران_شهدا 🍃🌸 #شهید_نوید_صفری_طلابری 🌹 #مدافع_حرم #تاریخ_ولادت : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران #تاریخ_شهادت : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 #او_را_از_آستین_خالی_دستش_بشناس 💠 از همان اوّل عادتمان نداد كه نامه بنويسد يا تلفن كند يا چه. مى گفت : 🚫 از من نخواهيد. 😉 اگه سالم باشم مى آم سر ميزنم. اگر نه، بدونين سرم شلوغه نمى تونم بيام. navideshahed.com @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت یازدهم 🔺 🍃🌸 #شهید_حسین_خرازی 🌹 #دفاع_مقدس #تاریخ_ولادت : ۱۳۳۶، اصفهان #تاریخ_شهادت : ۶۵/۱۲/۰۸ 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 #دوست_دارم_شهید_بشم 👤 من دوست ۱۵ ساله آقا نوید هستم. در مسجد با ایشان آشنا شدم. در بسیج محل مسئول نیروی انسانی بود. 💠 چند سالی هست که با هم یک روضه هفتگی منزل آقای رسولی راه انداخته‌ایم که من و ایشان و آقا مرتضی از بنیان گذاران این روضه بودیم. ✅ تقریبا هر هفته با هم روضه می‌خواندیم. گاهی با هم در تلگرام هماهنگ می‌کردیم که امشب از چه کسی روضه بخوانیم. harimeharam.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت هشتم 🔺 🌹 #مدافع_حرم #تاریخ_ولادت : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران #تاریخ_شهادت : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 گفتم پدرشم، با من اين حرف ها را ندارد. گفتم : ☺️ حسين، بابا! بده من لباساتو مى شورم. 🔸 يك دستش قطع بود. گفت : نه. چرا شما؟ خودم يه دست دارم با دو تا پا. نيگا كن. 🍂 نگاه مى كردم. پاچه ى شلوارش را تا زد بالا، رفت توى تشت. لباس هايش را پامال مى كرد. يك سر لباس هايش را مى گذاشت زير پايش، با دستش مى چلاند. navideshahed.com @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت دوازدهم 🔺 🍃🌸 🌹 : ۱۳۳۶، اصفهان : ۶۵/۱۲/۰۸ 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 ❤️ خدایا اعضا و جوارحم را در راه خود فدا کن 💪 و استخوان‌هایم را در راه دین خود خرد کن 💫 و ایمان را با گوشت و خون من در آویز و در آمیز 👈 و بعد گوشت و خون من را در راه دین خود فدا کن. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت نهم 🔺 🌹 : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 اول اخلاص و دوم صداقت دو عنصری بودند كه حاج حسين در به نيروهای تحت امر خود آموخته بود. «...وقتی می‌رويد قرارگاه تداركات بگيريد، مهمات بگيريد، دروغ نگوييد، آمار اشتباه ندهيد. ✅ هرچه توی انبار داريد بگوييد. من نمی‌خواهم اين بچه‌های مردم غذای شبهه ناك بخورند. 🚨 اگر آمار اشتباه داديد در جنگيدن آنها اثر می‌گذارد. وقتی تيربار دشمن معبر را به رگبار می‌بندد فقط خداست كه می‌تواند بچه‌ها را به سنگرهای دشمن برساند. اگر مهمات آرپی‌جی را بيش از سهم خودتان گرفتيد، بسيجی به جای اين كه آن را به تانك بزند توی هوا شليك می‌كند. آتش منطقه را می بيند و بر سدر دل او حاكم م‌شود. 😍 شما وظيفه شرعی خود را انجام دهيد. خدا بقيه كارها را درست می‌كند.» navideshahed.com @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت سیزدهم 🔺 🍃🌸 : ۱۳۳۶، اصفهان : ۶۵/۱۲/۰۸ 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 ❤️ دوست دارم در منتهای بی‌کسی باشم در منتهای گمنامی. 💖 دوست دارم بدنم زیر آفتاب سه شبانه‌روز بماند. 💛 دوست دارم بدنم از زخم‌های جای پای دشمنان خدا و دین پر باشد و دوست دارم سرم را از پشت سر ببرند، 😔 همه این ها را دوست دارم زیرا نمی‌خواهم فردای قیامت که حضرت زهرا (س) برای شفاعت امت پدرش ظهور می‌کنند من با این جسم کم ارزش خود سالم حاضر باشم. ❤️ دوست دارم وقتی نامه عمل من باز شد و سراسر گناه بود حضرت اشاره‌ای و نگاهی به بدن من کنند و بگویند به حسینم او را بخشیدم. اِن‌شاءالله خدا ما را فردای قیامت شرمنده حضرت ام‌ابیها (س) قرار ندهد. 🌹 به ما رحم کن ای ارحم الراحمین! و ای ستارالعیوب! و ای غفار الذنوب!» ⏰ ساعت ۲۰، ۹۴/۱۰/۲۲ @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت دهم 🔺 🍃🌸 🌹 : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 🛤 جاده مى رسيد به خط بچه هاى لشكر بيست و پنج. فكر مى كردم اينا چى جورى از اين جاده ى درب و داغون مى رن و مى آن؟ دو طرف جاده پر بود از تويوتاهاى تو گِل مانده يا خمپاره خورده. 🚶 حسين رفت طرف يكيشان. يك چيزى از روى زمين برداشت، نشانمان داد : 🍒 ببين. قبلاً كمپوت بوده. پرت كرد آن طرف. گفت : همين امشب دستگاه مى آرى، اين جاده رو صاف مى كنى، درستش مى كنى. باز گفت : 🔴 نگى جاده ى لشكر ما نيست يا اونا خودشون مهندسى دارن ها. درستش كن، انگار جاده ى لشكر خودمون باشه. navideshahed.com @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت چهاردهم 🔺 🍃🌸 🌹 : ۱۳۳۶، اصفهان : ۶۵/۱۲/۰۸ 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 🔰 هر هفته دور هم جمع می‌شدیم و زیارت عاشورا و روضه خوانی داشتیم. بعدش نوید از خاطرات سوریه برایمان تعریف می‌کرد. ☺️ خیلی مقید بود که شب‌های جمعه دعای کمیل حاج منصور را در حرم شاه عبدالعظیم (ع) حضور داشته باشد. با هم خیلی مزار می‌رفتیم. 🕊 همه حرفش هم با ما این بود که دعا کنید من شهید شوم. آنقدر هم پیگیری کرد و در روضه‌ها خواست تا به آرزویش رسید. instagram.com/shahidnavidsafari @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت یازدهم 🔺 🌹 : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 💠 من و نوید کنار هم ‌دراز کشیده بودیم و باهم صحبت میکردیم، نزدیک اذان صبح بود که صحبتون به اینجا رسید. 🔸 گفتم شهادتو چجوری دوس داری؟ 🔹 گفت دوست دارم سرممو ببرن. 🔸 گفتم درد داره میترسم نوید 🔹 گفت تو چطور؟ 🔸 گفتم مفقودی حالش بیشتره و به حضرت زهرا {س} نزدیک تر میشم. 🤔 رفت تو فکر 🔹 گفت اره مفقودی هم خوبه 🔸 به شوخی گفتم تازه کلاستم بالامیره ✅ بعد برگشت گفت : سر بریدن درد نداره. گفتم : مگه سرتو رو بریدن؟ گفت : نه اما یه روایت از پیغمبر {ص} هست که یکی از اصحاب سوال کرده بودن که بریدن سر درد داره یا نه؟ پیغمبر (ص) با دوتا انگشت پوست زیر گلوی اون صحابه رو گرفته بودند و (همزمان نوید پوست زیر گلوی من رو هم‌ گرفته بود) حضرت فرمودن : فشار میدهم درد آمد بگو؛ ❤️ نویدم برای من رو فشار داد و گفتم : کمی درد اومد 😉 گفت : بریدن سر هم همین قدر درد داره نگران نباش. instagram.com/shahidnavidsafari @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت دوازدهم 🔺 ✍ به نقل از امیرمحمد صفدری، دوست 🌹 : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃😍 و از آن روز سرم میل بریدن دارد... 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 #او_را_از_آستین_خالی_دستش_بشناس 💠 در عملیات خیبر كه توام با صدمات و مشقات زیادی بود دشمن، منطقه را با انواع و اقسام جنگ‌افزارها و بمبهای شیمیایی مورد حمله قرار داده بود، اما شهید خرازی هرگز حاضر به عقب‌نشینی و ترك موضع خود نشد، تا اینكه در این عملیات یك دست او در اثر اصابت تركش قطع گردید و پیكر زخم خورده او به عقب فرستاده شد.  🔶 از بیمارستان یزد همانجایی كه بستری بود به منزل تلفن كرد و به پدرش گفت : من مجروح شده‌ام و دستم خراش جزئی برداشته، لازم نیست زحمت بكشید و به یزد بیایید، چون مسئله چندان مهمی نیست همین روزها كه مرخص شدم خودم به دیدارتان می‌آیم. yjc.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت پانزدهم 🔺 🍃🌸 #شهید_حسین_خرازی 🌹 #دفاع_مقدس #تاریخ_ولادت : ۱۳۳۶، اصفهان #تاریخ_شهادت : ۶۵/۱۲/۰۸ 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 #دوست_دارم_شهید_بشم 💫 شبی که رسیدیم مشهد، به همراه آقا نوید راه افتادیم سمت حرم. تو راه داشت روایاتی از امام صادق (ع) بهم میگفت؛ وقتی وارد حرم شدیم، مستقیم رفت صحن گوهرشاد، نشستیم جلوی گنبد. گفت : ❤️ یه زیارت عاشورا برام بخون گفتم : چشم 🌸 زیارت عاشورا که تموم شد دیدم خیره به گنبد بود و با حضرت رضا (ع) داشت حرف میزد. گفتم : 😢 آقا نوید سیمت وصل میشه ما رو هم دعا کن گفت : دعا کن برم اونور، "اونجا دستم بیشتر بازه" instagram.com/shahidnavidsafari @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت سیزدهم 🔺 ✍ به نقل از دوست #شهید_نوید_صفری_طلابری 🌹 #مدافع_حرم #تاریخ_ولادت : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران #تاریخ_شهادت : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال #شهید_بی_سر 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