eitaa logo
به یاد شهید محسن حججی
867 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
41 فایل
آرزویم، آرزوی زینب است جان ناچیزم، فدای زینب است... شهادت، شهادت، شهادت آرزومه... به یاد شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی، دانشمند هسته ای محسن فخری زاده،محسن حججی،نوید صفری،صادق عدالت اکبری،حامد سلطانی تاریخ تاسیس: 1396/05/29
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 #جواز_شهادت ، همراه با شهیدِ #مدافع_حرم #شهید_هاشم_دهقانی_نیا 💠 خلاصه ای از زندگی اولین شهید گرانقدر #مدافع_حرم استان اردبیل، در کانال به یاد #شهید_محسن_حججی eitaa.com/shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 📆 از دوشنبه ۹۷/۰۴/۲۵ ✅ اطلاع رسانی کنید...
💝🍃💝 🍃💝 💝 📜 ✅ بعداز پیاده ‌روی اربعین و زیارت شهدای کربلا، عشق زینب (س) را به پسران دو قلوی شش ماهه‌اش ترجیح داده و مجوز شهادتش را در راه دفاع از حرم آل الله از امام حسین (ع) گرفت. 📆 هاشم در سال 1367 به دنیا آمد. 🌸 او دهمین فرزند خانواده بود و از کودکی عشق اهل بیت (ع) را در دل می‌پروراند. 😉 هنوز هم نوای رجزخوانی او در سوگ مولایش امام حسین (ع)، خانم زینب (س) و حضرت رقیه (ع) در حسینیه‌ها و مسجد امام صادق (ع) در کوچه پس کوچه‌های شهر شنیده می‌شود... ❤️ مادر شهید می گوید : "هاشم هفت سال داشت که پدرش به رحمت خدا رفت و به همین خاطر از همان کودکی دلش می‌خواست روی پای خودش بیاستد، با اینکه می‌خواستم کودکی بکند اما او مردانه برای زندگی تلاش می‌کرد. 🎨 در اکثر رشته‌های هنری سررشته داشت عکاسی، معرق کاری و تصویربرداری را دوست داشت و در کناری به ورزش به ویژه تکواندو می‌پرداخت." @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🌹 🌐 وب سایت خبرگذاری تسنیم 🔻قسمت اول🔺 💝 🍃💝 💝🍃💝
💝🍃💝 🍃💝 💝 📜 😊 با اینکه از همه ما کوچک بود اما واقعا رفتارهای بزرگی داشت. ✅ هیئت‌های مذهبی و مساجد، پاتوق او بودند و فعالیت‌هایی که آنجا می‌داد الان خبرش به ما می‌رسد که چقدر ارزش داشتند. 💥 خیلی باهوش و چالاک بود، اصلا نمی‌دانیم کی بزرگ شد دیپلمش را گرفت و مشغول  به کار شد. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein : برادر شهید 🍃🌹 🌐 وب سایت خبرگذاری تسنیم 🔻قسمت دوم🔺 💝 🍃💝 💝🍃💝
💝🍃💝 🍃💝 💝 📜 🔷 به همه چیز فکر می‌کردیم جز شهادت هاشم. ✅ چرا که واقعا او قوی و شجاع بود و بعید می‌دانستیم که اتفاقی برایش بیفتد. 💠 برای هر ماموریتی که می‌گفتند آماده باش، بود؛ ولی در مورد سوریه هیچکس و هیچ نفر چیزی از او نخواست. 🌸 خودش هم تا قبل از اینکه به سفر کربلا برود سخنی نمی‌گفت تا اینکه یک روز به من آمد گفت : ☺️ "می‌خواهم بروم دوره آموزشی سوریه." @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein : برادر شهید 🍃🌹 🌐 وب سایت خبرگذاری تسنیم 🔻قسمت سوم🔺 💝 🍃💝 💝🍃💝
