eitaa logo
به یاد شهید محسن حججی
868 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
41 فایل
آرزویم، آرزوی زینب است جان ناچیزم، فدای زینب است... شهادت، شهادت، شهادت آرزومه... به یاد شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی، دانشمند هسته ای محسن فخری زاده،محسن حججی،نوید صفری،صادق عدالت اکبری،حامد سلطانی تاریخ تاسیس: 1396/05/29
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 💫 در خدمت گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم... بنام الله، پاسدار حرمت خون شهیدان 💫 با سلام و‌ درود برشهیدان گرانقدر انقلاب و و ... 📜 این خاطره ی مجروحیت اینجانب هست. برای اولین مرتبه از ناحیه زانوهای هر دو پا مورد اصابت گلوله قرار گرفتم. ✅ بعرض میرسانم لشکر ویژه شهدا به فرماندهی سردار سرلشکر برای پاکسازی مناطق تحت اشغال نیروهای ضدانقلاب (دموکرات و کومله) از نیروهای جوان سه استان خراسان و کرمانشاه و همدان تشکیل شد. 📆 درسال ۱۳۶۱ اولین عملیاتش در منطقه بوکان جهت تصرف سد بوکان که تا آنموقع درتصرف ضدانقلاب بود؛ آغاز کرد. در اولین ساعات بامداد ارتفاعات مشرف بر سد رو فتح کردند. نیروهای ضدانقلاب خود را در محاصره سپاه اسلام دید و هر گونه ابتکار عمل را از دست داده بود و ناچار شد از آن منطقه فرار کنند. 👥 ما وارد سد شدیم و هر گردان و گروه‌هان در تأسیسات سد مستقر شدیم، و مدارک و اسناد زیادی دال بر حمایت حزب دموکرات کردستان عراق بدست رزمندگان لشکر ویژه افتاد. آنشب در سد ماندیم و هرکدام از ما در جایی به‌سر بردیم.... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔹 قسمت دوم (1) ✉️ ارسالی از رزمنده و عزیز و گرامی جناب آقای 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 💫 در خدمت گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم... بنده حدود هفده ماه در سال 61، در لشکر ویژه شهدا که مأموریتش پاکسازی محورهای سردشت به پیرانشهر، سردشت به بانه، مهاباد به بوکان بود؛ 💠 و در رکاب فرماندهانی همچون سردار سرلشکر و سردار سرلشکر و علی قمی، گنجی زاده، محراب، بیلرام بودم. ✅ حتی زمانی که شهید محمد بروجردی شهید شدند، بنده چون خَدمه تیربار دوشکا بودم اسکورت بودم و زمانی که ماشین او روی مین رفت؛ اولین کسی که روی سرش حاضر شد من بودم. 😔 و سرش را به بغل گرفتم، داشت اشهدین رو میگفت و بعد... 💫 یا حسین یاحسین بر زبان جاری کرد و سپس جان به جان آفرین داد... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔹 قسمت سوم ✉️ ارسالی از رزمنده و عزیز و گرامی جناب آقای 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🍃🌸 #شهید_محمود_کاوه : دشمن باید بداند و این تجربه را کسب کرده باشد، هر توطئه ای را که علیه امت انقلاب طرح ریزی کند، امت بیدار و آگاه با پیروی از رهبر عزیز، آن را خنثی خواهد کرد. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein #دفاع_مقدس 🕊 سالروز شهادتت مبارک 🕊
دوستان به مناسبت سالگرد شهید ، گرامی جناب آقای زحمت کشیدند و برای ما از ایشون خاطره فرستادن که در چند قسمت در روزهای آینده تقدیم شما خواهد شد. خاطرات دیگری هم هست که فرستادن، اما چون سالگرد ایشون هست، به همین دلیل اول خاطره ی آقا محمود اِن شاءالله. خاطره ی هم قسمت ششم آماده هست که می فرستم. ☺️ 🌹
