فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیههای رهبر انقلاب در مورد اهمیت #کتابخوانی
🔹سلامت فکری را با کتابخوانی تأمین کنید.
🔺نسل نوجوان ما، سلامت جسمی، معنوی و روحی و سلامت فکری و عقلانی داشته باشد؛ آنوقت، آینده کشور را تأمین میکند.
#مسابقه
#تنها_زیر_باران
#شهید_مهدی_زین_الدین
#انتشارات_حماسه_یاران
www.hamasehyaran.ir
آقای قربانی نویسنده کتاب «تنها، زیر باران» درباره ی ویژگی های این کتاب گفت:
"علت عمده انتخاب زندگی این شهید برای تالیف کتاب با وجود اینکه نویسندگان دیگری به آن پرداختهاند این بود که در کتابهای پیشین با تمام نقاط قوتی که دارند بیشتر به شخصیت نظامی و دوران فرماندهی شهید پرداخته شده و دیگر برهه های زندگانی او کمتر دیده شده است.
تفاوتی که متن این کتاب با کتابهایی که در حوزه زندگی شهید زینالدین نوشته شده در این است که "تنها زیر باران" با رعایت یک سیر تاریخی سعی کرده هر روایت را در زمان خود بیان کند.
بنابراین از ویژگی های مهم این اثر آن است که به برهه های کم شنیده شده در آثار پیشتر از خود پرداخته و فی المثل به فعالیتهای انقلابی، حضور در جهاد سازندگی، اطلاعات سپاه قم، اطلاعات سپاه سوسنگرد و دزفول، اشاره کرده است.
این محصول کوشیده روایت هایی را به تصویر بکشد که هریک دارای واقعه و رخداد هستند تا بدین وسیله متنی روان و جذاب پیش روی خواننده قرار گیرد.
نکته حائز اهمیت دیگر در این کتاب روایت زندگی شهید از قول همسر وی در کنار روایت همرزمان است و نشانگر آنکه این فرمانده مقتدر صحنه های جنگ نسبت به همسر و خانواده خود تا چه اندازه دقت نظر داشته است."
این کتاب هم اکنون از سوی انتشارات حماسه یاران محور یک مسابقه کتابخوانی قرار گرفته که از 13آبان آغاز شده و تا 12بهمن ماه امسال ادامه دارد.
#تنها_زیر_باران
#شهید_مهدی_زین_الدین
#معرفی_کتاب
#انتشارات_حماسه_یاران
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
برشی از کتاب "تنها، زیر باران"
روایت زندگی شهید مهدی زین الدین
#انتشارات_حماسه_یاران
🌹🌹🌹
گفت: «اعلام کن همه جمع بشن. میخوام
براشون صحبت کنم.» نگران گفتم: «آقامهدی حرف از موندن بزنی، خودت رو سبک کردیا.
این بندههای خدا از بس سختی کشیدن و برای عملیات امروز و فردا شنیدن،
خسته شدن. خدانکرده حرفت رو زمین میزنن. شما فرماندهلشکری،
خوب نیست اعتبارت رو از دست بدی.» یک لبخند روی لبهایش کاشت. دست روی شانهام
زد و گفت: «من از خدا یه آبرو گرفتم، همون رو هم خرج راه خودش میکنم.
تو نگران نباش.»
والسلام علیکم را گفته و نگفته، صدای صلوات
دشت را پر کرد. در یک چشمبههمزدن،
دورش شلوغ شد؛ شلوغ و شلوغتر. از دور، هرچه چشم چرخاندم
نتوانستم ببینمش. داشتم نگران میشدم که دیدم روی شانه بلندش کردند،
بردندش توی دل جمعیت. همانهایی که یکصدا ساز
رفتن میزدند، حالا یکصدا شعار میدادند:
فرماندهی آزاده،
آمادهایم آماده. فرماندهی
آزاده، آمادهایم آماده...
از آن روز، دو ماه گذشت تا اولین نیروگاه رفتند مرخصی.
#تنها_زیر_باران
#شهید_مهدی_زین_الدین
#مسابقه_کتابخوانی
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98