eitaa logo
شهیدانه
1.5هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
4.7هزار ویدیو
11 فایل
🌸🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃🌸 *وَلَا تَحسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُوا۟ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَموَ ٰ⁠تا بَلۡ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهم یُرزقون به یاد شهدای عزیز هستیم تا شهدا شفیع مان باشند مطالب شهدایی و مذهبی و سیاسی روز خادم‌کانال: @Salam_bar_mahdi_fatemehh
مشاهده در ایتا
دانلود
#اندر_احوالات_کتاب #کتاب که دستم میگیرم به جای بالا بردن سرانه ی مطالعه، میانگین سرانه ی خواب کشور رو کلا جابجا میکنم 😁😁😁 ✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
📌 امام خامنه‌ای: «اگر کتابخوانى فرهنگ رایج شد و در بین مردم ما جا افتاد، آن‌وقت کسانى پیدا میشوند که «صدقه‌ى کتاب» درست میکنند که الان نیست. شما ببینید چقدر روضه‌خوانى میشود! چقدر احسان میشود! چقدر به ایتام کمک میشود! چقدر پول و جنس و پارچه و چیزهاى دیگر داده میشود! آیا به همین نسبت، کتاب هم داده میشود؟! به همین نسبت پول براى چاپ کتاب داده میشود؟! خیلى کم. خب، شما که روشنفکرید و به اهمّیّت این کار آگاهید، این را ترویج کنید.»  📚 ✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
معرفی کتاب چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟ نماز خوب چه نمازی است؟ آثار و فواید یک نماز خوب و نقش آن در زندگی چیست؟ چگونه باید یک نماز خوب بخوانیم؟ چرا باید خوب نماز بخوانیم؟ این کتاب که برگرفته از سخنرانی‌های استاد پناهیان در حرم مطهر رضوی درباره نماز است به چنین سوالاتی پاسخ می‌دهد. در بخشی از این اثر ارزشمند چنین می‌خوانید: نماز خوب خواندن، رسیدگی به واجبات نماز است. نماز خوب خواندن یعنی اینکه واجبات نماز را بپذیرم، و به آن گردن بنهم. واجبات نماز طوری قرار داده شده‌اند که معمولاً برای انسان خسته‌کننده هستند. قسمت‌های واجب نماز به گونه‌ای است که بعد از چند روز، نماز برای آدم تکراری می‌شود. کافی است همین را بپذیریم. و این پذیرش را در چهرۀ و رفتار خودمان نشان دهیم. به خدا نگوییم «خدایا، نماز برای ما تکراری و ملال‌آور شده‌است.» به خدا نگوییم که «عبادت دیگری را به ما پیشنهاد بده تا برایمان جذاب‌تر باشد و ما با لذت عبادت کنیم!» به این فکر کنیم که چرا خدا نماز را تا این اندازه تکراری، با یک روال ثابت، به سوی یک قبله ثابت، و با یک‌سری اذکار ثابت برای ما قرار داده است؟ درِ خانۀ خدا بایستیم و بگوییم: خدایا! می‌خواهی نماز برای ما تازگی نداشته باشد؟ پس می‌خواهی برای ما چه خاصیتی داشته باشد؟ همان را به ما بده! نماز یک عمل جدید نیست که از بابت جدید بودنش برای ما لذت‌بخش باشد، عملیات نماز از بس که تکراری است، لذتش از بین می‌رود. ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
