eitaa logo
کانال رسمی شهید روح‌الله قربانی
1.1هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
554 ویدیو
19 فایل
کانال 🌷مدافع حرم شهید روح الله قربانی🌷 متولد : ۱ خرداد ۱۳۶۸ شهادت: ۱۳ آبان ۱۳۹۴ محل شهادت: حلب سوریه بهشت زهرا (س) ، قطعه ۵۳ (کپی مطالب آزاد با ذکر صلوات) @Montazer313_40 تبادلات: @nooraa_315
مشاهده در ایتا
دانلود
﴾﷽﴿ . بابایی ترین دختر دنیاست؛ رقیه... . همون که بارها و بارها با شنیدن اسمش، قربون صدقه‌ی دل نازکش رفتیم. همون که تو روضه‌ها بارها با خود گفتیم: «الهی قربون دلِ کوچیکت که با دیدنِ سرِ بابا...» . ما که لفظ اومدیم، اما #تو عمل کردی! . تویی که به قربان نازدانه‌ترین دختر دنیا رفتی. نه به حرف، به عمل! رفتی و شدی «قربانی» حرم... . سلام ما را به سه ساله ارباب برسان، که تو نزدش آبروداری... . عکس: #اولین_انتشار . عیدتون مبارک🌷
﴾﷽﴿ . روح‌الله تو مرام و معرفت یک بود. جوری خودش رو برای دیگران خرج می‌کرد که انگار خودی وجود ندارد و تمام خودش برای دیگران است! . چنین آدمی می‌تواند شیرین‌ترین و با ارزش‌ترین سرمایه‌اش که «جانش» است، برای نجات انسان‌ها فدا کند. . یک بار سر موضوعی با برادرم حرف می‌زدیم. به او گفتم: من میدونم همه اطرافیانم اگر منافعشون تهدید بشه، من رو کنار می‌زارن و حاضر نیستند به خاطر من خودشون رو هزینه کنند. به جز دو نفر که واقعا با مرام هستند: «مادرم» و «روح‌الله» . به نقل از: یکی از رفقای شهید .
💐اجتماع عظیم #دختران_انقلاب در حمایت از #حجاب 📣 وعده ما : 20 تیرماه ، ساعت 17 ، #ورزشگاه_شیرودی 📣 منتظر حضور #مردان ، #زنان و #جوانان سراسر کشور هستیم ... ♦️حضور هر ایرانی به نیابت از یک #شهید ✅ گروه مردمی آمرین به معروف صراط(دختران انقلاب)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﴾﷽﴿ . بخشی از کتاب #دلتنگ_نباش : . وقتی بقیه برای نمازجماعت رفتند، روح‌الله همراهشان نرفت. دقیقاً جایی هم ایستاد که همه بفهمند او از قصد نماز نمی‌خواند. سید جلو رفت و علت کارش را پرسید. روح‌‌الله گفت: «دوست ندارم جایی که به‌اجبار باید نمازجماعت بخونیم، نماز بخونم. من این قانون رو قبول ندارم. نباید نمازجماعت رو اجباری کنن. منم نمی‌خونم تا اعتراضم رو اعلام کنم. نماز باید فقط و فقط برای خدا خونده بشه. من اصلاً از این آقاجون‌بازیا خوشم نمیاد.» سید با تعجب پرسید: «چی؟ آقاجون‌بازی دیگه چیه؟» - همون افراط و تفریط خودمون. زیاده‌روی تو دین. آقاجون‌بازی دیگه... سید به اصطلاح او خندید. روح‌الله دوست داشت هر کاری را فقط و فقط برای رضای خدا انجام بدهد، نه هیچ‌چیز دیگر. .
﴾﷽﴿ . السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین(ع) . هر که را عـشــق حــســیــن نیست زِ خود بی خبر است کشته عـشـق حــســیــن از همه کس زنده تر است . . هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کردید، آنها شما را نزد حضرت اباعبدالله(ع) یاد میکنند. .
﴾﷽﴿ . #شهیدانه_۱ . شهید روح‌الله هدف زندگی خود را از مدتها قبل مشخص کرده بود. می‌خواست «سرباز حقیقی امام زمانش» باشد. هدف گذاری زندگی‌اش را که انجام داد دیگر مابقی کارهایش را بر این اساس تنظیم می‌کرد. قبل از انجام هر کاری اول در نظر می‌گرفت که آن کار، او را به هدفش می‌رساند یا نه...! برای درس خواندن؛ انتخاب شغل ازدواج تفریح ورزش کارهای روزمره یادگیری زبان و حرفه‌های مختلف با خود فکر می‌کرد که کاری را انجام دهد که امامش راضی باشد و سرباز حقیقی ایشان شود. _______ _______ تلنگر: آیا ما هم چنین هستیم؟ در روز چند بار به یاد امام زمانمان میافتیم؟ قبل از انجام هر کاری رضایت او را در نظر می‌گیریم؟ هدف زندگی ما چیست؟ کاش ما هم چون شهید روح‌الله قربانی برای امام زمانمان زندگی کنیم.... @shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿ . بخشی از کتاب  : . هر دو با هم وارد صحن و سرای امام‌رضا شدند. وقتی چشمشان به گنبد طلای امام‌رضا افتاد، سلام که دادند، بغض زینب شکست. . اشک‌هایش سرازیر شد. روح‌الله گوشه‌ای ایستاد تا زینب بتواند راحت حرف‌هایش را بزند. زینب به گنبد طلا خیره شد بود و اشک می‌ریخت. . آخرین باری که آمده بود مشهد، تنها بود و حالا با همسرش آمده بود. همان کسی که امام‌رضا سر راهش گذاشته بود. وقتی حرف‌هایش تمام شد، رفت پیش روح‌‌الله. با هم رفتند روبه‌روی گنبد و روی فرش‌هایی که پهن بود، نشستند.  روح‌‌الله کتاب دعا را دست زینب داد و گفت: «چرا این‌قدر گریه کردی؟» . زینب سرش را بلند کرد و به گنبد نگاه کرد: «یاد اون سالی افتادم که تنها اومدم مشهد. از امام‌رضا خواستم یه همسر خوب سر راهم بذاره. همون شبی که دعا کرده بودم، نیم ساعت بعدش خاله‌فاطی به مامانم زنگ زده بود و تو رو معرفی کرده بود. من این رو وقتی رسیدم تهران فهمیدم، از روی ساعت و تاریخ تماس خاله. الان که چشمم به گنبد افتاد، از مهربونی و لطف امام‌رضا گریه‌م گرفت. امام‌رضا حاجتم رو داد. روح‌الله تو خیلی خوبی!» . روح‌الله سرش را تکان داد و گفت: «اتفاقاً منم دو ماه قبل از اینکه خاله تو رو بهم پیشنهاد بده، اومدم مشهد. منم خیلی دعا کردم. عنایت امام‌رضا بود که خدا تو رو سر راهم قرار داد. تو هم خیلی خوبی زینب.» . قلبشان مملو از عشق بود. عشق به امام رئوفی که حاجتشان را داده بود. روح‌الله روی دوزانو نشسته بود و قرآن می‌خواند. قرآن‌خواندنش که تمام شد، دستانش را رو به آسمان بلند کرد. آهسته دعا می‌کرد. زینب خیلی متوجه دعاهایش نشد. از بین آن‌ها فقط یکی را شنید: «اللهم ارزقنا شهادة فی سبیل الله.» ___ ___ پ‌ن: مُهرِ «علی بن موسی الرضا» دارد شهادت نامه اش...