💝🍃💝 🍃💝 💝 📜 در شمال غرب با همرزم بود. آنجا یک لحظه پستش را با آن شهید عوض می‌کند و آن زمان ایشان شهید می‌شوند. 😞 همیشه از این موضوع ناراحت بود که چرا شهادت نصیب او نشده است. ⏰ زمان شهادت در دل کوه‌های برفی و ارتفاعات غرب پا به پای ایشان بودند که  شهید مرادی به شهادت می‌رسند، آن زمان پیکر این شهید در خاک عراق می‌‌ماند و واقعا دسترسی به آنجا غیر ممکن بود. 🌸 هاشم تنها کسی بود که به کمک چند نفر دیگر اقدام به آوردن پیکر شهید مرادی می‌کند. 😔 این اتفاق هم او را خیلی آزار می‌داد که حکمت خدا در چیست که آن زمان او به مقام شهادت دست نیافت. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein : برادر شهید 🍃🌹 🌐 وب سایت خبرگذاری تسنیم 🔻قسمت چهارم🔺 💝 🍃💝 💝🍃💝
💝🍃💝 🍃💝 💝 📜 یک روز با من تماس گرفت گفت : ❤️ "مادر حلالم کنید به همین زودی می‌خواهم بروم کربلا." ✅ همه کارهایش این طور غافل گیر کننده بود، خوشحال شدم. کمتر از سه روز پاسپورتش را آماده کرد و به زیارت رفت. وقتی برگشت واقعا تحول عجیبی در او احساس می‌کردم بیشتر از غریبی امام حسین و یارانش می‌گفت. مدت کمی نگذشته بود که گفت : ❤️ مادر به ماموریت مهم دیگری خواهم رفت. دلم گواهی بد می‌داد. گفت : 😉 "نگران نباش به یک دوره آموزش موتور سواری می‌رویم." 📞 زنگ زدم به برادرش، او هم گفته‌اش را تایید کرد. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein : مادر شهید 🍃🌹 🌐 وب سایت خبرگذاری تسنیم 🔻قسمت پنجم🔺 💝 🍃💝 💝🍃💝
💝🍃💝 🍃💝 💝 📜 😊 به حضرت زینب (س) و حضرت ابوالفضل (ع) علاقه خاصی داشت، به من گفت : "می‌خواهم به دوره آموزشی سوریه بروم." 😦 از اینکه یک دفعه چنین تصمیمی گرفته بهت زده شدم. او از هدف و آرمان اصلی‌اش گفت، منم مانع رفتنش نشدم. 📆 در 27 بهمن سال گذشته به سوریه اعزام شد، البته زمان دقیق رفتنش را به ما نگفت تنها مادرم و همسرش خبر داشتند. 👥 همه ما 9 برادر و خواهر از این غصه میخوریم که در هیچ کدام از اعزامهایش بدرقه‌اش نکرده و دل سیر او را ندیدیم. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein : برادر شهید 🍃🌹 🌐 وب سایت خبرگذاری تسنیم 🔻قسمت ششم🔺 💝 🍃💝 💝🍃💝
💝🍃💝 🍃💝 💝 📜 ⏱تا قبل از آخرین لحظه دیدارش نمی‌دانستم به ماموریت سوریه می‌رود. 📆 یک روز اول صبح دیدم به اتفاق همسر و بچه‌هایش پله های خانه را می‌آیند پایین، یکی از دو قلو هایش را بغل گرفته بود داد به من و گفت : 💖 "مادرم مرا حلال کن می‌خواهم به جنگ به دشمنان حضرت زینب (س) بروم." 😓 این حرفش مرا شوکه کرد. هرچه به او التماس کردم به این طفل معصوم‌ها و همسر جوانت رحم کن و از این تصمیم منصرف شو. ولی وی  در جوابم گفت : 😔 "مادر اگر جواب خانم زینب (س) را می‌دهی که این طور حرم شریفش در معرض تیر دشمنان قرار گرفته و دشمن گفته تا کیلومترها حرم را به زمین فرو می‌برد، من بمانم." ✅ برایم حرف متقاعد کننده‌ای بود، گفتم : 🌹 "پسرم می‌روی تو را به خدای یکتا می‌سپارم، دیگر از مادری تو خلاص می‌کنم و تو را به خانم فاطمه زهرا (س) هدیه می‌دهم. اگر شهید شدی خانم زهرا (س) حضرت ابوالفضل (ع) را به یاد بیاور که  تو را در آغوش خود می‌گیرند." 🌺 هاشم گفت : "فدای سرت مادرم، مرا به مادری والاتر از خودت سپردی. بهترین دعا را برایم کردی." 😞 وقتی رفت نگاه‌های معصوم بچه‌ها و همسرش او را تا ته کوچه بدرقه‌اش کردند. او فقط یکبار برگشت دستی به ما تکان داد و دیگر او را ندیدیم. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein : مادر شهید 🍃🌹 🌐 وب سایت خبرگذاری تسنیم 🔻قسمت هفتم🔺 💝 🍃💝 💝🍃💝
