هدایت شده از به یاد شهید محسن حججی
🎂 کیکی که همسر #شهید_محسن_حججی در سال 96 به مناسبت روز پاسدار برای تبریک به همسرش تهیه کرده بود.
@hojaji
eitaa.com/shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🕊
سلام
روزتون بخیر
دوستان به دلیل اینکه دوستان جدید هم اضافه شدند به کانال، به برکت وجود حضرت حسین (ع)، حضرت عباس (ع) و امام سجاد (ع)؛ سه شهید بزرگوار، کار کانال در اینجا هم شروع می کنم.
توکل به خدا
التماس دعا
عیدتون مبارک ☺️🌹
🍃
🌸🕊
🍃🌸🍃
🌸🍃🌸
🍃❤️
🌸
#برشی_از کتاب «آرامجان» به روایت همسر #شهید_محسن_حججی
روز پاسدار برایش کیک پختم. با کرم و رنگ عینهو لباس پاسداری تزئین کردم؛ با جیب و سردوش و درجه.
😉 برگهای هم بهش چسباندم :
«محسنم، قربونت بشم، روز پاسدار رو بهت تبریک میگم. امیدوارم سال دیگه پیش امام حسین و حضرت زینب روز پاسدار رو جشن بگیری»
❤️ از ته قلبم برایش دعا کردم. قبل از اینکه از سر کار برسد همه را بردم خانه پدرم. پیام دادم :
«ناهار بیا خونه مامانم اینا»
✅ تا وارد شد مامانم بغلش کرد و روز پاسدار را بهش تبریک گفت. الکی جلویش نقش بازی کردم.
😢 «عه؟ مگه امروز روز پاسداره؟»
شروع کردم به عذرخواهی که ببخشید یادم نبود.
«با خودت فکر نکنی چه زن بیذوق و بیمعرفتی! قول میدم جبران کنم!»
🌸 محسن گفت :
«اینا چه حرفیه! همین اندازه تبریکت برام بسه!»
💠 برای مامانم چشم و ابرو آمدم که محسن را سرگرم کند. تا ببیند چه خبر است کیک را گذاشتم صندوق عقب ماشین. آماده شدیم که برویم خانه مادربزرگم.
مادربزرگم داشت از سماور چای می ریخت که گفتم :
😐 «عه! گوشیمو تو ماشین جا گذاشتم»
به این بهانه رفتم و کیک را آوردم. یکدفعه جلویش سبز شدم :
«همسرم روزت مبارک!»
🌹 محسن را می گویی؛ نزدیک بود سنگکوب کند. ذوق زده گفت :
«من می دونستم تو آخرش یه کاری میکنی!»
باورش نمیشد خودم پخته باشم. هی می پرسید : «بگو از کجا خریدی؟»
ازش عکس گرفت و گذاشت توی کانال تلگرامیاش. یک کانال داشت به اسم میثاق که هرازگاه مطالبی فرهنگی میگذاشت داخلش. فقط با فوتوشاپ «محسن جان روزت مبارک» را پاک کرد و به جایش نوشت «روز پاسدار مبارک»
روحش شاد و یادش گرامی باد...
eitaa.com/shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
instagram.com/modafeharamzeinab/
🌸
🍃❤️
🌸🍃🌸
به یاد شهید محسن حججی
🎂 کیکی که همسر #شهید_محسن_حججی در سال 96 به مناسبت روز پاسدار برای تبریک به همسرش تهیه کرده بود. @h
🌸🍃🌸
🍃❤️
🌸
#برشی_از_کتاب «آرامجان» به روایت همسر #شهید_محسن_حججی
روز پاسدار برایش کیک پختم. با کرم و رنگ عینهو لباس پاسداری تزئین کردم؛ با جیب و سردوش و درجه.