کتاب «چگونه یک نماز خوب بخوانیم»، دهمین و جدیدترین اثر مکتوب حجت‌الاسلام پناهیان که برگرفته از یکی از پرطرفدارترین مباحث اوست، پس از یکسال به چاپ هشتم رسید.    این کتاب 220 صفحه‌ای از زاویه‌ای جدید و کاملاً کاربردی و روان‌شناسانه به سوال بسیار مهم «چگونه یک "نماز خوب" بخوانیم؟» پرداخته است و مهم‌ترین آثار و فواید روحی و روانی نماز را که اغلب به آن توجه نمی‌شود را به زبان ساده و تحلیلی توضیح داده است. نسخۀ صوتی این مباحث که حدود ده سال قبل منتشر شد، به دلیل نگاه تازه و متفاوت و درعین حال علمی، کاربردی و چالش‌برانگیزش به «نماز خوب» که با بیانی ساده و روان و آمیخته با مثال ارائه شده، با استقبال فراوان و گستردۀ اقشار مختلف به ویژه دانش‌آموزان، دانشجویان، مراکز فرهنگی و همچنین معلمان، مربیان و فعالین فرهنگی قرار گرفت و سرانجام پیگیری‌ها برای چاپ این مباحث به صورت مکتوب به سرانجام رسید.   #چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم #نماز #معرفی_کتاب ✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
شهیدانه
گلچینی از کتاب: از هر عارف و عالمی درمورد راه رسیدن به مراتب معنوی سوال می‌کنی، به «نماز» تاکید می‌کند. اگر واقعا نماز اینقدر مهم و تاثیرگزار است، چرا روی ما تاثیر نمی‌گذارد؟! ما این همه نماز که خوانده‌ایم، چرا هنوز عارف نشده‌ایم؟ اگر نماز، معراج مومن است و لذت دارد، چرا ما هیچوقت از نماز خواندن لذت می‌بریم؟! تازه نماز برای ما یک کار تکراری و ملال آور هم شده است! اِشکال نماز ما کجاست؟! چه کار کنیم تا نماز ما را رشد بدهد و بر روی ما تاثیر بگذارد؟  ما خدا را دوست داریم. اما این دوستی ما را وادار نمی‌کند که روزی پنج بار نماز بخوانیم. ما غالباً نمی‌توانیم سر نماز با خدا عشق‌بازی کنیم. نماز خیلی سریع ما را خسته می‌کند. حتی بعضی وقت‌ها موقع اذان حالمان گرفته می‌شود و حوصله نداریم سراغ نماز برویم. پس خدایی که می‌داند ما اکثراً با نماز رابطة قشنگی نداریم، چرا آن را برای ما واجب کرده است؟ آیا بهتر نیست خدا صبر کند تا ما عاشق و عارف شویم، آنگاه برویم نماز بخوانیم؟ اگر شما به کسی دستوری بدهی و بدانی که او نمی‌تواند آن دستور را درست انجام دهد، هم حرفت را و هم خودت را سبک کرده‌ای. پس چرا خداوند حکیم دستور خودش را سبک کرده است؟! خدایا تو که می‌دانی بندگان تو از نماز خواندن عشق نمی‌کنند. پس چرا نماز را بر همه واجب کردی؟ خدایا تو که می‌دانی بندگان تو عموماً سر نماز توجه پیدا نمی‌کنند، پس چرا نماز را بر همه واجب کردی؟ خدایا تو که می‌دانی مردم، از اینکه روزی پنج بار نماز بخوانند، خسته می‌شوند و نماز برای آنها ملال‌آور می‌شود، پس چرا نماز را واجب کردی؟ خداوند در پاسخ می‌فرماید:...  تصور رایج از نماز خوب این است که نماز خوب، همان نماز عاشقانه‌ای است که وصفش را در مورد  اولیاء خدا شنیده‌ایم. خیلی‌ها تصور می‌کنند نماز خوب یعنی نمازی که از اول تا آخر آن اشک بریزی، از اول تا آخر در نماز از خوف خدا بترسی و بلرزی... در صورتی‌که منظور از نماز خوب این نیست و معیار نماز خوب هم چنین چیزهایی نیست.  قصد ما نصیحت کردن نیست، بلکه یکی دو رمز و راز دربارۀ نماز وجود دارد که کمتر گفته شده است و ما می‌خواهیم در مورد آن رموز به گفتگو بنشینیم و ببینیم چقدر راحت می‌توان با نماز به مراتب بلند معنوی رسید، ولی متأسفانه ما خودمان را از بهره‌برداری از چنین عبادت پراثری محروم کرده‌ایم. ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
#بریده_کتاب
