eitaa logo
🏴شهیدمهندس مصطفی محمدمیرزایی🏴
141 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
4.4هزار ویدیو
90 فایل
بسم رب الشهدا یاد شهدا مصداق یادخدا است و اگر این چنین است باید دل شهید قرآن بالغے باشد که اسرار عالم درآن نهفته است … شهادت :۱۳۹۸/۱۰/۱۳ ساعت ۱:۲۰ ارتباط با ادمین @Jahadgare_velayat Instagram.com/shahid.mostafa.mohammadmirzayi
مشاهده در ایتا
دانلود
✿‍✵✰ هـر شــ🌙ــب یـک ✰✵✿‍ داســتــان مـعـنــوی ✧✾════✾✰✾════✾✧ «جوون» غلام سیاهى که امیرمؤمنان على علیه‌السلام او را خریدارى کرد و به ابوذر غفارى بخشیده بود او در ربذه تبعیدگاه ابوذر همراه ابوذر بود و پس از شهادت ابوذر در سال ۳۲ هجرى به مدینه بازگشت و در خدمت امیرمؤمنین علیه‌السلام و سپس امام حسن مجتبى علیه‌السلام و پس از آن در خدمت امام حسین علیه‌السلام بود او به همراه امام از مدینه به مکه‏ آمد امام علیه‌السلام در روز عاشورا به وى فرمود: تو از جانب ما آزادى تو در جستجوى عافیت با ما همراه بودى پس خویش را در راه ما گرفتار مکن «جوون» خود را به پاهاى حضرت انداخت و ملتمسانه عرض کرد: پسر پیامبر در خوشی‌ها خانه شما بودم حال در گرفتارى رهایتان کنم؟ آنگاه افزود: بخدا سوگند می‌‏دانم بویَم ناخوشایند حَسَبم ناچیز و چهره‌ام سیاه است پس بهشت را بر من ارزانى دار تا بویَم خوش و حَسَبم شریف و سیمایم سفید گردد به خدا سوگند از شما جدا نخواهم شد تا این خون من با خون شما بیامیزد پس از این گفتار امام به وى اجازه داد او شادمان به سوى میدان شتافت سپس جنگید تا به فیض شهادت نائل آمد امام بر بالین وى حاضر شد و اینگونه در حقش دعا کرد: خدایا چهره او را سفید گردان و بوى او را خوش گردان و او را با اَبرار محشور کن و بین او و محمد و آل محمد در بهشت آشنایى برقرار ساز از امام سجاد علیه‌السلام نقل شده است: آنگاه که جمعى براى دفن شهیدان کربلا حاضر شدند، پیکر «جوون» را در حالى یافتند که با گذشت چند روز بوى بسیار خوشى از آن به مشام می‌رسید یه غلام هم داشت ابی عبدالله به نام واضح که حافظ قرآن بود به میدان رفت پس از آنکه به زمین افتاد امام علیه‌السلام بر بالینش حاضر شد و چون مشاهده کرد غلام نسبت به آن حضرت اظهار علاقه می‌کند امام گریان شد و در کنارش نشست و صورت بر جبینش نهاد غلام که از این همه محبت به وجد آمده بود شادمان شد و فریاد زد: کیست همانند من که پسر پیامبر صورتش را بر صورتم قرار داده این را گفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد یکسان رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت: در دین ما سیه نکند فرق با سپید در اینجا امام علیه‌السلام در لحظه شهادت صورت بر صورت غلامش می‌‏گذارد یعنى همان ابراز محبتى را که درباره فرزند شجاع و دلبندش علی اکبر علیه‌السلام می‌کند درباره غلامش نیز روا داشت یعنى اینها همه مجاهدان و شهیدان راه خدا هستند و همه آنها عزیز و گرامی‌‏اند و همه در یک مسیر و براى یک هدف جهاد کردند و شربت شهادت نوشیدند 📗برگرفته از كتاب نفس المهموم °❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
