eitaa logo
کانال رسمی شهید روح‌الله قربانی
1.2هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
526 ویدیو
18 فایل
کانال 🌷مدافع حرم شهید روح الله قربانی🌷 متولد : ۱ خرداد ۱۳۶۸ شهادت: ۱۳ آبان ۱۳۹۴ محل شهادت: حلب سوریه بهشت زهرا (س) ، قطعه ۵۳ (کپی مطالب آزاد با ذکر صلوات) @Montazer313_40 تبادلات: @nooraa_315
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|کانال‌کمیــل‌|•°: 🍃«بسم رب الحسین»🍃 کسانی که سر در عالم خود دارند؛ از همه ی عالم خبر دارند... ~~~~~~~~~~~~~~~~~~ شما دعوت شدید به کانال ============================= @Babonejatedooost
✨♥️ •[ خوشبحالت رفتی و ندیدی این روزارو ندیدی که چطوری دلواپس شدیم، خیلی دلم برات تنگ شده....]• 🌸 @shahid_roohollah_ghorbani
🕊 ابتدای کربلا مدینه نیست، ابتدای کربلا غدیر بود ابرهای خونْ فشان نینوا، اشک های حضرت امیر بود 🕊 @shahid_roohollah_ghorbani
✊اطلاعیه | تجمع مردمی محکومیت اهانت به پیامبر اعظم و قرآن مجید ◾زمان: پنجشنبه ۲۰ شهریور ساعت ۱۷ ◾میدان امام حسین(ع) @shahid_roohollah_ghorbani
کانال رسمی شهید روح‌الله قربانی
°طــرح استـوری و بک گراند #شهید_محمد_حسین_محمد_خانی 🖤🥀 •@ammar_abdii2• @shahid_roohollah_ghorbani
🍂ماشین منفجر شد. بوی می آمد و گوشت که در آتش آب می شد . هوا، هوای بود.جلوتر که رفت فهمید و شهید شده اند 😔 . 🍂مداح بود. در دلش روضه ی می خواند. پتو را پهن کرد.بدن و سوخته دوستانش را جمع کرد. بویید و بوسید و ریخت .نمیدانم از دلتنگی هایش گفت یا قول گرفت تا سفارشش را به بکنند . امان از لحظه ای که خواست بلند شود .روضه ها به کمکش آمدند. ...کمرش شکست😞 . 🍂چه شد آن روز. اشک و مرهم دل داغدار ها شد. دلش تاب نیاورد. سه روز بعد خودش هم به جمع پیوست🕊 . 🍂رفت پیش ارباب با همان لبخند همیشگی اش .مراسم اش روضه بود.یکی از لب های خشکیده می خواند یکی از بدن اربا اربا علی اکبر.ودرون قبر ارام خوابیده بود . حسین بر روی سینه کشیده بود، بر گردن انداخته بود و کسی برایش سینه می زد... از تا زینب صدا می زد حسین دست و پا می زد ، زینب صدا می زد حسین... عده ای اشک ،گریه می کردند و عده ای خون. آسمان هم گریه می کرد.آرام، آرام 😭 . .... در این پر از غریبی خسته ام از خودم، دستم را بگیر، کم آورده ام😞 . ✍نویسنده : . 💔به مناسبت سالروز شهادت قمری . 📅تاریخ تولد : ۹ تیر ۱۳۶۴ . 📅تاریخ شهادت : ۱۶ آبان ۱۳۹۴. حلب سوریه . 📅تاریخ انتشار: ۲۲ شهریورماه ۱۳۹۹ . 🥀مزار : بهشت زهرا.قطعه ۵۳ . @shahid_roohollah_ghorbani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[💔] امام‌حسین‌علیه‌السلام‌برخاست‌سوار‌بر‌مرکب‌شد وبا‌همراهان‌حرکت‌کرد؛ تادرروز‌‌دوم‌محرم‌به‌کربلا‌رسیدند.. حسین‌علیه‌السلام‌پرسید: 《نام‌این‌زمین‌چیست؟》 گفته‌شد:کربلا فرمود: اللّهم‌انّی‌اعوذبک‌من‌الکرب‌و‌‌البلاء.. [مقتل شب دوم🖤] @shahid_roohollah_ghorbani