#تربیت_فرزند 🔹🔹🔹 🔘 والدين کشورهای دیگر(و ایران!)براى اينكه كودكشان #طعم_شيرين_مطالعه را بچشد، دركنار سرگرمى هاى روزانه، برای فرزندشان #كتاب ميخوانند. #فرهنگ_کتابخوانی ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
گلچینی از کتاب تو شهید نمی شوی: میدان انقلاب سر خیابان کارگر جنوبی با هم قرار داشتیم یک پراید سفید رنگ داشت که آن روز با همان آمد سوار شدم و راه افتادیم سمت اسلامشهر . همیشه می نشستم توی ماشین و بعد روبوسی میکردیم آن روز موقع روبوسی دیدم چشم هایش سرخ است و سر و ریشش پر از خاک از زور خواب به سختی حرف می زد حتی کلمات را اشتباه ادا می کرد؛ مرتب دستش را می کشید روی سرش؛ به زور چشمهایش را باز نگر داشته بود. گفتم: چرا اینطوری هستی ؟ گفت: سه چهار روز است، درست نخوابیده ام و خانه هم نرفتم . گفتم: بیابان بودی ؟ گفت: آره می دانستم دوره آموزشی برگزار کرده است گفتم خوب این طوری درست نیست زن و بچه هم حق و حقوقی دارند چرا خانه نرفته ای ؟ گفت: بعضی از اینهایی که مهمان ما هستند ( منظورش نیروهای مقاومت بود ) خیلی مستضعف هستند طرف کاپشنش را فروخته آمده چطور اینها را ول کنم بروم توی خانه بخوابم..... #تو_شهید_نمی شوی #شهید_محمود_رضا_بیضایی #بریده_کتاب ✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
در بخشی از متن این کتاب می خوانیم: بعد از اینکه در سال 1382 به عضویت سپاه در آمد،از تبریز رفت.یکی از بهانه هایی که آن موقع برای برگشتن محمودرضا به تبریز وجود داشت،وصلتش با خانواده ای تبریزی و به تبع آن،انتقال کارش به تبریز بود.علی رغم اصرار های ما هیچ گاه به این کار تن نداد.در صحبت های مفصلی که آن اوایل باهم می کردیم معتقد بود برگشتنش به تبریز،مساوی با کوچک شدن ماموریتش است.چون از اول در فکر پیوستن به نهضت جهانی اسلام بود،بعد از اینکه این فرصت را به دست آورد،به کار با بسیجی های جهان اسلام افتخار می کرد.اصلا این ترکیب«نهضت جهانی اسلام»را من از محمودرضا یاد گرفتم و آن را اولین بار از زبان او شنیدم.حاضر نبود آمدن به تبریز را با چنین فرصی عوض کند.ماندن در تهران برایش به معنی ماندن در میانه ی میدان و برگشتن به تبریز،به معنی پشت میز نشینی و از دست دادن فرصت خدمتی بود که برای آن،نیروی قدس را انتخاب کرده بود.یادم هست یک بار که خیلی سخت گرفتم و تا صبح با او بحث کردم،خیلی قاطع به من گفت:«من پشت میز بروم می میرم!»بعد از اینکه در تهران تشکیل خانواده داد،در جواب برادری که به او پیشنهاد کرده بود خانواده اش را بردارد و برود تبریز زندگی کند،گفته بود:«تو شهید نمی شوی!» کتاب تو شهید نمی شوی صفحه 30 #شهید_محمود_رضا_بیضایی #تو_شهید_نمی_شوی #بریده_کتاب ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
چاپ نخستِ کتاب «تو شهید نمی شوی» خاطرات شهید مدافع حرم، محمودرضا بیضایی در دو روز اول تمام شد. و در طول یک سال، به خاطر استقبال علاقه مندان به چاپ پانزدهم رسید. این کتاب حاوی روایت هایی از حیات شهید محمودرضا بیضایی و از سری کتاب های تاریخ شفاهی جبهه مقاومت اسلامی است که توسط دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی منتشر شده است، روایت های برادر شهید از فراز و فرودهای یک زندگی با برکت، کودکی و نوجوانی، مسجد و مدرسه تا دانشگاه و پادگان، تبریز تا تهران و از تهران تا شام است. گفتنی است شهید محمودرضا بیضایی، 29 دیماه 1393 در سوریه منطقه «قاسمیه» در جنوب شرقی دمشق به شهادت رسید. #شهید_محمود_رضا_بیضایی #تو_شهید_نمی_شوی #معرفی_کتاب ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
