💠 شهیدی که یک تنه جلوی ۴۰ داعشی ایستاد!
💐 شهید #عبدالکریم_پرهیزگار اولین شهید مدافع حرم شهرستان خفر، در جنگ تنبهتن با ۴۰ داعشی شهر بوکمال سوریه را از تصرف داعش نجات داد.
🔻مادر از نحوه شهادتش می گوید: به تنهایی با ۴۰ تن روبهرو میشود و پس از به هلاکت رساندن ۳۷ نفر از آنها، فشنگهایش تمام میشود. به سوی او حمله میکنند تا وی را به اسارت ببرند، اما با شجاعت بیبدیلی این بار با سرنیزه دفاع و دو نفر دیگر را مجروح میکند و در نهایت به شهادت میرسد.مهربانی و خوش قلبیاش بیمثال بود، همرزمان شهید نقل میکنند که در سوریه وارد منزلی میشوند که حیواناتش از تشنگی در حال تلف شدن بودند، عبدالکریم مسیر بسیار طولانی را از آن منزل تا یافتن آب طی میکند تا برای حیوانات آب تهیه کند.
🔻پدر از همرزمان وی نقل کرد: که اگر به لطف خداوند شهید پرهیزگار مقاومت و جانفشانی نمیکرد، جاده بوکمال به دست داعش میافتاد و به دنبال آن شهر بوکمال نیز به تصرف آنها درمیآمد و خدا میداند برای بازپسگیری چقدر خسارت و شهید باید تقدیم میکردیم.
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما جواب این خونها رو چی بدیم؟
#شهیدان_زنده_اند #شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌹 ماجرای شنیدنی اطاعت شهید بابایی از سرباز پادگانش
♦️یکی از همرزمان شهید بابایی میگوید: نگهبان درب فرودگاه اهواز از ورودش به داخل ممانعت کرد، او بدون اهانت به نگهبان برگشت و در آن گرمای سوزان حدود نیم ساعت روی جدول نشست.
♦️به بنده حقیر، مسوول وقت فرودگاه، اطلاع دادند دم درب مهمان داری! رفتم و با کمال تعجب شهیدعباس بابایی را دیدم که راحت روی زمین نشسته، پس از سلام عرض کردم جناب بابایی چرا تو این گرما اینجا نشستی؟
♦️خیلی آرام و متواضع پاسخ داد: نگهبان بنده خدا گفت هواپیما روی باند است و شما نمیتوانی وارد شوی، من هم منتظر ماندم، مانع پرواز نشوم. در صورتی که شهید بابایی فرمانده معاون عملیات وقت نهاجا بود، نه به نگهبان اهانت کرد و نه خواستار تنبیه او شد، بلکه از من خواست که نگهبان را مورد تشویق قرار دهم.
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
~🕊
#گمنامی_بجوئید
شب عملیات پلاکشو کند و انداخت سمت سيم خاردارها!
بهش گفتن این چه کاریه!
اگه شهید شدی خانواده ات چه گناهی کردن که یه عمر چشم انتظار بچه شون باشن!
گفت:
یه لحظه توی ذهنم اومد که اگه شهيد بشم جنازمو میبرن توی محل و عجب تشییع جنازه ی باشکوهی توی محل واسم راه میفته!
از خدا خجالت کشیدم...🥺😭
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#به_سبک_شهدا🌹
♦️ اگر یاد کسی هستیم این هنر اوست نه ما. چقدر زیباست کسی را دوست بداریم نه برای نیاز، نه از روی اجبار، و نه از روی تنهایی، فقط برای اینکه ارزشش را دارد.
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
6.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠بی حجاب و با حجاب در کلام #حاج_قاسم ...
🕊۱۷ روز تا شهادت فرمانده
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💎#رفیق_خوشبخت_ما (۲۴)
🍀#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی(ره)
🍁۱۷ روز تا#اولین_سالگرد_شهادت
⭐#زندگی_مجاهدانه همراه با تلاش خالصانه
🌿#مکتب و#مدرسه درس آموز
🍂مقدمه سازی#ظهور
👈#باب_چهارم:#استغنا ص ۴۳
🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی
🔸️انتشارات زائر رضوی
🖊بوسیدن پای مادر ص ۴۸
🔸️مادر حاج قاسم سلیمانی که از دنیا رفتند، پس از چند روز، با جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتیم بــرای عـرض تسلیت بـه روستای قنات ملک برویم.
