🌸🌾🌸🌾🌸🌾
🌾🌸
🌸
🔔 شوخ طبعی های جبهه
😓 خسته و كوفته از راهپیمایی روزانه برمی گشتیم؛ از آن راهپیمایی های قبل از عملیات كه برای افزایش بنیه دفاعی و اندازه سنجش میزان استقامت بچه ها نمی گذاشتند كسی قمقمه اش را آب كند یا با خودش یا با خودش جیره خشك ببرد.
👥 همه حسابی خسته بودند و از گرسنگی و تشنگی له له می زدند.
🏃 به مقر كه نزدیك شدیم چشممان افتاد به دیگ بزرگی كه جلوی سنگر حسینیه گذاشته بودند و یكی از بچه های گردان با آب و تاب تمام در حالی كه آستینش را بالا زده بود و ملاقه اش را داخل دیگ می زد و آن را از بالا مثل آبشار توی دیگ خالی می كرد، می گفت :
"آی شربته، آی شربته!"
😍 و ما كه شاید قبل از آن به چیزی جز آب فكر نمی كردیم با عطش و التهاب زایدالوصفی به دیگ نزدیك شدیم.
💠 چون خاطر جمع بودیم كه به همه می رسد گوشه ای ایستادیم، اما خوب كه گوش كردم دیدم این پدرآمرزیده می گوید :
"ای شهر بده، آی شهر بده!"
🔶 شَكم وقتی به یقین تبدیل شد كه دیدم بچه هایی كه لیوان دستشان بود به او چشم غره می روند؛ یكی ته لیوان آبش را به رویش پاشید و یكی ملاقه را از دستش گرفته بود و دنبالش می دوید و خلاصه بگو و بخند و ناله و نفرین كه این نالوطی بار اولش نیست كه این جوری دست و بال همه را می گذارد توی حنا.
😂 البته بچه ها هم نامردی نكردند و شب با «جشن پتو» از خجالتش در آمدند!
به یاد شهید محسن حججی
eitaa.com/shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
📲 منبع : دانشنامه دفاع مقدس؛ اپلیکیشن همراه مُلک آسمان
🌸
🌾🌸
🌸🌾🌸🌾🌸🌾
📜 قسمتی ازوصیت نامه #شهید_حاج_علی_محمدی_پور
❤️ خدایا!
کوله بارم را بسته ام اگر چه خالی است.
اما می دانی فقیر این راه منم.
❤️ خدایا!
احساس میکنم نقطه امیدی در قلبم پیدا شده و به لحظات موعود نزدیک میشوم.
❤️ خدایا!
مرا ببخش مرا عفو کن.
❤️ خدایا!
میدانم چه کردم و چه بودم خوب می دانم.
❤️ خدایا!
هرچه قدر بد هستم؛ تو خوبی، تو رحمان و رحیم هستی، پس مرا ببخش.
⚠️ اما تو ای برادر عراقی!
اگرچه تو ماموری و قاتل جان من، اما من تو را برادر خود می دانم. از تو خواهم گذشت اگر خدا اجازه دهد، اول کسی را که شفاعت می کنم تو هستی آماده باش و غمی به دل راه مده. وحشتی نداشته باش. سینه من آماده است.
eitaa.com/shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
firozehkavir.ir/2613
هدایت شده از به یاد شهید محسن حججی
🎂 کیکی که همسر #شهید_محسن_حججی در سال 96 به مناسبت روز پاسدار برای تبریک به همسرش تهیه کرده بود.
@hojaji
eitaa.com/shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🕊
سلام
روزتون بخیر
دوستان به دلیل اینکه دوستان جدید هم اضافه شدند به کانال، به برکت وجود حضرت حسین (ع)، حضرت عباس (ع) و امام سجاد (ع)؛ سه شهید بزرگوار، کار کانال در اینجا هم شروع می کنم.
توکل به خدا
التماس دعا
عیدتون مبارک ☺️🌹
🍃
🌸🕊
🍃🌸🍃
🌸🍃🌸
🍃❤️
🌸
#برشی_از کتاب «آرامجان» به روایت همسر #شهید_محسن_حججی
روز پاسدار برایش کیک پختم. با کرم و رنگ عینهو لباس پاسداری تزئین کردم؛ با جیب و سردوش و درجه.
😉 برگهای هم بهش چسباندم :
«محسنم، قربونت بشم، روز پاسدار رو بهت تبریک میگم. امیدوارم سال دیگه پیش امام حسین و حضرت زینب روز پاسدار رو جشن بگیری»
❤️ از ته قلبم برایش دعا کردم. قبل از اینکه از سر کار برسد همه را بردم خانه پدرم. پیام دادم :
«ناهار بیا خونه مامانم اینا»
✅ تا وارد شد مامانم بغلش کرد و روز پاسدار را بهش تبریک گفت. الکی جلویش نقش بازی کردم.
