eitaa logo
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
185 دنبال‌کننده
680 عکس
57 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
24.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به یاد شهدای دشت آزادگان به یاد شهدای آزادسازی بستان عملیات طریق القدس با روایت سردار شهید حاج زاده سردار سردار سردار و... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🌴 به مناسبت فرارسیدن سالروز شهادت سردار دل‌ها سرلشگر شهید حاج قاسم سلیمانی، قابی ماندگار از یاران آسمانی دوران دفاع مقدس از سمت راست: سردار شهید حاج زاده سردار شهید حاج سردار حاج سردار حاج سردار شهید حاج 🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 خاطره‌ی حاج احمد اکبرزاده از اعضای واحد طرح و عملیات قرارگاه کربلا در دوران دفاع مقدس از آخرین روزهای جنگ تحمیلی: 🔰 «آن روزی که سردار سلیمانی و حاج احمد سیاف با هم در قرارگاه تاکتیکی کربلا واقع در شمال کانال شهید شیردم فرماندهی قرارگاه را انجام می‌دادند، درست روز بعد از پذیرش قطعنامه بود و عراق با تانک‌هایش روی جاده اهواز ـ خرمشهر مستقر شده بود و قرارگاه ما را با تیر مستقیم می‌زد. 🔸 ولی حاج قاسم و حاج احمد کماکان به فرماندهی نیروها، بدون هیچ واهمه‌ای ادامه دادند که منجر به عقب‌نشینی تانک‌های عراقی‌ها شد. 🔻 ساعتی بعد حاج (جانشین وقت قرارگاه کربلا) از وسط بیابان‌ها با ماشین خودش را به قرارگاه رساند و ادامه فرماندهی را به دست گرفت. 🔅 (مسئول دفتر فرماندهی قرارگاه) که خطر محاصره قرارگاه را شنیده بود با یک فروند هلی کوپتر جت رنجر برای خارج کردن نیروها و جلوگیری از اسیر شدنشان داخل قرارگاه فرود آمد. ولی نه و نه حاج و نه حسن دانایی‌فر هیچکدام حاضر به ترک منطقه نشدند و هلی کوپتر بدون آن‌ها منطقه را ترک کرد.» 🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙️ برگی از تاریخ ✒️ دلنوشته‌ی برادر از مسئولان لشکر ۲۵ کربلا در دوران دفاع مقدس در وصف : 🌴 روحش شاد! من هر وقت این دلاور را میدیدم، موهایش غرق در خاک بود. ✨ یکبار در قرارگاه کربلا با موتور رسید، رفت کنار منبع آب و وضو گرفت، من چهره دوست داشتنی و جذابش را فراموش نمیکنم، سیاف! انگار دیروز بود، وضویش که تمام شد، شروع کرد با دست، به تکاندادن موهایش. انقدر دستش را شست و موهایش را تکان داد که گرد و خاک موهایش رفت! بعد شروع کرد به تمیز کردن لباس کره‌ای‌اش! هی میزد رو لباس‌هایش و هی گرد و خاک بلند میشد! تا بالاخره پوتینش را گرفت زیر آب و اون‌ها رو هم تمیز کرد! ❇️ متوجه شد من زل زدم بهش! نگاهی به من کرد و با لهجه جنوبی گفت: با من کار داری؟ رفتم جلو خودم را معرفی کردم، گفتم: کمپرسی و پلیت کم داریم، گفت: خوب برو به... بگو‌(اسم یکی از بچه های لجستیک را گفت) گفتم: رفتم، میگه شما باید تایید کنید که لشکر ۲۵ کربلا، در این قرارگاه ست! گفت: برو من الان میام! اومد با هم رفتیم درب پتویی یک اتاق را در سوله کنار زد و بچه ها به احترامش بلندشدند. گفت: لشکر ۲۵ از امروز مهمان است، کمک‌شون کنید توپخانه‌اش بیاد مستقر بشه! مشکل حل شد منم تشکر کردم و رفتم! روزی‌که از این دنیای خاکی رفت، دلم سوخت! لعنت به صدام، لعنت به بمب شیمیایی 🖋بهزاد اتابکی 🆔 @shahid_sayafzadeh
🕊 شب جمعه است حیف است که یادت نکنم🌹 🌷 شادی ارواح طیبه شهدا، امام شهدا، شهدای مدافع حرم صلوات بر محمد و آل محمد 🌺 🆔 @shahid_sayafzadeh
🌷 سال های سال در کنار هم🌷 ✨ شادی ارواح طیبه شهدا، امام شهدا، شهدای مدافع حرم، شهدای نهضت انقلاب اسلامی و سلامتی شهدای زنده مان صلواتی ختم بفرمایید💎 🆔 @shahid_sayafzadeh
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
7.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 اولین کاروان خانواده شهدای هویزه پس از آزادی منطقه در سال ۶۱ 🔻با مداحی حاج صادق آهنگران سرباز سرافراز خمینی.. http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