هرآن‌چه بود، گذشت ازفضیلتِ شب‌قدر ما... به شبِ اوّلِ توست! @shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿ . کمد لباس‌ها را که باز کردم، یکدفعه درخشید. از لا به لای مابقی لباس‌ها آن را بیرون کشیدم. چقدر دوست داشتم با من حرف بزند. دستی بر آن کشیدم و مرتبش کردم و به دیوارش زدم. . با من حرف بزن... حرف بزن و بگو وقتی بر تن روح‌الله آرام گرفته بودی چه چیزها به خود دیدی؟ حتما حرف برای گفتن زیاد داری... شب اول محرم که می‌شد، روح‌الله با وسواس خاصی تو را از دل مابقی لباس‌هایش بیرون می‌کشید. با یک عشق خاصی تو را بر تن می‌کرد و چشم‌هایش را می‌بست. دانه دانه دکمه‌هایت را با ذکر «حسین حسین» می‌بست و تو را با خود به مجلس عزای حسین می‌برد. خوش به حالت که تمام وقت پیشش بودی. بیا و‌ کلامی با من از آن لحظات پر نور حرف بزن... بیا و بگو که روح‌الله چه اشک‌هایی برای حسین(ع) و اهل بیتش بر روی تو باریده است بیا و زبان باز کن و از نجوا‌ها و زمزمه‌های در دل شبش بگو... بیا و بگو چه حالی داشتی وقتی آنچنان با عشق و حرارت برای بچه‌های علی(ع) به سر و سینه می‌کوبید... بیا بگو که تو را هم همراه خود با نمازهایش تا عرش خدا بالا برد. تو چقدر با ارزشی... تو چقدر دوست داشتنی هستی... تو چه چیزها که به خود ندیدی، تو چه جاها که همراه او نرفتی کاش می‌توانستی با من حرف بزنی کاش زبان باز می‌کردی و این همه تعریف کردنی را در تار و پود خود نهان نمی‌کردی! ای با ارزش ترین یادگاری ای لباس عزای حسینی ش*هید روح‌الله، بیا و لطفی کن و حرفی بزن... @shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿ . مادری جوانی پسرش را نذر جوانِ حسین کرده بود... نذرش ادا شد... شب هفتم محرم ۱۴۴۴ هیئت انصارالفاطمه، نارمک تهران_ ارسالی شما @shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿ . «۹ روز مانده به تاریخ قمری شهادت آقا روح‌الله» . به این مناسبت هر روز وصیتنامه آقا روح‌الله در ۹ پست به صورت قسمت قسمت تقدیم شما بزرگواران می‌شود. ما را در نشر این مطالب یاری فرمایید. یا علی قسمت اول: بسم الله الرحمن الرحیم اشهد ان لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله و الائمة المعصومین و ولده حجج الله ان... انهم و الحجة علیهم و ان الدین الاسلام حق و لکتاب حق و المیزان حق لا ریب فیه. همسر عزیزم، پدرم، خواهرم، برادرم، دوستای خوبم! اگر ش*هید شدم، یک کلام وصیت اینکه حاج‌آقا مجتبی به نقل از حضرت علی(ع) می‌گفتند که منتهای رضای الهی تقواست. ش*هادت خوب است و تقوا بهتر. تقوا می‌خواهد، تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز می‌‌کند و فکر نکنم مال یک روز باشد یا شاید یک‌روزه هم دارد؛ ولی حاجی می‌گفت پی ساختمان، فندانسیون آن است. @shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿ . « ۸ روز مانده به تاریخ قمری ش*هادت آقا روح‌الله » وصیتنامه قسمت ۲: چیزی که نمی‌دونید عمل نکنید، ادای کسی رو درنیارین، بدون