💝🍃💝 🍃💝 💝 📜 به گفته همرزمانش؛ در سوریه، اول حرم حضرت زینب (س) و رقیه (س) را زیارت می‌کنند، گویا هاشم رجزی آماده کرده بود که در حرم‌ها بخواند اما می‌گوید : 💠 اول در عملیات شرکت کنم، وقتی انتقام گرفتیم در برگشت رجز خوانده و عزاداری خواهیم کرد. 📆 شبِ روز 7 اسفند ماه، به خط مقدم اعزام می‌شوند تا ده صبح با دشمن می‌جنگند. ✅ آنجا هاشم رشادت‌های خوبی نشان می‌دهد و چندین نفر را از معرض تیر دشمن نجات می‌دهد و اسلحه و مهمات همرزمانش را به سمت خودی می‌اندازد تا به دست دشمن نیفتد. 😞 در این لحظات مجروح می‌شود. به دلیل شرایط سختی که در منطقه حاکم بود و به دلیل محاصره پیکرش در آن سمت می‌ماند.... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein : برادر شهید 🍃🌹 🌐 وب سایت خبرگذاری تسنیم 🔻قسمت هشتم🔺 💝 🍃💝 💝🍃💝
💝🍃💝 🍃💝 💝 📜 📆 هفت اسفند ۱۳۹۴ عملیات شروع می‌شود، تا ۹ اسفند معلوم نبوده که هاشم شهید شده یا نه. 😔 ۱۳ روز طول می‌کشد از دست مسئولان و فرماندهان نظامی نیز به دلیل شرایط بد منطقه کاری برنمی‌آمد. ✅ تا اینکه شب ولادت آقا علی اکبر (ع) ۴۰ نفر از افراد قرارگاه یک عملیات انجام می‌دهند. نزدیک صبح با ظرافت خاص و با عنایت خداوند پیکر هاشم را انتقال می‌دهند. 💠 بعد از آخرین زمانِ تماس، خبری از او نداشتیم به نگرانی ما افزوده می‌شد و به غیر از دعا کاری از دستمان بر نمی‌ آمد. 📆 روزی که پیکر شهید را انتقال می‌دهند به من پیامک آمد که پیکر هاشم در دمشق است. 👥 هر کدام از ما تا آن موقع خواب‌های متفاوتی از آمدنش می‌دیدیم، حتی بارها برای مادرم شهادتش عیان شده بود. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein : برادر شهید 🍃🌹 🌐 وب سایت خبرگذاری تسنیم 🔻قسمت نهم🔺 💝 🍃💝 💝🍃💝
💝🍃💝 🍃💝 💝 📜 😔 واقعا روزهای سختی را گذراندیم؛ شب و روز برای آمدنش دعا می‌کردیم. 🔷 هر شب فامیل و اطرافیان منزل ما جمع می شدند. برادرهایش رجز اهل بیت (ع) می‌گفتند و همه برای برگشتنش دعا می‌کردند. 😞 هر روز به امامزاده می‌رفتم از ته دل از خدا او را می‌خواستم. 📆 روزهای اول در دلم التماس خدا را می‌کردم ولی رفته رفته با صدای بلند با خدا درد دل می‌کردم. 😭 خیلی می‌ترسیدم که دست گروه‌های داعش بیفتد، فکر کنم خدا دعای ما رو شنید و پیکر هاشم به دست دشمنان نیفتاد. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein : مادر شهید 🍃🌹 🌐 وب سایت خبرگذاری تسنیم 🔻قسمت دهم🔺 💝 🍃💝 💝🍃💝
💝🍃💝 🍃💝 💝 📜 📆 در 31 اردیبهشت، مراسم تشییع هاشم؛ مردم واقعا صحنه بی‌نظیری خلق کردند و پشت سر هم مراسم‌های مختلف در شهر و روستاهای استان برایش برگزار شد. تا به امروز 34 گروه از ادارات، ارگان‌ها و جاهای دیگر به خانه ما جهت همدردی آمده‌اند. 🚫 هیچ وقت لحظه حضور ورزشکاران را که مستقیما از فرودگاه به خانه ما آمده بودند و 6 مدال طلا و 2 نقره خود را که به زحمت در مسابقات کسب کرده بودند، به خانواده شهید تقدیم نمودند یادم نمی‌رود. 😔 وقتی این صحنه ها را دیدم واقعا فهمیدم شهید برای ما نیست مال همه و برای همه جهان اسلام است. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein : برادر شهید 🍃🌹 🌐 وب سایت خبرگذاری تسنیم 🔻قسمت یازدهم🔺 💝 🍃💝 💝🍃💝