فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«یادی که دردلهاهرگزنمی میردیاد شهیدان است»🌷
#همراه_شهدا
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #استوری | #خادم_الشهدا
🔻قلبم کوه اندوهه برس به دادم...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایت جالب فرزند شهید بهشتی از روز شهادت پدرش
🔹ملوک السادات بهشتی: صبح روز شهادت ایشان غسل کرده بودند و کاملا انگار آمادگی این اتفاق را داشتند و با تک تک اعضای خانواده آن روز خداحافظی عجیبی کردند و مثل اینکه خودشان کاملا به این موضوع آگاه بودند
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✨یڪ لحظہ
چشم دیدن خود را
بہ من ببخـش
آیینہ هاےروشن خود را
بہ من ببخـش...
پـرواز را تو تجربہ ڪردے
مبارڪتــــ
حالا پرِ پریدن خود را
بہ من ببخـش ..
#شهید_مرتضی_جاویدی🥀💔
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔰 #کلام_شهید | #هدایتگر
🔻شهید حسین خرازی: در هر شهیدی یک خصیصه ای، یک اخلاق نیکو و پسندیده ای است که اگر ما به آن تاسی کنیم، برای ما می تواند رهنمون و هدایت گر باشد...!
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡
📖 روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر»
🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی
🔺فصل چهارم : دفاع مقدس
🔸صفحه : ۷۰
🔻قسمت شصت و چهارم :من در جمع شما هستم
✍دوماه از شهادتش می گذشت،نبود که دلداری مان بدهد، که غصه ی دلمان را بشوید و حالمان را خوب کند.
آن شب تا ساعت دو بامداد بیدار بودم.
داشتم کارهای لشکر را سر و سامان می دادم.
توی قرارگاه نصرت جلسه گذاشته بودند.
از خستگی نتوانستم بروم.
خواب دست از سرم برنمی داشت.
گوشه ای دراز کشیدم و پلک هایم روی هم رفت.
داشتم آماده می شدم بروم جلسه،که آقا مهدی از در وارد شد.
هیجان زده پرسیدم:آقامهدی مگه تو همین چند وقت پیش توی جاده سردشت شهید نشدی؟
حرفم را نیمه تمام گذاشت،اخم کوتاهی کرد و چین به پیشانی اش افتاد و بعد با خنده گفت:من توی جلسه هاتون میام،مثل اینکه هنوز باور نکردی شهدا زنده اند.
عجله داشت .
می خواست برود.
ادامه دارد…
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠#خاکریز_اسارت
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت سی و چهارم:مداوا به شیوه بعثی ها
🌿بچه ها از پیروزیای پی در پی#جبهه_اسلام می گفتن و من امیدوار میشدم که سال ۶۵ سال پیروزی و پایانی جنگ باشه. دو روز بعد هم تعداد دیگه ای اسیر آوردن. در بین اسرا چهره های شاخصی بچشم میخورد که تیپ و قیافه بعضیشون به روحانی و فرمانده می خورد. در بینشون چند نفر سن و سالشون از من بیشتر بود، و دو سه تا نوجوون هم بود.
🌿این بچه ها تو تک و پاتکای مختلفِ#عملیات_کربلای_پنج اسیر شده بودن. نه اونا و نه من فِک نمی کردیم این#آغاز_چهار_سال_اسارت اونم بصورت#مفقود و بی نام و نشان باشه.با اومدن این بچه ها دیگه برای بازجویی سراغِ من نیومدن و دم به دقیقه چند نفر از بچه ها رو با بزن بکوب میبردن و بعد از یکی دو ساعت با بدن کبود برمیگردوندن و درِ اتاق مدام در حال باز و بسته شدن بود. منم تا اونجاییکه از دستم برمیومد سعی می کردم اونا رو دلداری بدم که اینجور مسائل موقتیه و زود تموم میشه.