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 💫 در خدمت گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم... بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان 💫 با عرض سلام و ادب به حضور برادران و خواهران محترم و بزرگوار به استحضار شما عزیزان برسانم مطالبی که بعنوان خاطرات جبهه، شهدا، عملیاتها برای شما سروران بازگو‌ میکنم هیچگونه بزرگ نمایی نشده و عین حقیقت برایتان گفته و میگویم‌. ☺️ و امیدوارم که‌ این خاطرات در ذهن شما ماندگار بماند. 💠 خاطرات آزادسازی جاده پیرانشهر، به سردشت (رد شدن از کولاک و برف و یخبندان) پس از آزادی شهر میرآباد و ارتفاعات کچل‌آباد در طرح بعدی ما عملیاتی بسیار سخت ‌و سنگین پیش رو داشتیم که طی آن باید نیروها از رودخانه‌ای پر آب و خروشان رد میشدند. ✅ و یکسری از نیروها با سردار سر لشکر تو میرآباد بودند و یکسری هم برای پشتیبانی در پادگان پیرانشهر استقرار داشتند. همه چیز آماده بود که اتفاقی که نباید می‌افتاد اتفاق افتاد و آن بارش بسیار سنگین برف پاییزی در کردستان مخصوصٱ منطقه سردسیر پیرانشهر بود که‌ همه ما رو زمینگیر کرد. ❄️ برف کردستان هم که ده سانت یا بیست سانت نبود بلکه‌ حداقل نیم متر بود. 😓 کولاک و سرمای سختی راه افتاده بود و جاده بسته شده و ارتباط تیپ با شهید قمی و نیروهایش که ‌در میرآباد بودند، بطور کلی قطع شده بود و از طرف شهید گرانقدر سردار سرلشکر محمود کاوه‌ که ‌نگران شهید قمی و نیروها بودند طبیعی بود. ✅ تا اینکه‌ به همراه چند نفر توسط یک‌دستگاه تویوتا کالسکه‌‌ای که هر چهار چرخ رو زنجیر بسته بود و به همراه بنده با یک قبضه تیر بار دوشکا بطرف میرآباد حرکت کردیم‌. 🔷 وقتی در جاده قرار گرفتیم بعضی از جاها یک متر برف بود، جاهای دیگر تا دو متربرف جاده را پوشانده بود و عملا کار حرکت ما رو سخت کرده بود ساعت حدود ده صبح بود و با هر زحمتی که بود به نیمه جاده رسیده بودیم. چون خدمه تیربار دوشکا دائم هوشیار و پشت تیربار می‌ایستاد به همین دلیل دستانم با توجه به دستکش پشمی یخ زده بود. به یک سرا شیپی رسیدیم، تویوتای کالسکه‌ای جلوتر از ما حدود بیست متر فاصله داشتند؛ اما تویوتای ما دو چرخش زنجیر بسته بودیم و به‌همین دلیل حرکت ما بسیار سخت و کند بود، به سربالایی رسیدیم ارتفاع برف بسیار زیاد بود و از حرکت بازماندیم... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔹 قسمت چهارم (۱) ✉️ ارسالی از رزمنده و عزیز و گرامی جناب آقای 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💠 موقعیت عکس : مهاباد، فنی و حرفه ای، اطاق فرماندهی 📆 زمان : اردیبهشت سال ۱۳۶۲ 🌹 شهید کاوه از بیمارستان مرخص و از نظر جسمی بسیار ضعیف شده بود. 🌷 🌷 🌷 🌷 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein ✉️ ارسالی از رزمنده و عزیز و گرامی جناب آقای
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 💫 در خدمت گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم... ⏮ ادامه خاطره توانستیم مقداری که چرخها برف گرفته بود، پاک کنیم. زمانی که زنجیرها را بستیم به حرکت ادامه دادیم، حدود بیست کیلومتر به مقصد مانده بود. هرچه جلوتر میرفتیم هوا سردتر و کولاک شدیدتر میشد. ⏰ ساعت ۱۲ ظهر بود آنقدر کولاک شدید بود، که به سختی میدیدم و مثل آدم برفی شده بودم. ❄️ سرما تا استخوان رسیده بود، در این حین بود که صدای اذان از رادیو پخش شد. دیدم تویوتای شهید متوقف شد فهمیدم که شهید بخاطر نماز ایستادند. زمانی که به آنها رسیدم دیدم شهید و همراهانش مشغول وضوگرفتن هستند من هم از ماشین پیاده شدم و از دست آن شهید نازنین یک لیوان پلاستیکی آب گرفتم. 