﴾﷽﴿
.
کمد لباسها را که باز کردم، یکدفعه درخشید.
از لا به لای مابقی لباسها آن را بیرون کشیدم.
چقدر دوست داشتم با من حرف بزند.
دستی بر آن کشیدم و مرتبش کردم و به دیوارش زدم.
.
با من حرف بزن...
حرف بزن و بگو وقتی بر تن روحالله آرام گرفته بودی چه چیزها به خود دیدی؟
حتما حرف برای گفتن زیاد داری...
شب اول محرم که میشد، روحالله با وسواس خاصی تو را از دل مابقی لباسهایش بیرون میکشید. با یک عشق خاصی تو را بر تن میکرد و چشمهایش را میبست.
دانه دانه دکمههایت را با ذکر «حسین حسین» میبست و تو را با خود به مجلس عزای حسین میبرد.
خوش به حالت که تمام وقت پیشش بودی.
بیا و کلامی با من از آن لحظات پر نور حرف بزن...
بیا و بگو که روحالله چه اشکهایی برای حسین(ع) و اهل بیتش بر روی تو باریده است
بیا و زبان باز کن و از نجواها و زمزمههای در دل شبش بگو...
بیا و بگو چه حالی داشتی وقتی آنچنان با عشق و حرارت برای بچههای علی(ع) به سر و سینه میکوبید...
بیا بگو که تو را هم همراه خود با نمازهایش تا عرش خدا بالا برد.
تو چقدر با ارزشی...
تو چقدر دوست داشتنی هستی...
تو چه چیزها که به خود ندیدی، تو چه جاها که همراه او نرفتی
کاش میتوانستی با من حرف بزنی
کاش زبان باز میکردی و این همه تعریف کردنی را در تار و پود خود نهان نمیکردی!
ای با ارزش ترین یادگاری
ای لباس عزای حسینی ش*هید روحالله، بیا و لطفی کن و حرفی بزن...
#محرم #عزاداری #سیدالشهدا
@shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿
.
کمد لباسها را که باز کردم، یکدفعه درخشید.
از لا به لای مابقی لباسها آن را بیرون کشیدم.
چقدر دوست داشتم با من حرف بزند.
دستی بر آن کشیدم و مرتبش کردم و به دیوارش زدم.
.
با من حرف بزن...
حرف بزن و بگو وقتی بر تن روحالله آرام گرفته بودی چه چیزها به خود دیدی؟
حتما حرف برای گفتن زیاد داری...
شب اول محرم که میشد، روحالله با وسواس خاصی تو را از دل مابقی لباسهایش بیرون میکشید. با یک عشق خاصی تو را بر تن میکرد و چشمهایش را میبست.
دانه دانه دکمههایت را با ذکر «حسین حسین» میبست و تو را با خود به مجلس عزای حسین میبرد.
خوش به حالت که تمام وقت پیشش بودی.
بیا و کلامی با من از آن لحظات پر نور حرف بزن...
بیا و بگو که روحالله چه اشکهایی برای حسین(ع) و اهل بیتش بر روی تو باریده است
بیا و زبان باز کن و از نجواها و زمزمههای در دل شبش بگو...
بیا و بگو چه حالی داشتی وقتی آنچنان با عشق و حرارت برای بچههای علی(ع) به سر و سینه میکوبید...
بیا بگو که تو را هم همراه خود با نمازهایش تا عرش خدا بالا برد.
تو چقدر با ارزشی...
تو چقدر دوست داشتنی هستی...
تو چه چیزها که به خود ندیدی، تو چه جاها که همراه او نرفتی
کاش میتوانستی با من حرف بزنی
کاش زبان باز میکردی و این همه تعریف کردنی را در تار و پود خود نهان نمیکردی!
ای با ارزش ترین یادگاری
ای لباس عزای حسینی ش*هید روحالله، بیا و لطفی کن و حرفی بزن...
#محرم #عزاداری #سیدالشهدا
https://eitaa.com/shahid_roohollah_ghorbani