😢 «عه؟ مگه امروز روز پاسداره؟»
شروع کردم به عذرخواهی که ببخشید یادم نبود.
«با خودت فکر نکنی چه زن بیذوق و بیمعرفتی! قول میدم جبران کنم!»
🌸 محسن گفت :
«اینا چه حرفیه! همین اندازه تبریکت برام بسه!»
💠 برای مامانم چشم و ابرو آمدم که محسن را سرگرم کند. تا ببیند چه خبر است کیک را گذاشتم صندوق عقب ماشین. آماده شدیم که برویم خانه مادربزرگم.
مادربزرگم داشت از سماور چای می ریخت که گفتم :
😐 «عه! گوشیمو تو ماشین جا گذاشتم»
به این بهانه رفتم و کیک را آوردم. یکدفعه جلویش سبز شدم :
«همسرم روزت مبارک!»
🌹 محسن را می گویی؛ نزدیک بود سنگکوب کند. ذوق زده گفت :
«من می دونستم تو آخرش یه کاری میکنی!»
باورش نمیشد خودم پخته باشم. هی می پرسید : «بگو از کجا خریدی؟»
ازش عکس گرفت و گذاشت توی کانال تلگرامیاش. یک کانال داشت به اسم میثاق که هرازگاه مطالبی فرهنگی میگذاشت داخلش. فقط با فوتوشاپ «محسن جان روزت مبارک» را پاک کرد و به جایش نوشت «روز پاسدار مبارک»
روحش شاد و یادش گرامی باد...
eitaa.com/shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
instagram.com/modafeharamzeinab/
🌸
🍃❤️
🌸🍃🌸
به یاد شهید محسن حججی
🎂 کیکی که همسر #شهید_محسن_حججی در سال 96 به مناسبت روز پاسدار برای تبریک به همسرش تهیه کرده بود. @h
🌸🍃🌸
🍃❤️
🌸
#برشی_از_کتاب «آرامجان» به روایت همسر #شهید_محسن_حججی
روز پاسدار برایش کیک پختم. با کرم و رنگ عینهو لباس پاسداری تزئین کردم؛ با جیب و سردوش و درجه.
😉 برگهای هم بهش چسباندم :
«محسنم، قربونت بشم، روز پاسدار رو بهت تبریک میگم. امیدوارم سال دیگه پیش امام حسین و حضرت زینب روز پاسدار رو جشن بگیری»
❤️ از ته قلبم برایش دعا کردم. قبل از اینکه از سر کار برسد همه را بردم خانه پدرم. پیام دادم :
«ناهار بیا خونه مامانم اینا»
✅ تا وارد شد مامانم بغلش کرد و روز پاسدار را بهش تبریک گفت. الکی جلویش نقش بازی کردم.
😢 «عه؟ مگه امروز روز پاسداره؟»
شروع کردم به عذرخواهی که ببخشید یادم نبود.
«با خودت فکر نکنی چه زن بیذوق و بیمعرفتی! قول میدم جبران کنم!»
🌸 محسن گفت :
«اینا چه حرفیه! همین اندازه تبریکت برام بسه!»
💠 برای مامانم چشم و ابرو آمدم که محسن را سرگرم کند. تا ببیند چه خبر است کیک را گذاشتم صندوق عقب ماشین. آماده شدیم که برویم خانه مادربزرگم.
مادربزرگم داشت از سماور چای می ریخت که گفتم :
😐 «عه! گوشیمو تو ماشین جا گذاشتم»
به این بهانه رفتم و کیک را آوردم. یکدفعه جلویش سبز شدم :
«همسرم روزت مبارک!»
🌹 محسن را می گویی؛ نزدیک بود سنگکوب کند. ذوق زده گفت :
«من می دونستم تو آخرش یه کاری میکنی!»
باورش نمیشد خودم پخته باشم. هی می پرسید : «بگو از کجا خریدی؟»
ازش عکس گرفت و گذاشت توی کانال تلگرامیاش. یک کانال داشت به اسم میثاق که هرازگاه مطالبی فرهنگی میگذاشت داخلش. فقط با فوتوشاپ «محسن جان روزت مبارک» را پاک کرد و به جایش نوشت «روز پاسدار مبارک»
روحش شاد و یادش گرامی باد...
eitaa.com/shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
instagram.com/modafeharamzeinab/
🌸
🍃❤️
🌸🍃🌸