. #بسم_الله_الرحمن_الرحیم #اقا_محمودرضا 🌷دخترش را خیلی دوست داشت طوری که هر روز به دوستانش که دختر داشتند زنگ می‌زد و می‌گفت دخترم اینقدر -با دست نشان می‌دهد- بزرگ شده. وقتی به پدرم زنگ می‌زد همه‌اش از کوثر می‌گفت. خیلی دوستش داشت. بار آخر موقع رفتن به یکی از دوستانش گفته بود «این بار دیگر از کوثرم بریدم». یکی از دفعاتی که برگشته بود به من گفت که بعضی وقت‌ها در تیررس تکفیری‌ها گیر می افتیم و گاهی مجبور شده‌ام که این مسیر را بدوم. مثلا از پشت یک دیوار تا دیوار دیگر مسافتی را بدوم؛ می‌گفت در آن مسافت چند متری کوثر می‌آید جلوی چشمانم. این‌ها را می‌گفت تا به من بفهماند که اینجوری و با وابستگی‌ها مثل وابستگی به فرزند نمی‌شود شهید شد. 🌷شما اگر محمودرضا را با کوثر می‌دیدید، لطافت خاص و دیدنی‌ای در ارتباطشان قابل درک بود. یک بار به محمودرضا گفتم: «دخترت خیلی می‌خندد برای دختر خوبیت ندارد». در حالی‌که کوثر در بغلش بود و داشت بالا و پایین می‌انداختنش گفت: «این مدلش خوشحال است» محمودرضا آرمانی داشت و همه چیز را آگاهانه فدای آن آرمان کرد و فدا کردن همه چیز به خاطر آرمان اسلام و در راه خدا، تأسی صحیح به سیدالشهداء(ع) است.. 🌷محمودرضا 4 سال بود که ازدواج کرده بود اما از زندگی، از خانواده، از همه چیز صرف نظر کرد و رفت. روای : برادر شهید #شهید_محمودرضا_بیضایی #تو_شهید_نمیشوی #معرفی_کتاب ✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
حاج‌احمد متوسلیان فرمانده‌ی تیپ محمد رسول‌الله(ص) با توپ پر آمده بود؛ نیروهای او هم رفته بودند روی مین. با صورتی برافروخته و لحنی تند،‌ رو به حسن باقری کرد و گفت: «این چه وضعشه؟ چرا اطلاع‌رسانی نمی‌کنید؟ بچه‌های من رفتن روی مین. کلی زخمی دادیم. چطور می‌شه که ما مرز خودمون رو شناسایی نکرده باشیم؟» حسن سر به‌طرف مهدی چرخاند و آرام و پرحوصله گفت: «جوابش رو بده.» مهدی خودش را جمع‌و‌جور کرد. دوزانو نشست و گفت: «بسم الله الرحمن الرحیم. ما منطقه رو کامل شناسایی کرده بودیم. یه گزارش سیزده صفحه‌ای هم براتون فرستادیم که حتماً به دستتون نرسیده وگرنه روی مین نمی رفتید.» بعد، گزارش را گذاشت جلوی متوسلیان. حاج‌احمد با ناراحتی نگاهی به گزارش کرد. نفس عمیقی کشید، اما چیزی نگفت. دقت‌نظر و حاضرجوابی مهدی در چشمم نشست. آرامش و اعتماد‌به‌نفسی که داشت، حس خوشایندی زیر پوستم دواند. یک بار دیگر نگاهش کردم. اسمش که می‌آمد، نشاط به جانم می‌ریخت؛ دیدنش که جای خود داشت. به روایت فتح الله جعفری ✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
مطقع شاخص زندگی ایشان زمانی است که در سن ۱۹ سالگی مسئول عملیات سپاه سوسنگرد می‌شود و آنجاست که حسن باقری می‌گوید من یک جوان متعالی کشف کردم. وی طراحی عملیات «یا مهدی» را در آن مقطع انجام داد در حالی که اقدام به عملیات مدتی در بن بست قرار گرفته بود؛ زین‌الدین بعد از یک هفته بررسی اطلاعاتی و عملیاتی، این بن بست را می‌شکند و متعاقب آن کارهای اطلاعاتی و عملیاتی علمیات فتح الفتوح که ریشه بسیاری از پیروزی‌های بعدی ما در عملیات‌های دیگر شد توسط ایشان صورت گرفت. از مهمترین خصوصیات این کتاب قلم روان و ساده آن است که هر کسی آن را خوانده به این امر اذعان دارد. #تنها_زیر_باران #شهید_مهدی_زین_الدین #معرفی_کتاب ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
زمان این مسابقه از ۱۳ آبان تا ۱۲ بهمن ماه ۹۸ است و علاقه‌مندان برای تهیه آن می‌توانند به فروشگاه‌های کتاب در سراسر کشور مراجعه کنند، همچنین امکان خرید پیامکی و اینترنتی کتاب وجود دارد. جوایز این مسابقه هم شامل اهدای سه جایزه یک میلیونی. ده جایزه سیصدهزار تومانی. 50تا کارت هدیه صدهزار تومانی برای خرید کتاب به این سایت مراجعه فرمائید: www.hamasehyaran.ir ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
محض علاقه ای که به امام زمان داشتم، اسمش را گذاشتم مهدی... هر وقت مهدی را بغل می کردم و نگاهم به صورت معصومش می افتاد، شوری درونم پا می گرفت. میخواستم طوری تربیت کنم که خدا و پیغمبر راضی باشند.تا جایی که می شد بدون وضو شیر ندادم. سر همه بچه ها همینطور رعایت میکردم. اصلا قبل از تولدشان مراقبت هایم شروع میشد. رفتارم را می گذاشتم زیر ذره بین. مواظب بودم که گناه نکنم.. لقمه حلال را مثل گلی می دیدم که عطر و بویش می رفت و در وجود طفلی می نشست که داشت با شیره ی جانم رشد میکرد. حواسم بود چه کلامی به زبانم می آید. سنجیده حرف میزدم. رفت و آمد هایم محدود میشد . سعی میکردم تا جایی که میشود جلوی چشم نامحرم نباشم..... دلم میخواست با قرآن انس بگیرم. کتاب خدا را بخوانم و حصاری امن از نور کلامش دور خودم بکشم. آن ایام در واقع دوست و فامیلم خدا بود. #تنها_زیر_باران #شهید_مهدی_زین_الدین #بریده_کتاب ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
30.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ درباره شهیده زینب کمایی. خیلی زیباست، حتما ببینید. :شهید حجاب پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
کتاب بانوی کربلا: حضرت زینب(س) بانوى فاضل، شجاع است که در میان زنان برگزیده عالم، مى‏ درخشد. شیوه زندگى و طرز تفکّر او درس‏ آموز و حیات ‏آفرین است. از این رو، نویسندگان بسیارى در شرح وقایع حیات او، قلم زده ‏اند ازجمله آنان، دکتر بنت ‏الشاطى است. او از نویسندگان نامى عرب و فرزند یکى از روحانیون مصرى مى‏ باشد، و «بانوى کربلا» را درباره زندگى زینب(س) با قلمى شیرین و سبکى دلپذیر به رشته تحریر درآورده است. این کتاب با شیوه ترجمه محدود به فارسى برگردانده شده و توضیحاتى درباره برخى اشتباهات تاریخى به ‏وسیله مترجم‏ کتاب، داده شده است. چاپ دوازدهم «بانوی کربلا حضرت زینب(س)» اثر«عایشه بنت الشاطی» به اهتمام «سید باقرخسرو شاهی» و ترجمه «آیت الله سید رضا صدر» راموسسه بوستان کتاب چاپ کرده است. (س) ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
شهیدانه