عملِ درست وارد کاری نشوید مخصوصاً دین. اول واجبات بعداً مستحبات مؤکد، مثل کمک به پدر و مادر و مردم و دستگیری دوروبری‌ها، نه حج و کربلا و... صد بار... @shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿ « ۷ روز مانده به تاریخ قمری ش*هادت آقا روح‌الله » وصیتنامه قسمت ۳: مادر، ازت متشکرم وقتی تحملم کردی، وقتی با اسم ارباب شیرم دادی، وقتی دعا کردی ش*هید بشم. وقتی بابام عراق و سوریه و اردوگاه و جنگ و کمیته و بوسنی و پاکستان و افغانستان و جنوب شرق و غرب بود، تو ما رو بزرگ کردی تنها، سخت. ایشالا همیشه مهمون بی‌بی باشی. ایشالا با شهادتم شفاعتت کنم. دوست دارم وقتی بهم شیر می‌دادی، وقتی که بهم نماز یاد می‌دادی، وقتی می‌فرستادیم هیئت پابرهنه، وقتی می‌فرستادیم ایستگاه صلواتی، وقتی که باهام درسامو مرور می‌کردی ازم می‌پرسیدی، هیچ مادری نمی‌کرد، تنهایی نمی‌کرد یا هیچ‌کدوم روزی پنجاه بار نمی‌کرد. @shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿ . « ۵ روز مانده به تاریخ قمری ش*هادت آقا روح‌الله » وصیت نامه قسمت ۵: اگر رضای الله رضای والدین است، پس چرا راه سخت رو انتخاب می‌کنین. حرف اونا رو گوش کنید. شمایی که پدر و مادرتون رو می‌ذارین تو خونه‌!!!.... به خودتون رحم کنین. مگه کسی بیشتر از این‌ها خوبی بهتون کرده؟ معرفتتون کو؟ @shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿ . « ۳ روز مانده به تاریخ قمری ش*هادت آقا روح‌الله » وصیت نامه قسمت ۷: دوست دارم یادم باشه که چند روزی بیشتر زنده نیستم و چند باری بیشتر پیش نمیاد که کسی ازم چیزی بخواد و من بتونم کمکش کنم و بعدش با کمال میل به آخرت، این کار رو بکنم. باشه که خدا هم خوشش بیاد. من اونی نیستم که بگم برای خدا کاری می‌کنم. بیشتر خوف و عقاب. ولی نمی‌دونم پدر و مادرم چه‌کار کردن، خدا چی‌ می‌خواست، حضرت زهرا(س) چی دوست داشته که امام‌علی(ع) و بچه‌هاش و بی‌بی و رسول‌الله این‌جوری تو دلم هستن. شاید خیلی‌شم به‌خاطر چیزهایی است که تو زندگی ازشون گرفتم. @shahid_roohollah_ghorbani
‍ ﷽ جهادش مجاهدانه بود. آرام و قرار نداشت. کارش که تمام می‌شد ، سر کارِ دیگری را می‌گرفت. بین رزمندگان خیلی به چشم می‌آمد. مدام در حال کار و تلاش بود. گاهی شوخی می‌کردیم می‌گفتیم: این حاج علی[روح‌الله] بیش فعاله، استراحت نداره! ماموریتش تمام شده بود. وسایلش را جمع کرد تا برگردد ایران. بچه‌ها سر به سرش می‌‌گذاشتند و می‌گفتند: حاج علی دیدی این همه بدو بدو کردی اما ش*هید نشدی، داری برمی‌گردی! در همان حال که وسایلش را در ماشین می‌گذاشت نگاه عمیقی به ما کرد و گفت: اگر خدا بخواد به کسی ش*هادت بده، همینجا جلوی مقر نصیبش می‌کنه! . نیم ساعت قبل از انفجار با ش*هید سرلک خلوت نیم ساعته داشتند که کسی نفهمید چی گفتند و چی شنیدند. همیشه بر اثر کار زیاد زیر نور مستقیم خورشید صورتش آفتاب سوخته بود. اما آن روز خیلی سفید و نورانی شده بود. نیم