💫 و شروع به وضو گرفتن شدم. شهید کاوه فرمودند که میتوانید روی پوتین مسح‌ بکشید. به آن علت بود یکی وقتمان کم بود و علت دیگرش ناامن بودن منطقه بود. 😍 نماز در آن سرما و کولاک بسیار لذت بخش بود و بیادماندنی... به حرکت ادامه دادیم و بسیار کند پیش میرفتیم. تا اینکه به گردنه رسیدیم و شاید حدود پنج کیلومتری نمانده بود از گردنه بسیار سخت و با زحمت زیاد به بالای گردنه رسیدیم. 💠 از قبل از آن گردنه نگرانیهایی داشتند. هوا بسیار سرد و کولاک شدیدتر بود. ناگهان اتفاقی که شهید کاوه نگران آن بود برایمان اتفاق افتاد... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔹 قسمت چهارم (۳) ✉️ ارسالی از رزمنده و عزیز و گرامی جناب آقای 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 💫 در خدمت گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم... ⏮ ادامه خاطره کردستان‌ و شهیدانش مظلومند، عملیات و سردارانش مظلومند، و مظلومیت و مهجوریت یک واقعیت انکار ناپذیر مجاهدت این منطقه عملیاتی بوده است. 💠 و اما زمانی که بالای گردنه رسیدیم و آن چیزیکه شهید کاوه ازآن نگران بود تخریب مقداری از پل بود که استفاده از آن غیر ممکن بود و نصب بمب‌های دستی (زمانی) بود که به دیواره کوه نصب کرده بودند و این اقدام ضدانقلابها حساب شده بود. 🌹 شهید کاوه فرمودند که باید بچه‌های تخریب این بمب‌ها رو خنثی کنند. ❄️ سرما و بارش برف بسیار شدید شده بود و ما باید تا قبل از تاریکی به میرآباد میرسیدیم. شهید کاوه با بی‌سیم با سردارشهید قمی تماس گرفتند و وضعیت پل و نصب بمب رو اطلاع دادند. 😓 به حدی هوا سرد شده بود که کف پوتین به کف وانت تویوتا چسبیده بود. ✅ بطرف ما آمد و گفتند که‌ هرکاری کردیم باید از عرض رودخانه عبور کنیم چون وقت نداریم. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔹 قسمت چهارم (۴) ✉️ ارسالی از رزمنده و عزیز و گرامی جناب آقای 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 💫 در خدمت گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم... 🌹 مجددا تأکید کردند که با سرعت و بدون توقف از رودخانه عبور کنیم. با زحمت و مکافات زیاد خودمان را به کناره رودخانه رساندیم. وقتی از ماشین پیاده شدیم تا کمردر برف فرو رفتیم. 🌊 آب رودخانه نسبتٱ آرام بود. ما منتظر برادر کاوه بودیم که آنها هم با زحمت خودشان را به ما رساندند. برادر بهرامی که راننده شهید کاوه بودند نزد ما آمد و گفت : شما اول عبور میکنید یا ما بریم؟ اما شهید کاوه فرمودند : بگذارید ماشین دوشکا اول عبور کند. 💫 با خواندن چند مرتبه سوره قدر و صلوات به آب زدیم. کف رودخانه با داشتن سنگهای بزرگ و کوچک مانع از سریع رفتن ما می شد. دائم ماشین را با تکانهای شدید بالا و پایین می کرد؛ تااینکه به وسط‌های آب رسیدیم. عمق آب آنقدر بود که به درون وانت شد تمام جوراب و شلوار خیس شد و برف همچنان کولاک می کرد. 😓 به هر زحمتی که بود به کناره آب رسیدیم. کناره و سطح خشکی حدود یک متر بود چاره‌ای نداشتیم الا اینکه با بیل و کلنگ ارتفاع کناره را می کندیم. 