😉 برگهای هم بهش چسباندم :
«محسنم، قربونت بشم، روز پاسدار رو بهت تبریک میگم. امیدوارم سال دیگه پیش امام حسین و حضرت زینب روز پاسدار رو جشن بگیری»
❤️ از ته قلبم برایش دعا کردم. قبل از اینکه از سر کار برسد همه را بردم خانه پدرم. پیام دادم :
«ناهار بیا خونه مامانم اینا»
✅ تا وارد شد مامانم بغلش کرد و روز پاسدار را بهش تبریک گفت. الکی جلویش نقش بازی کردم.
😢 «عه؟ مگه امروز روز پاسداره؟»
شروع کردم به عذرخواهی که ببخشید یادم نبود.
«با خودت فکر نکنی چه زن بیذوق و بیمعرفتی! قول میدم جبران کنم!»
🌸 محسن گفت :
«اینا چه حرفیه! همین اندازه تبریکت برام بسه!»
💠 برای مامانم چشم و ابرو آمدم که محسن را سرگرم کند. تا ببیند چه خبر است کیک را گذاشتم صندوق عقب ماشین. آماده شدیم که برویم خانه مادربزرگم.
مادربزرگم داشت از سماور چای می ریخت که گفتم :
😐 «عه! گوشیمو تو ماشین جا گذاشتم»
به این بهانه رفتم و کیک را آوردم. یکدفعه جلویش سبز شدم :
«همسرم روزت مبارک!»
🌹 محسن را می گویی؛ نزدیک بود سنگکوب کند. ذوق زده گفت :
«من می دونستم تو آخرش یه کاری میکنی!»
باورش نمیشد خودم پخته باشم. هی می پرسید : «بگو از کجا خریدی؟»
ازش عکس گرفت و گذاشت توی کانال تلگرامیاش. یک کانال داشت به اسم میثاق که هرازگاه مطالبی فرهنگی میگذاشت داخلش. فقط با فوتوشاپ «محسن جان روزت مبارک» را پاک کرد و به جایش نوشت «روز پاسدار مبارک»
روحش شاد و یادش گرامی باد...
eitaa.com/shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
instagram.com/modafeharamzeinab/
🌸
🍃❤️
🌸🍃🌸
🌸🕊🌸
🕊❤️
🌸
پسرهای عزیزمان در کلاس؛
👈 درس ♥️ ح ♥️ را یاد گرفتند.
☺️ اولیای گرامی دانش آموز "طاها شجاعی" زحمت کشیدند و برای بچه ها حوله های بسیار زیبا همراه حلوا آوردند.
و این درس را خاطره انگیز کردند.
✅ و این درس به نام شهید #مدافع_حرم #شهید_محسن_حججی بود.
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
✉️ ارسالی از بانو ریحانه، از ورامین
🌸
🍃❤️
🌸🍃🌸
🌺🍃🌺
🍃❤️
🌺
📖 #برگی_از_زندگی_شهدا (1)
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
📆 روزی رضا به من گفت :
بابا، من راضی نیستم دیگر این کارها (بارکشی) را انجام دهی، این کارها دیگر برای شما سنگین است.
🌺 گفتم :
تو درست می گویی، اما من به کارم عادت کرده ام.
او گفت :
من راضی نیستم، حالا که شاغل شده ام، حقوق مرا بگیر و خرج کن.
☺️ گفتم :
بابا، تو که می خواهی این کار را کنی، تا چند وقت دیگر دیگر باید ازدواج کنی و به آن نیاز داری. من که چیزی ندارم تا برایت پس انداز کنم.
🔶 در جواب گفت :
بابا، تو هنوز خدا را نشناخته ای. من اگر بخواهم ازدواج کنم، خدا را دارم. خدا به من کمک می کند. این حرفش خیلی روی من اثر گذاشت.
#راوی : پدر شهید
#شهید_سید_محمدرضا_دستواره 🌸🍃
navideshahed.com/fa/news/405510
🌺
🍃💖
🌺🍃🌺