‌﷽⭐️🌈 |♡•°پیام‌آخر‌شب 🌙 ‌⭐️•°| 🦋۱:قࢪآنو ختم ڪنیم با خوندن۳باࢪ سوࢪه توحید 🌸۲:پیامبࢪانو شفیع خودمون ڪنیم با فࢪستادن ۱باࢪ صلوات↓ أَللّهُمَّ صَلِ؏َـلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ؏َـجِّلْ فَࢪَجَهُمْ اَللهُمَ صَلِ ؏َـلےٰجَمیعِ الاَنبیاءوَالمُࢪسَلیݩ 🌹۳:مؤمنین ࢪو ازخودمون ࢪاضے نگہ داࢪیم با ذڪر↓ اَللّهُمَ اغْفِرلِلمؤمنین وَالمؤمِنات ☘یہ حج و سہ عمࢪه بہ جابیاریم باگفتن↓ سُبحانَ اللهِ وَالحَمدُالله وَلااِلهَ اِله الله وَاللهُ اَکبر 🌷خوندن هزاࢪ ࢪڪعت نماز با۳باࢪگفتن. ذڪࢪ↓ یَفعَلُ اللهُ مایَشاءُبِقُدرَتِه وَیَحکُمُ مایُریدُبِعِزَتِه...(: 😴🌱• ــــــــــــــ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🌸🌱•° [📿] ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌°•j๑ïท :↯🍃•° @shahid_mostafa_mohammadmirzayi
♥السلام علیک یا ابا صالح المهدے♥ بیا باهم بخوانیم دعای فرج به نیابت برا امدن یوسف زهرا س را ❣❣ ✨بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨ 🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛ يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِّ مُحَمَّدوَآلِهِ الطّاهِرين🕊 @shahid_mostafa_mohammadmirzayi
🍃🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین
🍃 💠هر روز یک صفحه قران به نیت تعجیل در فرج مولا صاحب الزمان (عج) 🌺 ثواب تلاوت این صفحه را هدیه میڪنیم به روح سربلند🕊 💠وداع با شهید سید مرتضی اوینی 🌹🌹🌹 🔹جزء۱۰ 🔹 انفال 🔹۱۸۵ 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وو عَجّل فَرَجَهم🌺 •• ↷#ʝøɪɴ ↯ @shahid_mostafa_mohammadmirzayi
refaghat_ta_shahadatt.pdf
1.95M
➖روز : 8⃣ ••←چله‌زیارت‌عاشورا→•• ″ به‌نـیابت از❤️ ″ @shahid_mostafa_mohammadmirzayi
﴿ 📿﴾ السلام‌علیڪ‌یا‌اباٰعبدِالله🖤 •| هشتم۸۝ قرائت زیارت عاشورآ بھ‌نیّت مرتضی اوینی 🖤 @shahid_mostafa_mohammadmirzayi
در كتاب روضه الصفا نقل شده است امام بر بالین حضرت با صدای بلند گریست به طوریكه تا آن زمان صدای گریه او را به این بلندی كسی نشنیده بود شیخ مفید می گوید زینب (س) در این هنگام از سرا پرده خیمه شتابان بیرون آمد و فریاد زد یا اخیاه و ابن اخیاه ای برادر وای پسر برادر!! و آمد تا خود را روی پیكر علی اكبر انداخت حسین سر خواهر را بلند كرد و او را به خیمه برگرداند و به جوانان بنی هاشم فرمود برادر خود را بردارید به خیمه ببرید. @shahid_mostafa_mohammadmirzayi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کنار پیکرت رسیدم خمیده خمیده 1.mp3
5.25M
🥀کنار پیکرت رسیدم خمیده خمیده 🥀بالا سرت نفس میکشم بریده بریده 🎤حاج مهدی_رسولی @shahid_mostafa_mohammadmirzayi
🗓 ↯ ⬅️ وقایع روز هشتم 🚩 در روز هشتم محرم امام حسین علیه‌السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند بنابراین امام كلنگی برداشت و در پشت خیمه‌ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله زمین را كَند آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشک‌ها را پر كردند سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد هنگامی كه خبر این ماجرا به عبیدالله بن زیاد رسید پیكی نزد عمر بن سعد فرستاد كه به من خبر رسیده كه حسین چاه می‌‏كَند و آب بدست می‌‏آورد! به محض اینكه این نامه به تو رسید بیش از پیش مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسین و یارانش سخت بگیر عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود در این روز یزید بن حصین همدانی از امام علیه‌السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان می‌پنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به كشتن آنها گرفته‌ای و آب فرات را كه حتی حیوانات این وادی از آن می‌نوشند از آنان مضایقه می‌‏كنی؟ عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی من می‌دانم كه آزار دادن به این خاندان حرام است من در لحظات حساسی قرار گرفته‌ام و نمی‌دانم باید چه كنم! آیا حكومت ری را رها كنم حكومتی كه در اشتیاقش می‌سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد در حالیكه می‌‏دانم كیفر این كار آتش است! ای مرد همدانی حكومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمی‌بینم كه بتوانم از آن گذشت كنم یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه‌السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ری به قتل برساند امام علیه‌السلام مردی از یاران خود را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند شب هنگام امام حسین علیه‌السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند امام حسین علیه‌السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود عباس و فرزندش علی اكبر را نزد خود نگاه داشت عمر بن سعد نیز فرزندش حفص و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه‌السلام كه فرمود: آیا می‌خواهی با من مقاتله كنی؟ عذری آورد یک بار گفت: می‌ترسم خانه‌ام را خراب كنند امام علیه‌السلام فرمود: من خانه‌ات را می‌‏سازم ابن سعد گفت: می‌ترسم اموال و املاكم را بگیرند امام فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد از اموالی كه در حجاز دارم عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانواده‌ام از خشم ابن زیاد بیمناكم و می‌‏ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمی‌گردد از جای برخاست در حالی كه می‌فرمود: تو را چه می‌شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد به خدا سوگند من می‌دانم كه از گندم عراق نخواهی خورد ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است پس از این ماجرا عمر بن سعد نامه‌ای به عبیدالله نوشت و ضمن آن پیشنهاد كرد كه حسین علیه‌السلام را رها كنند چرا كه خودش گفته است كه یا به حجاز برمی‌گردم یا به مملكت دیگری می‌روم عبیدالله در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند شمر بن ذی الجوشن سخت برآشفت و نگذاشت عبیدالله با پیشنهاد عمر بن سعد مؤافقت كند ◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️ ✍منابع: 📘کشف الغمه، جلد۲، صفحه۴۷ 📚بحارالانوار، جلد۴۴، صفحه۳۸۸ 📒ارشادالقلوب، جلد۲، صفحه۸۲ °❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
