eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
155 فایل
خودسازی دغدغه اصلی تان باشد...🌱 شهید مصطفی صدرزاده (سیدابراهیم) شهید تاسوعا💌 کپی آزاد🍀 @Shahid_sadrzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
پرسیده شد : رجب را که "شهرَ اللهِ الأصَب" گفته اند یعنی چه؟ فرمودند : یعنی این قدر در به شما ثواب اعطا می‌کند که چشم و گوشِ کسی ندیده و نشنیده و به قلبِ کسی هم خطور نکرده است...! آیت الله حق شناس ❤️دلــم هوای تو دارد در این هوای رجب (ع)
📢 مصاحبه با همسر شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده مرزهای اسلام گسترش پیدا کرده،آرزوی نابودی اسرائیل خیلی نزدیکتر شده...
شهید مصطفی صدرزاده
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده 🔴قسمت اول مصطفی صدرزاده با نام جهادی «سید ابراهیم» فرمانده ایرانی گرد
🔴قسمت دوم تسنیم: انتظارات شما را شنیدیم. چیزهایی که مصطفی از شما می‌خواست را برایمان تعریف کنید. ➖صحبت‌های ما خیلی کوتاه بود اما در همان فرصت کوتاه روی یک چیز خیلی تاکید کرد، او بارها گفت که یک همسنگر می‌خواهد. شاید کسی که به خواستگاری می رود بگوید همسر و همدم می‌خواهد اما مصطفی گفت که همسنگر می‌خواهد. بعد از چند سال به او گفتم ما که الان در زمان جنگ نیستیم، علت اینکه همسنگر خواسته چه بوده است؟ او گفت: «جنگ ما، جنگ نظامی نیست؛ جنگ الان ما جنگ فرهنگی است. اگر همسنگر خواستم به خاطر کارهای فرهنگی است تا وقتی من کار فرهنگی انجام می‌دهم، همسرم هم در کنار من کار فرهنگی کند». تسنیم: این اتفاق در زندگیتان افتاد؟ چگونه بود؟ بله. تا دوسال اول زندگیمان که همان روال قبل از ازدواجمان بود؛ من فرمانده پایگاه خانم‌ها بودم و مصطفی فرمانده پایگاه نوجوان‌ها بود. بعد از آن او یک پایگاه جدید ایجاد کرد و فرمانده پایگاه امام روح الله(ره) شد. هر دوی ما در کنار هم کارهای فرهنگی انجام می‌دادیم و کارهای بسیج و مسجد را جلو می‌بردیم. تسنیم: شغل مصطفی چه بود؟ شغل آزاد داشت. اوایل طلبه بود اما بعد از ازدواج طلبگی را ادامه نداد و سراغ کار آزاد رفت. انتخاب محله‌‌ای پرت در کهنز شهریار برای کار فرهنگی/ خانم‌های آن محل:«مدیون صدرزاده هستیم که بچه‌هایمان را بسیجی کرد» تسنیم: کار فرهنگی دیربازده هست، چیزی نیست که مثلا دکمه‌ای را بزنیم و سریع نتیجه‌اش را ببینیم. فعالیتی شروع می‌شود و 5 یا 6 سال از آن می‌گذرد تا اولین نتایج آن دیده شود. مصطفی فرمانده پایگاه بسیج نوجوان‌ها بود. کلی باید کار فرهنگی می‌کرد تا مثلا بعد از چند سال ببیند که مهارت قرآن خوانی فلان نوجوان خوب شده و نمازش را صحیح می‌خواند. کار فرهنگی صبر بالایی می‌خواهد. مصطفی نسبت به نوجوان‌ها احساس پدری داشت یعنی مثل وقتی که فرزندی بزرگ می‌شود و پدرش لذت می‌برد، او هم همین حس را داشت. نوجوان‌هایی که با مصطفی بودند تفاوت سنی زیادی با او نداشتند و حدود 7-6 سال از او کوچک‌تر بودند. آخرین لذتی که من از بزرگ شدن نوجوان‌هایش دیدم، این بود که یک روز به خانه آمد و با ذوق گفت که بچه‌هایش پاسدار شدند، شغلشان مشخص شده و همه‌شان تحصیل کرده‌اند. با گفتن همین کلمات آن لذتی را که در وجودش بود، بیان می‌کرد. هیچ وقت به این فکر نمی‌کرد که مثلا اگر در فلان محله کار فرهنگی کند ممکن است بازدهی خوبی نداشته باشد. زمانی خودم به او اعتراض کردم و گفتم که مثلا پارک، جای کار فرهنگی نیست یا هیچ امیدی به نتیجه در محله‌ای که انتخاب کرده وجود ندارد. اما تاکید می‌کرد نتیجه‌ی کاری که می‌کند، دست خداست و خودش و بقیه کاره‌ای نیستند. می‌گفت اگر خدا بخواهد خودش درست می‌شود و وظیفه دارد کاری را که روی دوشش است انجام دهد، بعد از آن هر چیزی که خدا بخواهد همان می‌شود. مصطفی محله‌ای پرت و دورافتاده را در کهنز شهریار برای کار فرهنگی انتخاب کرده بود. وقتی در جمع خانم‌ها یا در جمع‌های خانوادگی این موضوع را مطرح می‌کردم، همه تعجب می‌کردند و می‌گفتند آنجا که واقعا امیدی به نتیجه گیری نیست! حتی می‌گفتند کسی از بچه‌های آن محل انتظاری ندارد. دو سال و نیم بود که مصطفی حضور فیزیکی کمتری در آن منطقه داشت. در این مدت وقتی مادران آن بچه‌ها را می‌دیدم از کارهای مصطفی تشکر می‌کردند و می‌گفتند که ممنونِ زحمات او هستند. می‌گفتند اگر او نبود، معلوم نبود که آینده بچه‌های محل چه می‌شد. می‌گفتند مدیون آقا مصطفی هستند که بچه‌های‌شان را بسیجی کرده است. وقتی این حرف‌ها را به مصطفی منتقل می‌کردم ناراحت می‌شد و می‌گفت که همه اینها کار خدا بوده است. می‌گفت اگر خدا می‌خواست می‌توانست حرف‌ها و کارهایش را بی‌اثر کند. دیدگاه او به کار فرهنگی اینطور بود. ماجرای پاترول سفیدی تسنیم: یعنی خودش را واسطه می‌دید. واسطه‌ای که باید کارش را کند، سختی‌ها را تحمل کند و بداند که نتیجه دست خداست. ➖بله. سختی‌های زیادی را تحمل می‌کرد. ما یک ماشین پاترول سفید داشتیم و هر کس که این ماشین را می‌دید به ما خرده می‌گرفت که الان زمان پاترول نیست، بنزین زیاد مصرف می کند، خرج دارد و کلی مشکلات دیگر. وقتی این حرف‌ها را شنید گفت که این پاترول توانسته چند نفر را که در جاده مانده بودند نجات دهد. گفت ماشینی در جوی آب افتاده بود و او با این پاترول آن را بیرون کشیده است. ماشین یکی ازهمسایه‌هایمان در مسیر شمال خراب شده بود. مصطفی با همین پاترول این ماشین را حدود 90 کیلومتر بکسل کرد تا بجای مطمئنی برسند. وقتی گفتم که چرا هنوز از این ماشین استفاده می‌کنی، گفت که می‌خواهد با این ماشین به بقیه کمک کند. گفت خدا این را به ما داده تا بتوانیم برای کمک به دیگران استفاده کنیم. «راه اندازی دفتر پاسخگویی به سوالات شرعی در استخر....
شهید مصطفی صدرزاده
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده 🔴قسمت دوم تسنیم: انتظارات شما را شنیدیم. چیزهایی که مصطفی از شما می‌خو
🔴قسمت سوم راه اندازی دفتر پاسخگویی به سوالات شرعی در استخر! تسنیم: گفتید که مصطفی سختی‌های زیادی را تحمل می‌کرد. منظورتان تحمل سختی در انجام فعالیت‌های زندگی و کسب و کار است؟ نه. در کارهای فرهنگی خیلی سختی تحمل می‌کرد. وقت خواب و استراحتش خیلی کم بود. مصطفی در ماه رمضان سال 90 یا 91 از یک روحانی به اسم محمدرضا بطحایی دعوت کرده بود تا برای کار فرهنگی به پایگاه بسیج بیاید. بطحایی با خانواده‌اش آمده بود و هرشب در مسجد برنامه داشت؛ بعدا این روحانی هم در سامرای عراق شهید شد. تا حدود ساعت 12 شب در مسجد می‌ماندند و کار فرهنگی می‌کردند. کلاس قرآن داشتند، سفره افطار داشتند، بعد از افطار هم کلاس صالحین و برنامه‌های مختلف داشتند. مصطفی آن موقع با مسئولان یک استخر صحبت کرده بود و بعد از تمام شدن کلاس‌های مسجد، حاج آقا بطحایی را تا نماز صبح به آن استخر می‌برد که پاسخگوی سوالات شرعی مردم باشد. بنابر این وقت چندانی برای استراحت نداشت. مصطفی جثه کوچکی داشت و به همین خاطر خیلی اذیت می‌شد. ماه رمضان در تابستان بود و واقعا شرایط سختی بود. یک بار به خانه آمدم و دیدم که حالش خیلی بد است و تهوع دارد؛ اما از فردای آن روز باز هم کارش را ادامه داد. خیلی به مصطفی وابسته بودم، وقتی به گشت محلی می‌رفت با اصرار همراهش می‌رفتم تسنیم: مصطفی به شما گفته بود که هم‌سنگر می‌خواهد و بعد از ازدواج هم کار فرهنگیش را ادامه داد؛ اما بالاخره زندگی شخصی او و شما هم مهم بود. ناراحت نمی‌شدید که مصطفی بخاطر کارهای فرهنگی، وقت کمتری در خانه است؟ نسبت انجام کارهای فرهنگی و حضور در خانه را چطور رعایت می‌کرد؟ به مصطفی می‌گفتم که زمان بیشتری را در خانه باشد چون من خیلی به او وابسته بودم اما اگر او نمی‌توانست کارش را طوری تنظیم کند که کنارم باشد، من همراهش می‌شدم. چند بار پیش آمد که مصطفی قرار بود به گشت شبانه محلی برود و من با اصرار تمام همراهش شدم. اعتراض می‌کرد و می‌گفت که نمی‌تواند من را با بچه کوچک در ماشین تنها بگذارد و برود اما من به او می‌گفتم که درِ ماشین را قفل می‌کنم و منتظرش می‌مانم تا کارهایش تمام شود. برایم مهم نبود که مثلا ساعت 12 شب هست و در ماشین منتظر او هستم، همین که کنار مصطفی بودم خوب بود. اگر او نمی‌توانست وقتش را طوری تنظیم کند که در خانه باشد، من وقتم را تنظیم می‌کردم که کنارش باشم. تسنیم: ظاهرا با زندگی‌ای که مصطفی برای خودش و انجام کارهای فرهنگی‌اش تعریف کرده بود، شما مجبور به برنامه‌ریزی بودید تا بیشتر کنارش باشید. از اول هم قرارمان این بود که همسنگرش باشم. تسنیم: مصطفی نمی‌گفت که چرا دنبالش راه می‌افتید و می‌روید؟ چرا، اتفاقا ناراحت می‌شد. من به او می‌گفتم: «وقتی کنارت هستم، خیالم راحت است و آرامش دارم و وقتی بیرون می‌روی، فکرم مشغول می‌شود. اینکه در ماشین همراهت باشم راحت‌تر است تا اینکه در خانه باشم و فکرم درگیرت باشد». مهارت بالای مصطفی در فهمیدنِ بچه‌ها و نوجوان‌ها تسنیم: در بسیج برای مقاطع مختلف سنی کارهای زیادی می‌توان انجام داد؛ مثلا حتی برای کسبه محل هم می‌شود کار فرهنگی کرد. چرا مصطفی نوجوان‌ها را انتخاب کرده بود؟ مصطفی مهارت خاصی در بازی با بچه‌ها و جذب آنها داشت. یکی از بستگان ما بچه‌ای دارد که یک مقدار بیش فعال است؛ وقتی که مصطفی را می‌دیدند ذوق می‌کردند که الان بچه‌شان ساکت یک جا می‌نشیند چون مصطفی خیلی این بچه را سرگرم و با او بازی می‌کرد. به قول خودشان انرژی این بچه را تخلیه می‌کرد. وقتی بچه‌ها در یک مجلس مهمانی شلوغ می‌کردند و پدر و مادرها را خسته می‌کردند، مصطفی از جمع جدا می‌شد و همه بچه‌ها را گوشه‌ای جمع و با آنها بازی می‌کرد. خودش می‌گفت وقتی بچه‌ها وارد جمع بزرگترها می‌شوند، ممکن است بچه ها حوصله بزرگترها را نداشته باشند و بزرگترها هم حوصله سرگرم کردن بچه‌ها را نداشته باشند. بچه ها اگر در محیط مسجد و پایگاه بسیج شلوغ کنند، ممکن است بزرگترها دعوایشان کنند. با اولین دعوایی که بچه می‌شنود و برخورد بدی که می‌بیند، ممکن است برود و دیگر برنگردد. این خیلی برای مصطفی مهم بود که کاری کند تا نوجوان‌ها در پایگاه بمانند. بالاخره برخورد بزرگترها با بچه‌ها خیلی متفاوت است. آنها نیاز دارند که در حد سنشان برخورد کنیم. مصطفی وقتی این برخوردها را دید و متوجه شد برخورد بزرگترها ممکن است بچه‌ها را زده کند، این جمع نوجوانان را تشکیل داد. او در این کار خیلی مهارت داشت. «رفتن به پارک با فاطمه ... ➖➖➖➖ ➖➖➖➖➖ ✅ کانال ( با نام جهادی سید ابراهیم)
شهید مصطفی صدرزاده
باسلام ، ای کاش مسئولین و حتی علما و مراجع که اینقدر از محدودیت و مراقبت و ....گفتند و میگن و بعضی هم نگفتند کلامی، از گفتن دعا کردن و دست به دامن ائمه ع و اولاد و اصحاب آنان شدن غافل نمیشدند، که اینگونه حرم امن امام رضا ع و خواهر گرامیشان و اماکن مقدسه دیگر خلوت و کم زائر نمی شد.# دلنوشته
✖️ توصیه امام خمینی (ره) به برادر بزرگ‌شان آقای پسندیده نسبت به رعایت دستورات پزشک بسمه تعالی برادر بزرگوارم، قربانت شوم 🔻شما را به خدای متعال قسم می‌دهم به حرف‌های دکتر ترتیب اثر دهید. چرا موجب نگرانی همه می‌شوید؟ خداوند لازم نموده است که در مواقع ، انسان از آنچه موجب است، اجتناب کند، اگر چه ترک حج و صوم و صلوة باشد. 🔻شما می‏‌خواهید موافق حکم خدا عمل کنید، کاری نکنید که خداوند نعوذباللّه‏ از شما ناراضی نباشد. این احتیاطات شما برخلاف شرع است و لازم است از آن اجتناب فرمایید. والسلام . ۶۵/۱/۱۳ روح اللّه‏ الموسوی الخمینی 📚صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۳۰
می‌بینی جانِ جانان... نظم دنیا آنقدر بهم ریخته... که زمین و زمان، به هم رسیده‌اند! اما؛ ما هنوز به درد نبودنت، نرسیده‌ایم! دیگر زمین بی‌پناهی‌اش را چگونه فریاد کند؛ که قلبِ بی‌دردِ ما، باورش کند؟ بی‌پناهیِ زمین که سهل است... بی‌پناهی ما را نیز، همه فهمیده‌اند! جز خودمان... کاش این روزها؛ دلمان، برای خورشیدِ چشمانت کمی تنگ شود...
💟 هر بار چیزی گم میکنم ‌مادر می گوید: ‌چند صلوات بفرست ان شاءالله پیدا میشود… مولای غریبـم تو را گم ڪرده ام...💔 اللهم صل علی محمد وال محمد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 کثرت سکوت، سبب ابهت و بزرگى است و انصاف مایه فزونى دوستان است و با بذل و بخشش قدر انسان‌ها بالا مى‌رود و با تواضع نعمت (الهى) کامل مى‌گردد و با پذیرش هزینه‌ها (و رنج‌ها و مشکلات) عظمت و سرورى حاصل مى‌گردد، با روش عادلانه، دشمن، مقهور و مغلوب مى‌شود و با حلم و بردبارى در برابر سفیهان، یاوران انسان بر ضد آنها فزونى مى‌یابند. 📒