بنت الشاطی در مقدمه این کتاب آن را به پدرش «شیخ محمدعلی عبدالرحمن» تقدیم کرده است. وی سبب تألیف کتاب را چنین می نگارد: ای پدر با وجود گذشت ایام، فراموش نمی کنم که چگونه در جلسات خانوادگی ما از خاندان عزیز رسالت سخن می گفتید. همانان که شربت مهرشان به کام ما ریخته و به ما می آموختید که خود را با انتساب به آن خاندان گرامی مفتخر سازیم. ای پدر یادم می آید که شبی از شب های ماه رجب بود، و شما تهیه سفر می دیدید، تا فردای آن شب به قاهره بروید. در آن شب، مادر گرامی ما ـ که خدا روحش را نورانی کند ـ در انتظار مولود جدیدی رنج می کشید. من و خواهر بزرگم «فاطمه» از شما درخواست کردیم که یا از این سفر منصرف شوید و یا آن را به تأخیر اندازید؛ زیرا که درباره مادرمان هراسان بودیم، اما شما که در خلوتگاه خویش مشغول عبادت بودید، در جواب ما گفتید: غم مخورید و بیم نداشته باشید، خدا با اوست. آن گاه ما را در کنار خویش نشانده و چنین شروع به سخن نمودید: این مسافرت را هرگز نمی توانم به تأخیر اندازم، بلکه رفتن من واجب و حتمی است؛ زیرا برای شرکت در مجلسی که به یادبود حضرت زینب (علیهاالسلام) تشکیل می شود، می روم. پاسی از شب گذشته بود و ما هنوز در حضور شما نشسته و به سرگذشت غم انگیز زینب(علیهاالسلام) گوش می دادیم تا این که صبح شد و سپیده دمید و شما هنگام خداحافظی از ما به مادرم گفتید: اگر صاحب دختر شدی، نام او را زینب بگذار. آن گاه همه را به خدا سپرده و رفتید. ای پدر از همان شب بود که متوجه نام بانو زینب(علیهاالسلام) و برخی از نکات و اثرات محزون آن شدم و بعدها نیز هرگز فراموش نکردم. همان احساسات است که امروز مرا به نوشتن کتابی درباره بانو زینب وا می دارد.( زینب بانوی قهرمان کربلا، مقدمه، ص 5.) (س) ✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
شهیدانه
 ‌اين كتاب روايت روان و مستند و داستان گونه زندگي شير زن كربلاست.  دكتر بنت الشاطي، بانوي محقق و دانشمند مصري است كه با شوري مقدس و زباني زيبا پرده‌هايي جذاب و جالب از زندگي حضرت زينب (س) را ترسيم كرده است.  بنت الشاطی در مقدمه عاشقانه ای برای کتاب «السیدة زینب عقیلة بنی هاشم» می گوید: نام این زن در تاریخ ما و تاریخ انسانیت با مصیبتی قرین گردیده و آن مصیبت کربلا می باشد. عایشه بنت شاطی، با قلم سحرانگیز خود که در نوع خود بی نظیر است، پس از ذکر مقدمه، فصل اول کتاب را به پدران و نیاکان زینب(علیهاالسلام) اختصاص می دهد و درباره تولّد این زن قهرمان تاریخ می نویسد: هنگام آمدن کودک، سروشی پراکنده شد که به زندگی سوزان و جانگدازش در واقعه کربلا اشاره می کرد و از رنج ها و مصیبت هایی که در انتظار این کودک است، خبر می داد. و درباره دوران تربیت او می نویسد: هیچ دختری از همسالان زینب،- در آنچه ما میدانیم- به چنین تربیتی که زینب در آن محیط برجسته و بزرگ دیده- دست نیافته است. ضمن تقدیر فراوان از حضرت زینب، راجع به سخنوری آن حضرت از قول جاحظ می نویسد: « پس از شهادت امام حسین(ع) وارد کوفه شدم و سخنان پرمغز و شیوای زینب را شنیدم. من ناطق تر و گوینده تر از او زنی ندیدم. گویا از زبان امیر المؤمنین سخن میگفت.» ....... بنت الشاطی با چیره دستی فراوان در امر داستان نویسی، پس از بازخوانی وفات حضرت زهرا، می نویسد: تاریخ می خواهد زینب را از سایر مصیبت زدگان به سبب وصیتی که مادرش فاطمه در بستر مرگ به او کرده، جدا کند. وصیّت این بود که زینب از دو برادرش جدا نشود و پیوسته با آن ها باشد و از آن ها نگهداری کند و برای آن ها پس از مادر، مادر باشد. زینب این وصیت را هیچ گاه فراموش نکرد. ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98