ساعت بعد درست همانجایی که گفته بود ش*هادت نصیبشان شد. تلاش مجاهدانه اش به ثمر رسید. به نقل از:یکی از همرزمان هفتمین سالگرد قمری ش*هادت روح‌الله قربانی و قدیر سرلک گرامی باد. @shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿ . کمد لباس‌ها را که باز کردم، یکدفعه درخشید. از لا به لای مابقی لباس‌ها آن را بیرون کشیدم. چقدر دوست داشتم با من حرف بزند. دستی بر آن کشیدم و مرتبش کردم و به دیوارش زدم. . با من حرف بزن... حرف بزن و بگو وقتی بر تن روح‌الله آرام گرفته بودی چه چیزها به خود دیدی؟ حتما حرف برای گفتن زیاد داری... شب اول محرم که می‌شد، روح‌الله با وسواس خاصی تو را از دل مابقی لباس‌هایش بیرون می‌کشید. با یک عشق خاصی تو را بر تن می‌کرد و چشم‌هایش را می‌بست. دانه دانه دکمه‌هایت را با ذکر «حسین حسین» می‌بست و تو را با خود به مجلس عزای حسین می‌برد. خوش به حالت که تمام وقت پیشش بودی. بیا و‌ کلامی با من از آن لحظات پر نور حرف بزن... بیا و بگو که روح‌الله چه اشک‌هایی برای حسین(ع) و اهل بیتش بر روی تو باریده است بیا و زبان باز کن و از نجوا‌ها و زمزمه‌های در دل شبش بگو... بیا و بگو چه حالی داشتی وقتی آنچنان با عشق و حرارت برای بچه‌های علی(ع) به سر و سینه می‌کوبید... بیا بگو که تو را هم همراه خود با نمازهایش تا عرش خدا بالا برد. تو چقدر با ارزشی... تو چقدر دوست داشتنی هستی... تو چه چیزها که به خود ندیدی، تو چه جاها که همراه او نرفتی کاش می‌توانستی با من حرف بزنی کاش زبان باز می‌کردی و این همه تعریف کردنی را در تار و پود خود نهان نمی‌کردی! ای با ارزش ترین یادگاری ای لباس عزای حسینی ش*هید روح‌الله، بیا و لطفی کن و حرفی بزن... https://eitaa.com/shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿ روح‌الله همیشه می‌گفت: امام حسین(ع) باید توی قلبت باشه؛ هر وقت دلت براش تنگ شد، دستت رو بزاری روی قلبت، صداش کنی و توی قلب خودت احساسش کنی... https://eitaa.com/shahid_roohollah_ghorbani
🌺آیت‌ الله‌ بهجت (ره): 💛فردای‌ قیامت‌ کـه‌ هیچ‌ چیز‌ از انسان‌ نمیخرنـد، اشک‌ بر‌ سیدالشهدا (علیه السلام)‌ را مثل‌ دانـه‌ دُرّی، برایش‌ نقـد می‌کنند...🖤 📚رحمت واسعه،ص۲۵۷ https://eitaa.com/shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿ . حسینی بودی و حسینی شهید شدی؛ تو را در خواب دیدن که بین‌الحرمینی سقای شهدای مدافع حرم شده‌ای . گاه دیدند که از عشق و ارادت می‌گویی؛ از عباس و علی‌اکبر حسین می‌گویی که دیگر نمی‌توانستی بعد از آنها زنده بمانی... . تو حالِ پریشانِ ما را که از قافله‌ی عشق جا ماندیم، خوب می‌دانی... . در را به روی ما بستند! هر سال ما به یاد شهدا قدم در ره عشق می‌گذاشتیم، امسال شما ما را به رسم رفاقت دعا کنید. ی ما را به حرم ببرید که قلب‌مان آتش گرفته و از فراق می‌سوزد. شهیدان سلام ما را به ارباب برسانید... . س (ع) https://eitaa.com/shahid_roohollah_ghorbani