🔸️با هماهنگی قبلی، روزی که سردار هم در روستا حضور داشتند، عازم شدیم. وقتی رسیدیم، ایشان را دیدیم که کنار قبر مادرشان نشسته و فاتحه می خوانند. بعد از سلام و احوالپرسی، به ما گفت: »من به منزل می روم. شما هم فاتحه بخوانید و بیایید.«
🔸️بعد از قرائت فاتحه، به منزل پـدری ایشان رفتیم. برایمان از جایگاه و حرمت مــادر صحبت کـرد و گفت: »ایــن مطلبی را که می گویم، جایی منتشر نکنید.« گفت: »همیشه دلم می خواست کف پای مادرم را ببوسم؛ ولی نمیدانم چرا این توفیق نصیبم نمی شد.
🔸️آخرین بار، قبل از مرگ مادرم که اینجا آمدم، بالاخره سعادت پیدا کـردم و کف پـای مــادرم را بوسیدم. با خـودم فکر می کردم حتماً رفتنی ام که خدا توفیق داد و این حاجتم برآورده شد.«
🔸️ســـردار در حـالـی ِ کـه اشــک جـاری شـده بـر گونه هایش را پا ک می کرد، گفت: »نمی دانستم دیگر این پاهای خسته را نخواهم دید تا فرصت بوسیدن داشته باشم.«
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_نود
🌿مطلع الفجر ص ۱۳۴
✔حسين الله كرم
💚مقاومت ابراهیم❤️
🌿...بعضي از گردانها با عبور از تپه ها، به ارتفاعات شياكوه رسيدند. حتي بالای ارتفاعات رفته بودند. دشــمن مي دانست كه از دســت دادن شياكوه يعني از دست دادن شهر#خانقين عراق براي همين نيروي زيادي را به سمت ارتفاعات و به منطقه درگيري وارد كرد.
🍁@shahidabad313
🌿نيمه هاي شــب بي سيم اعلام كرد: حســن بالاش و جمال تاجيك به همراه نيروهايشــان از جبهه مياني به شياكوه رســيده اند و تقاضاي كمك كرده اند.
🌿لحظاتي بعد ابراهيم تماس گرفت و گفت: همه ارتفاعات انار آزاد شده، فقط يكي از تپه ها كه موقعيت مهمي دارد شــديدًا مقاومت مي كند، ما هم نيروي زيادي نداريم.
🍁@pmsh313
🌿به ابراهيم گفتم: تا قبل از صبح با نيروي كمكي به شما ملحق مي شوم. شما با فرماندهان ارتش هماهنگ كنيد و هر طور شده آن تپه را هم آزاد كنيد.
🌿همــراه يك گردان نيروی کمکی به ســمت جبهه ميانــي حركت كرديم. در راه از فرماندهي ســپاه گفتند: دشــمن از پاتك به بستان منصرف شده، اما
بســياري از نيروهاي خودش را به جبهه شما منتقل كرده. شما#مقاومت كنيد
🌿كه انشاءالله سپاه مريوان به فرماندهي حاج احمد متوسليان عمليات بعدي را به زودي آغاز مي كند. در ضمن از هماهنگي خوب بچه هاي ارتش و سپاه تشكر
كردند
🍁@shahidabad313
🌿و گفتند: طبق اخبار به دســت آمده تلفات عراق در محور عملياتي شما بسيار سنگين بوده. فرماندهي ارتش عراق دستور داده كه نيروهاي احتياط به اين منطقه فرستاده شوند.
🌿هوا در حال روشــن شدن بود. در راه#نماز_صبح را خوانديم. هنوز به منطقه انار نرسيده بوديم كه خبر شهادت غلام علي پيچك در جبهه گيلان غرب همه ما را متأسف كرد...
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