💦 به درون آب کناره پریدیم و تمامی شلوار و پوتین خیس شد و به سرمای موجود اضافه گردید. در آن حین که ما مشغول شدیم، شهید کاوه به مارسیدند و بلافاصله شهید گرانقدر با ما مشغول کندن شد. 🔷 کناره از شدت سرما یخ کرده بود و کار ما رو سخت‌تر کرد. 😣 به هر مکافاتی که بود مقداری ارتفاع را کم کردیم. به هر حال خودمان را به جاده رساندیم و به بطرف میرآباد حرکت کردیم. هر چه جلوتر میرفتیم ارتفاع برف بیشتر میشد تا جایی که برف حدود یک و نیم متر بود. حرکت بسیار کند و سخت بود. حدود سه تا چهار کیلومتر به شهر میرآباد فاصله داشتیم. 🌺 شهید کاوه ایستادند و گفتند که هوشیار باش به دقت همه جا رو زیر نظر بگیر. انگار شهید می دانست خبرهایی است، با توجه به اینکه کاملا مثل یک آدم برفی شده بودم اما به هشدار شهید کاوه دقت می کردم و همه جا رو تحت نظر داشتم... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔹 قسمت چهارم (۴) ✉️ ارسالی از رزمنده و عزیز و گرامی جناب آقای 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌷 سلام ای شهید به خون خفته 🌹 سلام ای دلاور 😔 اندام نحیفت نماینگر آن همه شجاعت و تدبیر و دلاوری بود. ✅ وقتی به کوهستانهای سر به فلک کشیده پر برف و سرمای کردستان میزدی، دشمنان این انقلاب تاب بر نمی‌آوردند. 😉 نامت پشت هر ضدانقلاب رو به لرزهدر می آورد. 🌹 ای سردار سپاه اسلام، ای فاتح بی ادعا، روحت شاد شادی روحش صلوات 🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 💫 در خدمت گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم... ⬅️ ادامه خاطره سریع خودم رو به او رساندم دیدم شهید از ناحیه هر دو‌گوشش خونریزی دارد. سرش را به بغل گرفتم و دائم داد میزدم آمبولانس، آمبولانس دیگر بچه‌ها رسیدند و بی اختیار همه گریه میکردیم و یا حسین، یا حسین میگفتیم 😔 لحظات، لحظات بسیار غریبی بود؛ اول شهادتین رو بر زبان جاری کرد و بعد یک دو بار یا حسین رو گفتند. بعد جان به جان آفرین تسلیم کردند. تقریبا یک ربع ساعت گذشت که آمبولانس رسید و سردار فاتح کردستان و دیگر سرداران شهید قمی و محراب و رسیدند. همه ناراحت و گریان از اینکه یک فرمانده دلاور، شجاع، مدبر و خلاق و مهربان رو از دست داده بودیم. 🌹 کسی که لقب گرفتند، کسی که در سال ۵۸ روزهای بحران که حزب‌های ملحد دموکرات و کومله کردستان رو گرفته بودند و عوامل خائن داخلی مثل داریوش فروهر و صباغیان و قطب‌زاده و مدنی آنها رو حمایت میکردند. شهید بزرگوار سازمان پیشمرگه کورد مسلمان را تأسیس و مقابل آنها قرارداد و خیلی هم موفق بودند. 🌷 روحش شاد راهش پر رهرو باد... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌷 نحوه شهادت سردار پر افتخار اسلام که لقب به او دادند. 🔹 قسمت هفتم (۴ - آخر) ✉️ ارسالی از رزمنده و عزیز و گرامی جناب آقای 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌷 سلام ای شهید به خون خفته 🌹 سلام ای دلاور 😔 اندام نحیفت نماینگر آن همه شجاعت و تدبیر و دلاوری بود. ✅ وقتی به کوهستانهای سر به فلک کشیده پر برف و سرمای کردستان میزدی، دشمنان این انقلاب تاب بر نمی‌آوردند. 😉 نامت پشت هر ضدانقلاب رو به لرزه در می آورد. 🌹 ای سردار سپاه اسلام، ای فاتح بی ادعا، روحت شاد شادی روحش صلوات 🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹 #شهید_محمود_کاوه #دفاع_مقدس ۱ خرداد سالروز ولادتت آقا محمود مبارک