مداحی_آنلاین_میخوام_برم_امام_رضا_آغاسی.mp3
4.05M
میدونی میخوام کجا برم
میدونی میخوام چیکار کنم
آغاسی🎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 حال و هوای حرم مطهر امام رضا علیه السلام در شبی که گذشت 🖤
🔸با نوای حسین ستوده
در مراسم چهارپایه خوانی صحن پیامبر اعظم (ص)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی شهادت #امام_رضا 👇🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ای بنده نواز...
🖤🖤🖤
🌼چقدر مهربان است!
شیخ محمد، کفشدار روحانی، از موثقین اهل منبر مشهد، از دوست خود نقل کرد که گفت:
هنگام تحویل سال نو، در حرم مطهر حضرت رضا علیهالسلام بودم.
با وجود تنگی جای، در پهلوی خود جوانی را دیدم که بزحمت نشسته است. به من گفت:
هر چه میخواهی از این بزرگوار بخواه.
من چون او را جوان متجددی دیدم، خیال کردم او از روی استهزاء این حرف را میزند؛ سپس گفت:
خیال نکنی که من از روی بیاعتقادی این حرف را زدم، حقیقت همین است؛ زیرا از این بزرگوار معجزهی بزرگی دیدهام. بعد شروع کرد به شرح آن معجزه.
گفت:
من اهل کاشمرم پدرم در آنجا نسبت به من کم مرحمتی مینمود؛ لذا بی اجازهی او پیاده به قصد زیارت این بزرگوار، به مشهد مقدس آمدم و چون جایی را نمیدانستم و کسی را هم نمیشناختم یکسره به حرم مطهر مشرف شدم و زیارت نمودم؛ ناگاه در بین زیارت، چشمم به دختری افتاد که با مادر خود به زیارت آمده بود.
همینکه چشمم به آن دختر افتاد، منقلب و فریفتهی او شدم و عشقش در دلم جای گرفت به طوری که پریشان حال شدم. جلو ضریح رفتم و شروع کردم به گریه کردن عرض کردم:
حال که من گرفتار این دختر شدهام همین دختر را از شما میخواهم؛ گریه و تضرع زیادی کردم. بطوری که بیحال شدم وقتی به خود آمدم دیدم؛ چراغهای حرم روشن شده و وقت نماز مغرب است؛ لذا نماز خواندم و با همان حال پریشانم باز جلو ضریح مطهر رفته و شروع کردم به گریه کردن.
ادامه 👇
عرض کردم:
آقا! من دست از شما بر نمیدارم، تا به مطلب برسم و در حال گریه و زاری بودم تا وقت خلوت کردن حرم رسید و صدای جار بلند شد که ایها المومنون فی امان الله.
من هم چون دیدم حرم شریف خلوت شد و مردم همه رفتهاند ناچار بیرون آمدم همینکه به کفشداری رسیدم که کفشم را بگیرم، دیدم که یک نفر در آنجا نشسته است و بغیر از کفش من کفش دیگری هم نیست؛ آن شخص که مرا دید گفت:
میرزا نصرالله کاشمری تو هستی؟
گفتم آری. گفت:
بیا برویم که تو را خواستهاند.
من با او روانه شدم و با خود خیال کردم که چون من از کاشمر بدون اجازهی پدرم آمدهام، شاید پدرم به یکی از دوستان خود نوشته است که مرا پیدا کرده، به کاشمر برگرداند.
بالاخره مرا به خانهی بسیار خوبی برد. پس از ورود به اطاقی راهنمایی نمود که مرد محترمی در آنجا نشسته بود. همینکه چشمش به من افتاد، احترام کرده، نشستم. آن گاه گفت:
میرزا نصرالله کاشمری تو هستی؟
گفتم:
آری. گفت:
بسیار خوب.
آن گاه به نوکر خود گفت:
برو به برادر زنم بگو بیاید؛ پس از اندک زمانی برادر زنش آمده نشست. آن مرد به برادر زنش گفت:
حقیقت مطلب این است که من امروز بعد از ظهر خوابیده بودم همشیرهی تو با
دخترش برای زیارت به حرم مطهر رفته بودند؛ ناگاه در عالم خواب دیدم که یک نفر در منزل آمده، گفت:
حضرت رضا علیهالسلام تو را میخواهد؛ فورا برخاسته تا میان ایوان طلا رفتم؛ دیدم آن بزرگوار در ایوان، روی یک قالیچه نشسته است چون مرا دید صورت مبارک خود را به طرف من نموده، فرمود:
این میرزا نصرالله دختر تو را دیده است و او را از من میخواهد.
حال تو دخترت را به او تزویج کن. وقتی بیدار شدم، نوکرم را فرستادم در کفشداری تا او را پیدا کرده، بیاورد حالا او را پیدا کرده، آورده است؛ و او همین آقایی است که اینجا نشسته، تو را طلبیدم تا ببینم در این موضوع چه رایی داری؟
گفت:
جایی که امام فرموده است من چه بگویم؟ آن جوان گفت:
وقتی این سخنان را شنیدم شروع کردم به گریه کردن.
بالاخره آن دختر را به من تزویج کردند و من به مرحمت حضرت رضا علیهالسلام به حاجت خود که وصال آن دختر بود رسیدم و خیالم راحت شد. این است که میگویم هر چه مایلی از این بزرگوار بخواه که حاجات به در خانهی او برآورده میشود.
🏴شهیدمهندس مصطفی محمدمیرزایی🏴
عرض کردم: آقا! من دست از شما بر نمیدارم، تا به مطلب برسم و در حال گریه و زاری بودم تا وقت خلوت کردن
از امام رضا بخواهیم🤲 اما کم نخواهیم!
اللهم عجل لولیک الفرج
✍ پیامبر مهربانی ها فرمودند:
👤 هر مردی که در منزل کار کند،اسمش جز دیوان شهدا ثبت خواهد شد...
▪️#شهادت_پیامبر_اکرم (ص)
▪️#شهادت_امام_حسن مجتبی (ع)
▪️شهادت امام_رضا (ع) تسلیت باد.
آن رازها که از همه پوشیده داشتم،
تنها در این حرم، به تو گفتم،
تو مَحرمی...
#شهادت_امام_رضا
#امام_رضا
YEKNET.IR - zamine 2 - shahadat imam javad 1403 - vahid shokri.mp3
7.1M
-
کربلامو از تو دارم
گوهرشاد و سقاخونه ات...
#شهادت_امام_رضا #امام_رضا
-