✿‍✵✰ هـر شــ🌙ــب یـک ✰✵✿‍ داســتــان مـعـنــوی ✧✾════✾✰✾════✾✧ خاطره‌ای شنیدنی از روحانی زندان رجایی شهر تهران درباره حکم قصاص یک قاتل وقتی حضرت ابوالفضل علیه‌السلام پادرمیانی می‌کند حدود ۲۳ سال پیش جوانی که تازه به تهران آمده بوده در کبابی فردی مشغول به کار می‌شود بعد از مدتی یک شب بعد از تمام شدن کار صاحب کبابی دخل آن روز را جمع می‌کند و می‌رود در بالکن مغازه تا استراحت کند درآمد آن روز کبابی، شاگرد جوان را وسوسه می‌کند و در جریان سرقت پول‌ها صاحب مغازه به قتل می‌رسد و او متواری می‌شود خلاصه بعد از مدتی او را دستگیر می‌کنند و به اینجا منتقل می‌شود بعد از صدور حکم قصاص اجرای حکم حدود ۱۷-۱۸ سال به طول می‌انجامد می‌گویند شاگرد جوان در طول این مدت حسابی تغییر کرده بود و به قول معروف پوست انداخته و اصلاح شده بود آنقدر تغییر کرده بود که همه زندانی‌ها عاشقش شده بودند خلاصه بعد از ۱۷-۱۸ سال خانواده مقتول که آذری زبان هم بودند برای اجرای حکم می‌آیند همسر مقتول و سه دختر و هفت پسرش آمدند و در دفتر نشستند، فضا سنگین بود و من با مقدمه چینی از اولیای دم خواستم که از قصاص صرف نظر کنند همسر مقتول گفت: من قصاص را به پسر بزرگم واگذار کرده‌ام و پسر بزرگ هم گفت که قصاص به کوچکترین برادرمان واگذار شده به هر حال برادر کوچکتر هم زیر بار نرفت و گفت اگر همه برادر و خواهرهایم هم از قصاص بگذرند من از قصاص نمی‌گذرم! زمانی که پدرم به قتل رسید من خیلی بچه بودم و این سال‌ها یتیم بودم و واقعاً سختی کشیدم به هر حال روی اجرای حکم مصر بود من پیش خودم گفتم شاید اگر خود زندانی بیاید و با آنها روبرو شود ممکن است چیزی بگوید که دلشان به رحم بیاید بنابراین گفتم زندانی خودش بیاید یادم هست هوا به شدت سرد بود و قاتل هم تنها یک پیراهن نازک تنش بود وقتی آمد، رفت کنار شوفاژ کوچکی که در گوشه اتاق بود ایستاد به او گفتم اگر درخواستی داری بگو او هم آرام رو به من کرد و گفت تنها یک نخ سیگار به من بدهید کافی است یک نخ سیگارش را گرفت و هیچ چیز دیگری نگفت وقت کم بود و چاره دیگری نبود بالاخره مادر و یکی از دختران در دفتر ماندند و ۹ نفر دیگر برای اجرای حکم وارد محوطه اجرای احکام شدند جالب بود که مادرشان موقع خروج فرزندانش از دفتر به آنها گفت که اگر از قصاص صرف نظر کنند شیرش را حلالشان نمی‌کند! به هر حال شاگرد قاتل پای چوبه ایستاد و همه چیز آماده اجرای حکم بود که در لحظه آخر او با همان آرامشش رو به اولیای دم کرد و گفت: من فقط یک خواسته دارم من که منتظر چنین فرصتی بودم گفتم دست نگهدارید تا آخرین خواسته‌اش را هم بگوید شاگرد قاتل گفت: هجده سال است که حکم قصاص من اجرا نشده و شما این مدت را تحمل کرده‌اید حالا هم تنها ده روز تا محرم باقی مانده و تا تاسوعا بیست روز می‌خواهم از شما بخواهم که اگر امکان دارد علاوه بر این هجده سال، بیست روز دیگر هم به من فرصت بدهید من سال‌هاست که سهمیه قند هر سالم را جمع می‌کنم و روز تاسوعا به نیت حضرت عباس علیه‌السلام شربت نذری به زندانی‌های عزادار می‌دهم امسال هم سهمیه قندم را جمع کرده‌ام اگر بگذارید من شربت امسالم را هم به نیت حضرت ابوالفضل علیه‌السلام بدهم هیچ خواسته دیگری ندارم حرف او که تمام شد یک دفعه دیدم پسر کوچک مقتول رویش را برگرداند و گفت من با ابوالفضل علیه‌السلام در نمی‌افتم من قصاص نمی‌کنم برادرها و خواهرهای دیگرش هم به یکدیگر نگاه کردند و هیچکس حاضر به اجرای حکم قصاص نشد! وقتی از محل اجرای حکم به دفتر برگشتند مادرشان گفت چه شد قصاص کردید؟ پسر بزرگ مقتول هم ماجرا را کامل تعریف کرد جالب بود مادرشان هم به گریه افتاد و گفت به خدا اگر قصاص می‌کردید شیرم را حلالتان نمی‌کردم خلاصه ماجرا با اسم حضرت عباس علیه‌السلام  ختم به خیر شد و دل یازده نفر با اسم ایشان نرم شد و از خون قاتل عزیزشان گذشتند گر چه بی‌دستم ولی من دستگير دست‌هايم نام من عباس و مفتاح در باب الشفايم مادرم قنداقه‌ام را دور بيرق تاب داده من ابوالفضلم دوای دردهای بی‌دوايم ‌°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°            
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قیامَتِ بی حسین غوغا ندارد 🌱 شَفاعَت بی حسین معنا ندارد 🌾 حُسِینی باش که در محشر نگویند چِرا پرونده‌ات امضاء ندارد💔 ‌ 📿⃟🕌 ¦
‏فیلم از طرف مادر شهید مصطفی محمد میرزایی
‌﷽⭐️🌈 |♡•°پیام‌آخر‌شب 🌙 ‌⭐️•°| 🦋۱:قࢪآنو ختم ڪنیم با خوندن۳باࢪ سوࢪه توحید 🌸۲:پیامبࢪانو شفیع خودمون ڪنیم با فࢪستادن ۱باࢪ صلوات↓ أَللّهُمَّ صَلِ؏َـلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ؏َـجِّلْ فَࢪَجَهُمْ اَللهُمَ صَلِ ؏َـلےٰجَمیعِ الاَنبیاءوَالمُࢪسَلیݩ 🌹۳:مؤمنین ࢪو ازخودمون ࢪاضے نگہ داࢪیم با ذڪر↓ اَللّهُمَ اغْفِرلِلمؤمنین وَالمؤمِنات ☘یہ حج و سہ عمࢪه بہ جابیاریم باگفتن↓ سُبحانَ اللهِ وَالحَمدُالله وَلااِلهَ اِله الله وَاللهُ اَکبر 🌷خوندن هزاࢪ ࢪڪعت نماز با۳باࢪگفتن. ذڪࢪ↓ یَفعَلُ اللهُ مایَشاءُبِقُدرَتِه وَیَحکُمُ مایُریدُبِعِزَتِه...(: 😴🌱• ــــــــــــــ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🌸🌱•° [📿] ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌°•j๑ïท :↯🍃•° @shahid_mostafa_mohammadmirzayi
♥السلام علیک یا ابا صالح المهدے♥ بیا باهم بخوانیم دعای فرج به نیابت برا امدن یوسف زهرا س را ❣❣ ✨بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨ 🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛ يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِّ مُحَمَّدوَآلِهِ الطّاهِرين🕊 @shahid_mostafa_mohammadmirzayi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب علمدار حرم... 💔😭
🍃 💠هر روز یک صفحه قران به نیت تعجیل در فرج مولا صاحب الزمان (عج) 🌺 ثواب تلاوت این صفحه را هدیه میڪنیم به روح سربلند🕊 💠وداع با شهید ابوذر امجدیان🌹🌹🌹 🔹جزء۱۰ 🔹 انفال 🔹۱۸۶ 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وو عَجّل فَرَجَهم🌺 •• ↷#ʝøɪɴ ↯ @shahid_mostafa_mohammadmirzayi
refaghat_ta_shahadatt.pdf
1.95M
➖روز : 9⃣ ••←چله‌زیارت‌عاشورا→•• ″ به‌نـیابت از *شهیدروزِتاسوعا*❤️ ″
﴿ 📿﴾ السلام‌علیڪ‌یا‌اباٰعبدِالله🖤 •| نهم۹۝ قرائت زیارت عاشورآ بھ‌نیّت امجدیان 🖤 @shahid_mostafa_mohammadmirzayi
🥀السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَاالْفَضْل 🥀الْعَبَّاسَ ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ  یا ابوالفضل العباس طاقت مشک تمامست علـــــی وار بیا آب اگر ریخــت فدای سرت ای یاربیا همه دلخوشی اهل حرم بیرق توست تا حــرم راه کم مانده علمداربیا 🥀تاسوعای_حسینی_تسلیت_باد. •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾•• @shahid_mostafa_mohammadmirzayi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا