eitaa logo
همکلاسی آسمانی
536 دنبال‌کننده
90 عکس
15 ویدیو
7 فایل
پایگاه فرهنگی اطلاع‌رسانی شهدای دانش‌آموز
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از .: رسالتِ هنر :.
💠 فرازی از وصیت نامه شهیده زینب کمایی: «مادر جان تو که از بدو تولد همیشه پرستار و غمخوار من بودی، حال که وصیت نامه مرا می خوانی خوشحال باش که از امتحان خدا سربلند بیرون آمده ای و هرگز در نبود من ناراحت نشو؛ زیرا که من در پیشگاه خدای خود روزی می خورم و چه چیزی از این بهتر است که تشنه ای به آب برسد و عاشقی به معشوق. » .................................... رسالتِ هنر: @resalat_honar
چند روز بعد از عملیات دیدمش. هر جا می‌رفت یه کاغذ و خودکار باهاش بود. از یکی پرسیدم: چشه این بچه؟! گفت: توی عملیات گوش‌هاش آسیب دیده، اونقدر آرپی‌جی زده که دیگه نمی‌شنوه، باید براش بنویسی تا بفهمه... 📚کتاب امتحان نهایی، صفحه۱۶ ــــــــــــــــــــ ❤️همکلاسیتُ پیدا کن! ✅ eitaa.com/joinchat/907411460Cac74cd7e38
💬برف سنگینی آمده بود. زیپ کاپشنم را بالاتر کشیدم و دستان کِرِخ شده‌ام را بِهَم مالیدم. چشمم به مهدی که افتاد دهانم از تعجب باز ماند. گفتم: مهدی معلومه داری چیکار میکنی؟ من دارم از سرما می‌میرم بعد تو داری کاپشنتو در میاری واسه چی؟! اشاره‌ای به عراقی کرد و گفت: این بیچاره داره از سرما یخ میزنه... 🔰دانش‌آموز ــــــــــــــــــــ ❤️همکلاسیتُ پیدا کن! ✅ eitaa.com/joinchat/907411460Cac74cd7e38
💬در را باز کردم، خانمی در پهنای در ایستاده بود. با چشمانی قرمز و چهره‌ای برافروخته به اعلامیه نگاه می‌کرد. تا مرا دید صدای گریه‌اش بلند شد. شانه‌هایش می‌لرزید و هق‌هق می‌کرد. کمی که آرام گرفت گفت: خانم! خدا بچتو با علی‌اصغر امام حسین(ع) محشور کنه، مردی بود! نذاشت بچه‌های من یتیمی رو احساس کنن! با موتور می‌بردشون و هر چیزی که میخواستن براشون می‌خرید... . آن وقت بود که تازه فهمیدم با پول تو جیبی‌هاش چیکار می‌کرده. 🔻به نقل از مادر شهید 🔰دانش‌آموز ــــــــــــــــــــ ❤️همکلاسیتُ پیدا کن! ✅ eitaa.com/joinchat/907411460Cac74cd7e38
💬دفتری را که افتاده بود گوشه اتاق برداشت؛ لایش را باز کرد، نشانم داد و گفت: «نگاه کن داداشی! هنوز برگه‌های سفید داره، اسرافه اگه بخوای بندازیش دور...» 🔰دانش‌آموز ــــــــــــــــــــ ❤️همکلاسیتُ پیدا کن! ✅ eitaa.com/joinchat/907411460Cac74cd7e38
🔰 #بخش_اول 🔻زینب در یک نگاه! 🧕در خرداد ماه ۱۳۴۶ در شهر #آبادان به دنیا آمد. دوران دبستان و دو سال از دوره راهنمایی را در آبادان سپری کرد و از کلاس سوم تحت تاثیر تربیت آگاهانه مادرش #حجاب_اسلامی را انتخاب نمود. 📚او پس از پیروزی انقلاب اسلامی در #مدرسه و #مسجد به فعالیت‌های فرهنگی و تربیتی مشغول شد. ✈️با شروع جنگ به اصفهان و سپس به شاهین شهر مهاجرت کردند؛ زینب در آنجا نیز بی‌وقفه به فعالیت‌های #فرهنگی و #تربیتی مشغول بود و به همین سبب مورد حمله منافقین کور دل قرار گرفت. ✌️سرانجام زینب ۱۴ ساله، دانش آموز اول دبیرستان در ۱ فروردین ۱۳۶۱ و در سالِ ترور کورِ منافقین توسط این گروهک تروریستی به #شهادت رسید و همراه با شهدای فتح المبین در #اصفهان به خاک سپرده شد... 🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷 🔹ادامه دارد... ــــــــــــــــــــ ❤️همکلاسیتُ پیدا کن! ✅ eitaa.com/joinchat/907411460Cac74cd7e38
🔰 🔻 من میترا نیستم! 🌙 در غروب یکی از شب‌های خرداد ماه، برای ششمین بار مادر شدم و خدا به من یک دختر قشنگ و دوست داشتنی داد. 🧕مادرم نام @میترا را برای دخترم گذاشت؛ اما بعدها که میترا بزرگ شد، به اسمش اعتراض داشت. بارها به مادرم می‌گفت: «مادربزرگ! این هم اسم بود برای من انتخاب کردی؟ اگر در آن دنیا از شما بپرسند که چرا اسم مرا میترا گذاشتید چه جوابی می‌دهید؟ ❤️من دوست دارم اسمم باشد. من میخواهم مثل زینب(س) باشم. میترا تنها اولاد من بود که اسم خودش را عوض کرد و همه‌ی ما را هم وادار کرد که به جای میترا به او زینب بگوییم. برای همین، من نمی‌توانم حتی از بچگی‌هایش هم که حرف می‌زنم به او میترا بگویم، برای من مثل این است که از همان ابتدا نامش زینب بوده است. 🎙به روایت: مادر شهید 🇮🇷 🇮🇷 ادامه دارد... ــــــــــــــــــــ ❤️همکلاسیتُ پیدا کن! ✅ eitaa.com/joinchat/907411460Cac74cd7e38
🔰 🔻 زینبِ عاشق! زینب مثل خودم عاشق دین و خدا و پیغمبر بود؛ کنار مادرم می‌نشست و قصه‌های قرآنی و امامی را با دقت گوش می‌کرد و لذت می‌برد. مادرم خیلی قصه و داستان و حکایت بلد بود. هر وقت مادرم به خانه‌ی ما می‌آمد، زینب دور و برش می‌چرخید تا خوب حرف‌های او را گوش کند... 🎙به روایت: مادر شهید 🇮🇷 🇮🇷 ادامه دارد... ــــــــــــــــــــ ❤️همکلاسیتُ پیدا کن! ✅ eitaa.com/joinchat/907411460Cac74cd7e38
🔰 🔻 زینبِ سازگار! زینب بین بچه‌هایم از همه سازگارتر بود، از هیچ چیز ایراد نمی‌گرفت، هر غذایی را می‌خورد. کمتر پیش می‌آمد که از من چیزی بخواهد. کلاس اول دبستان سرخک سختی گرفت. تمام بدنش له شده بود. با همه‌ی دردی که داشت گریه نمی‌کرد. در مدتی که مریض بود دوای عطاری توی آتش می‌ریختم و خانه را بو می‌دادم. دکتر گفته بود فقط عدس‌سبز آب‌پز بدون چاشنی و روغن بخورد. چندین روز غذای زینب همین بود. می‌خورد و دم نمیزد. به خاطر شدت مریضی‌اش اصلاً خوابش نمی‌برد ولی صدایش در نمی‌آمد. 🎙به روایت: مادر شهید 🇮🇷 🇮🇷 ادامه دارد... ــــــــــــــــــــ ❤️همکلاسیتُ پیدا کن! ✅ eitaa.com/joinchat/907411460Cac74cd7e38
🔰 🔻 زینبِ ستاره‌شناس! زینب از همه بچه‌هایم به خودم شبیه‌تر بود. اما بود. از بچگی به من در کارهای خانه کمک می‌کرد. مثل خودم زیاد خواب می‌دید؛ خواب‌های خیلی قشنگ. همه‌ی مردم خواب می‌بینند اما خواب در زندگی من و زینب نقش عجیبی داشت. انگار به یک جایی وصل بودیم! چهار یا پنج سالش بود که خواب دید همه‌ی ستاره‌های آسمان به یک ستاره تعظیم می‌کنند. وقتی از خواب بیدار شد به من گفت: "مادر من فهمیدم که آن ستاره‌ی پر نور که همه به او تعظیم می‌کردند، که بود! تعجب کردم، پرسیدم: که بود؟ گفت: حضرت فاطمهء زهرا سلام‌الله‌علیها" 🎙 به روایت: مادر شهید 🇮🇷 🇮🇷 ادامه دارد... ــــــــــــــــــــ ❤️همکلاسیتُ پیدا کن! ✅ eitaa.com/joinchat/907411460Cac74cd7e38
🖼 | دانش‌آموز ◀️ عارف دوازده ساله @resalat_honar ــــــــــــــــــــ ❤️همکلاسیتُ پیدا کن! ✅ eitaa.com/joinchat/907411460Cac74cd7e38
1_143597395.jpg
حجم: 11.89M
🖼 #طرح | دانش‌آموز #شهید_رضا_پناهی ◀️ عارف دوازده ساله 🔻 نسخه با کیفیت @resalat_honar ــــــــــــــــــــ ❤️همکلاسیتُ پیدا کن! ✅ eitaa.com/joinchat/907411460Cac74cd7e38