🌿جمعِ بسیار باصفا و مقاومی بودن و در ادامه اسارت که بیشتر با اونا آشنا شدم ، دیدم این منم که باید از اینا روحیه بگیرم و بتونم در کنارشون شرایط محنت بار اسارت رو تحمل کنم. یکی از بچه های یزد بنام علی اصغر#حکیمی از من پرسید غذایی چیزی به شما دادن؟ یه صمون خمیری که روز آخر برام اورده بودن و نتونسته بودم بخورمش نشونش دادم ، یعنی برادر همینه. اینجا خبری از غذا و چای و پذیرایی نیست.
🌿اولش تنها بودم#شب_چهارم شدیم نه نفر و روز چهارم و پنجم تعداد دیگه ای رو هم آوردن و سرِ جم شدیم سی و هشت نفر. نه روز آسایش داشتیم نه شب. مرتب بچه ها در حال اومدن و رفتن به اتاق بازجویی بودن و حسابی بساط نامبارک سور و سات بعثیا برپا بود و ضعف و زبونی خودشون تو جبهه رو با قهرمان بازی رو سرِ یه عده اسیرِ بی پناه و زخمی جبران می کردن. نه خبری از اعزام زخمیای بد حال به بیمارستان بود و نه حتی یه پانسمان و مداوای ساده.
🌿صحنه خونریزی و درد کشیدن بچه ها برای اونا تفریح و تماشایی بود و از دیدن اون صحنه های فجیع لذت می بردند و هر لحظه زخمی بر زخمای بچه ها اضافه می کردن و جای شکستگی و تیر و ترکش رو با کابل و چوب نوازش میدادن...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
1_1101984377.pdf
1.82M
📚 بخوانید | دعای_عرفه
💠 #دعای_عرفه امام حسین علیهالسلام
🔻ویژگیهای فایل pdf:
متن عربی، ترجمه فارسی، نگارش سادۀ جملات دعا، تقسیمبندی به عبارات کوتاه
ترجمۀ ساده و توضیحی
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 مراسم اعلام برائت از مشرکین توسط حجاج ایرانی با در دست داشتن تصویر #سرداردلها در عربستان
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✨جـاذبـہهـا...
همیشہروبہپاییننیستند..!
کافۍٖاست،پیشانیتبہخاکباشد
بہسوۍآسمانخواهۍٖرفت...🕊
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🥀🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شهـــید حسین معزغلامی:
امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید خون شهدا پایمال شود.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌹حضرت آیتالله خامنهای:
🔹اگر به حکمت مندرج در #عید_قربان توجه شود، خیلی از راهها برای ما باز میشود. بالاتر از ایثار جان، در مواردی ایثار عزیزان است.
#حضرت_ابراهیم علیهالسلام در راه پروردگار، به دست خود عزیزی را قربان میکرد؛ آن هم فرزند جوانی که خدای متعال بعد از عمری انتظار به او داده بود. ۱۳۸۹/۰۸/۲۶
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🎨 #لوح | #پیامکی_از_بهشت
💠 شهید امیر حاج امینی: بعد از مدت ها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم می دهد برای رهایی از این زجر به این نتیجه رسیده ام و آن در این جمله خلاصه میشود: خدایا عاشقم کن.
📚فرازی از وصیت نامه شهید امیر حاج امینی
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #استوری | #شهید_آوینی
🔻زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡
📖 روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر»
🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی
🔺فصل چهارم : دفاع مقدس
🔸صفحه:۷۱_۷۰
🔻ادامه قسمت شصت وچهارم : من در جمع شما هستم
✍یک بار دیگر تا چهره ی درخشانش را دیدم، حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: پس حالا که میخواهی بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمنده ها برسونم.
رویم را زمین نزد.
قاسم من خیلی کار دارم، باید برم.
هر چی میگم زود بنویس.
هول هولکی گشتم دنبال کاغذ و یک برگه کوچک پیدا کردم. فوری خودکارم را از جیبم درآوردم و گفتن : بفرما برادر، بگو تا بنویسم.
