#در_کربلا_چه_گذشت
#روز_سوم
#ورود_عمربن_سعد_به_کربلا
عمربن سعد در روز سوم محرم به همراه چهار هزار نیروی جنگی وارد کربلا شد و فرماندهی آنان را بر عهده گرفت.
برخی نوشتهاند:
قبیله عمر بن سعد نزد او آمده و او را سوگند دادند تا از این کار «داوطلب جنگ با #امام_حسین(ع) شدن» بر حذر باشد تا باعث دشمنی میان آنها و بنی هاشم نگردد.
عمربن سعد به خاطر دستیابی به حکومت ری که هرگز به آن نرسید فرماندهی سپاه یزید را پذیرفت و مرتکب جنایات بزرگ غیر انسانی در واقعه #عاشورا شد.
از وقایع روز سوم #محرم الحرام که در تاریخ ذکر شده این است که امام علیهالسلام قسمتى از زمین کربلا را که قبر ایشان در آن واقع شده است از اهل نینوا و غاضریه خریدارى کرد و با آنها شرط کرد که مردم را براى زیارت قبرش راهنمایى نموده و زوار او را تا سه روز میهمانى نمایند.
🌸 @dokhtaranezahraei 🌸
#در_کربلا_چه_گذشت...
#روز_چهارم
در روز چهارم محرم عبیداللّه بن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرده و سخنرانی کرد و مردم را برای شرکت در جنگ با #امام_حسین علیهالسلام تشویق کرد!
بعد از آن سخنرانی ۱۳ هزار نفر در قالب ۴ گروه به سپاه عمربن سعد پیوستند که عبارت بودند از :
شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر
یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر؛
حصین بن نمیر با چهار هزار نفر؛
مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر؛
بهم پیوستن این نیروهای چهارگانه از این روز تا روز عاشورا بوده است.
📚 منبع: بحار الانوار، جلد ۴۴
#محرم
🌸 @dokhtaranezahraei 🌸
#در_کربلا_چه_گذشت
#روز_پنجم
📗 در این روز «عبیدالله بن زیاد» شخصی به نام «شبث بن ربعی» را به همراه یک هزار نفر به طرف کربلا فرستاد.
📘 «عبیدالله بن زیاد» در این روز دستور داد تا شخصی به نام «زجر بن قیس» بر سر راه کربلا بایستد و هر کسی را که قصد یاری #امام_حسین(ع) داشته و بخواهد به سپاه امام ملحق شود را به قتل برساند.
📙 در این روز با توجه به تمام محدودیت هایی که برای نپیوستن کسی به سپاه #امام_حسین(ع) صورت گرفت مردی به نام «عامر بن ابی سلامه» خود را به امام رساند و سرانجام در کربلا در روز عاشورا به شهادت رسید.🌹
#محرم
🌸 @dokhtaranezahraei 🌸
#در_کربلا_چه_گذشت
#روز_ششم
#دعوت_حبیب_بن_مظاهر_از_قبیله_اش
در این روز "حبیب بن مظاهر" به امام حسین علیه السلام عرض کرد:
یابن رسول اللّه! در این نزدیکی طائفه ای از بنی اسد سکونت دارند که اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت نمایم.
امام علیه السلام اجازه دادند و حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت:
بهترین ارمغان را برایتان آورده ام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت میکنم، او یارانی دارد که هر یک از آنها بهتر از هزار مرد جنگی است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسلیم نخواهند نمود. عمر بن سعد او را با لشکری انبوه محاصره کرده است، چون شما قوم و عشیره من هستید، شما را به این راه خیر دعوت مینمایم...
در این هنگام مردی از بنی اسد برخاست و گفت: من اولین کسی هستم که این دعوت را اجابت میکنم.
سپس مردان قبیله که تعدادشان به 90 نفر میرسید برخاستند و برای یاری امام حسین علیهالسلام حرکت کردند. در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه کرد و او مردی بنام "ازْرَق" را با 400 سوار به سویشان فرستاد. آنان در میان راه با یکدیگر درگیر شدند، در حالی که فاصله چندانی با امام حسین علیهالسلام نداشتند. هنگامی که یاران بنی اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریکی شب پراکنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود کوچ کردند که مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد.
از روز ششم محرم بازار آهنگران در كوفه برپا بود: شعله هاي آتش، گرد و غبار، داد و فرياد. هر كسي كه میدیدی شمشير، نيزه، پيكان و سرنيزه مي خريد و آن را نزد آهنگر تيز ميكرد و براي ريختن خون ريحانه رسول خدا و جگر گوشه فاطمه (سلام الله علیها) با سم آغشته ميكرد. همه تيرها با سم آغشته شده بود. بعضي از آنها يك يا دو شاخه داشت و بعضي ديگر سه شاخه بود.
#محرم
#امام_حسین
🌸 @dokhtaranezahraei 🌸
#در_کربلا_چه_گذشت
#روز_هفتم
#بستن_آب_برروی_امام_ویارانش
در این روز عبیدالله بن زیاد نامه اى به نزد عمربن سعد فرستاد و به او دستور داد تا با سپاهیان خود بین امام حسین و اصحابش و آب فرات فاصله ایجاد كرده و اجازه نوشیدن حتى قطره اى آب را به امام ندهد.
عمربن سعد نیز فوراً عمر بن حجاج را با پانصد سوار در كنار شریعه فرات مستقر كرد و مانع دسترسى امام حسین و یارانش به آب شدند و این رفتار غیر انسانى سه روز قبل از شهادت امام حسین علیهالسلام صورت گرفت.
در این هنگام مردى به نام عبدالله بن حصین ازدى كه فریاد زد كه: اى حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانى نخواهى دید! به خدا سوگند كه قطره اى از آن را نخواهى آشامید تا از عطش جان دهى!
امام حسین علیهالسلام فرمود: خدایا او را از تشنگى بكش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار مده!
حمید بن مسلم میگوید: به خدا سوگند كه پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالى كه بیمار بود قسم به آن خدایى كه جز او پروردگارى نیست دیدم كه عبدالله بن حصین آنقدر آب می آشامید تا شكمش بالا میامد و آن را بالا میاورد! و باز فریاد میزد: العطش! باز آب میخورد تا شكمش آماس میكرد ولى سیراب نمىشد! و چنین بود تا جان داد.
#محرم
#امام_حسین
🌸 @dokhtaranezahraei 🌸