#هشتگاۍاختصاصےشهیدرمضانسعیدے
💔💔#دلنوشته_خواهربرای_برادر
💛💛#خبرشهادت_به_خانواده
💔💔#همسرمن_اون_دنیاست
💔💔#خواب_خواهرشهید
💛💛#خاطراتےازاو
💔💔#دلتنگےپدرومادر
💛💛#اولویت_هاےشهید
💔💔#زندگےنامۀشهید
💛💛#وصیتنامه_سیاسے
💔💔#قرائت_وصیتنامه_توسط_خواهرشهید
💛💛#وصیتنامۀخانوادگے
💔💔#فرازهاےوصیتنامه
💛💛#خاطره
💔💔#کلیپ_زندگینامه
💛💛#عکسنوشتھ
💔💔#کلیپ
💛💛#نوربالامیزد
💔💔#ورزش_موردعلاقه
💛💛#نحوه_شهادٺ
اے کاش منم مثل توباشم
دلم هواے تو دارد! ولے چگونہ ببندم..
هزار نامہ بہ پاے کبوترے کہ ندارم؟
ایڹ ڪہ دلتنگــ توام
اقرارمیخواهدمگر......
💔💔#خصوصیاٺاخلاقۍشهید
💛💛رمانهاۍڪانال
💔💔#حضورفعال
#دلتنگےپدرومادر
♦️ازوقتی برادرم به جبهه اعزام شدن مادرم هرروزبعدازنمازصبح گریه می کردندوخیلی دلتنگی میکردن
پدرم سعی می کردن باحضورماآرام ترباشن اما من متوجه می شدم که خیلی دلتنگ هستن.
بعدازشهادت هم که مادرم اصلاآروم نمی شدن ومدام گریه می کردن
یک روزصبح وقتی ازخواب بیدارشده بودن بسیارآرام شده بودن
وانگارشهادت برادرم رافراموش کرده بودن.
وقتی دلیل این صبرراازایشون جویاشدم
گفتن درخواب دیدم یک خانم که چهره خودرابایک روبندبسته بود
ودردستش یک سینی پرازحبه های قند داشت
به طرف من آمدویکی ازآن حبه هارابه من داد
وقتی قندراخوردم
دلم آرام گرفت.
مادرم معتقدبودن آن خانم
حضرت زهرابودچون که حال یک مادرروخوب درک می کردند.
بھ نقل ازخواهربزرگوارشہید
#شهید_رمضان_سعیدی
@shahid_saeedy