بنویس سلام، من در جمع شما هستم.
همین چند کلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی با لحنی که چاشنی التماس داشت گفتم: بی زحمت زیر نوشته را امضا کن.
برگه را گرفت و زیرش نوشت سید مهدی زین الدین و بعد امضایش کرد.
نگاهی بهت زده به امضا و نوشته ی زیرش کردم.
با تعجب پرسیدم چی نوشتی؟ آقا مهدی تو که سید نبودی! گفت: اینجا بهم مقام سیادت دادند.
از خواب پریدم موج، موج صدای آقا مهدی هنوز توب گوشم بود. سلام من در جمع شما هستم.
🗣خاطره سردار سلیمانی از شهید مهدی زین الدین، برگرفته از کتاب تنها زیر باران
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠#خاکریز_اسارت
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت سی و پنجم:احمد جان، اینجا عراقه
♦️تو اون جمع تازهِ وارد جوانی خوش سیما با ریشی پرپشت و بسیار نورانی وجود داشت که ترکش خورده بود تو سرش و پشتِ سرشو شکافته بود ، ولی بنظر نمیومد که خطر خیلی جدی باشه و بشهادتش منجر بشه. رو پاهاش راه می رفت و حرف می زد، اما گاهی تعادلش بهم می خورد و از خودش بیخود می شد و فِکر می کرد ایرانه و بعضی چیزا رو ناخاسته به زبون می آورد، خیلی درد می کشید نمی دونم ترکش تو سرش بود یا نه ولی قسمتی از استخون جمجمه شکسته بود. گاهی با عربیِ فصیح بلند بلند حرف میزد و می گفت من روحانیم من پاسدارم. من فلان جاها بودم و خدمت کردم.
♦️رفتم کنارش نشستم و گفتم احمد جان خواهش می کنم ساکت شو. ما اسیر شدیم و اینجا شهر بصره و کشور عراقه. منم مثل تو طلبه ام. اینا اگه بفهمن روحانی هستی شهیدت می کنن. تو نباید عربی حرف بزنی و این حرفا را بگی. ناخواسته چیزایی می گفت که در واقع به منزله صدور حکم اعدامش بود. متوجه شدم اونم مثل من روحانی گردان بوده و اسمش#احمد_متقیان و ساکن قم هستش. کمی که حالش بهتر می شد می گفت باشه ولی همین که حالش خراب می شد دوباره شروع می کرد و همون حرفا رو تکرار می کرد.
♦️هر چه التماس کردم که تکرار نکنه و خودش را لو نده فایده نداشت. اصلا حالش خوش نبود و بی اختیار اون حرفا رو می زد. علی اصغر#حکیمی می گفت: نگهبانی که مرا به اتاق بازداشتگاه می بُرد از من خواست ریش شهید متقیان را با دست بکنم و من خودم رو به اون راه میزدم که یعنی نمی فهمم چی میگی و خود نامردش محکم ریش ایشان را با دست محکم می کشید و نشان من می داد ولی هر چه اصرار میکرد من قبول نمی کردم و در نهایت چند سیلی و مشت و لگد به من زد و انداختم پیش بقیه بچه ها تو اتاق.
♦️هر چه من و بقیه دوستان تلاش کردیم که دشمن متوجه نشه، نشد. اول عراقیا نمی دونستن چی میگه ولی تو بازجوییا که مترجم حضور داشت همه چیز رو در باره اش فهمیدن و متوجه شدن احمد روحانیه و تو پرونده اسمش بنام#ملا_احمد ثبت شد و از اون به بعد کمتر ساعتی بود که کتک نخوره و بیشترین شکنجه ها و رفتارای وحشیانه را نسبت به این جوان رعنا انجام می دادند و هر بار وضعش وخیم تر می شد...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📸 تصویر کمتر دیده شده از شهید #حاج_قاسم سلیمانی در ایام حج تمتع
به مناسبت #عید_قربان🌹
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